ترانه
روزی ما شاه داشتیم
کاری از کودک کار
https://www.youtube.com/watch?v=wABq6N0zAtg
کار ما تنها مصرف نیست تا وقتی که نفس می کشیم اگر به مبارزه طبقاتی باور داریم باید کاری کنیم حتی هر چقدر کوچک در کنار زندگی ات که همه چیزش سر جایش است و مثل ساعت منظم است وظیفه کوچکی هم در رابطه با مبارزه طبقاتی بر عهده بگیر
اوین ساخت شاه تبهکار
پیرامون نامه بهاره سلیمانی از زندان اوین
اوین "هنر" ستمگر سفاکی بود بنام محمد رضا پهلوی! او اوین را با راهنمایی های اربابانش بر این اصل بنا ساخته بود که بدلیل مجاورت با اتحاد جماهیر شوروی تک حزبی (البته او همانند اربابان جهانی ا ش بدلیل وحشت شان از انقلاب کبیر اکتبر1917 خودش تک حزبی شد و حزب فاشیستی رستاخیز را درست کرد و گفت هرکس که عضو آن نیست جایش در زندان است) تا در آنجا توسط شکنجه گران ساواک،که از لمپن ترین و ناآگاه ترین قشر جامعه به خدمت گرفته میشدند, کمونیست ها را تا سر حد مرگ با قرون وسطایی ترین شیوه ها شکنجه کنند تا شاید از آنان " شاه دوستان دو آتشه" بسازد! زهی خیال باطلِ این شاه قاتل،که کمونیست هایی، با اندیشه های والای انسانی همچون مرضیه اسکویی، مهرنوش ابراهیمی, سعید سلطانپور،بِیژن جزنی، مسعود احمدزاده کرامت دانشیان، و .... که وجدان بیدارشان از اعمال ستم های ظالمانه و غارتگرانه سرمایه داری سلطنت در حق فرودستان بدرد میآمد، هر زمان که قدم در هر مکانی میگذاشدند آنجا را به دانشگاهی در جهت آموزش های تفکر انسان دوستانه ی کمونیستی شان بدل می ساختند!
چریکهای فدایی خلق ایران مشخصا که با برپایی رستاخیز سیاهکل به شاه دست ساز امپریالیستهای تا بدندان مسلح اعلام جنگ کردند. و در 19 بهمن 1349 خواب را برای همیشه از چشمان جلاد قرن، شاه آمریکایی انگلیسی ربودند وهشت سال تمام چه در اوین و چه در سراسر کشور ایران و خاور میانه, به فرماندهی ی افسانه ایی رفیق حمید اشرف، مبارزه بی امان و سازش ناپذیری شان با حکومت فاشیستی شاه که خون مردم را میمکید تا خود و هزار فامیلش را پروار کند و اربابان تاج و تختش را راضی نگهدارد، الهام و امید بخش جامعه رخوت زده ایران و خاورمیانه شدند .
چریکهایی فدایی خلقی که برخی هایشان نظیر رفیق مسعود احمدزاده از بنیانگزاران سازمان چریکهای فدایی خلق از خانواده های بسیار مرفه یی بودند که با پشت کردن به طبقه بورژازی قدم درراه رهایی بخش خلق های ایران و ایران گذارده بودند. آنان نه تنها از آگاه ترین فرزندان ایران بودند بلکه بخاطر تحقق آرمانهای والای سیاسی شان که نان را برای همه میخواستند کار را برای همه و مسکن و آزادی را برای همه میخواستند و میهن را رها از غارتگری های امپریالیستهای خون آشام، حتی جان های شیرین خود را فدای اهداف والای خود میساختند
چرا امروز فاشیسم سلطنت مجدد ظهور میکند؟
بطور خلاصه و فهرست وار به برخی از دلایل آن اشاره میشود امید که قلم های بیشتری در این زمینه یاری نمایند.
هدف ازسرنگونی سرمایه داری تاج و تخت آمریکایی انگلیسی، برچیدن تنها بساط غارتگری و جنایتکاری برای شاه نبود، بلکه کوتاه کردن دست امپریالیستها از منابع مختلف چون نفت و منابع انسانی ایران بود که کار را بجایی رسانده بودند که مستشاران آمریکایی شهروندان درجه یک ایران بودند. در حالیکه فقر در ایران بیداد میکرد و در حاشیه پایتخت فرودستان برای لقمه ای نان هر روزه خون را میفروختند و خلق هایی چون کرد و بلوج و لر و ترک ستم مضاعف کشنده یی را متحمل میشدند که آیینه تمام نمای سرمایه داری سلطنت وابسته در ایران بود!
بسیار طبیعی بنظر میرسد که امپریالیستهای مرتجع با سرنگونی نوکردست به سینه شان شاه منافع خود را در خطر دیده و در تدارک ظهور مرتجع دیگری در جهت ادامه راه غارتگری و سرکوب و کشتار کمونیستها و سایر آزادیخواهان برآیند. و چنین کردند و تا به امروز هم همگان شاهد هستیم که هر آنچه که شاه فرصت انجامش را نیافته بود همتایان ملایش با همکاری ساواکی های بی همه چیزو ارتش دست نخورده شاهنشاهی که تحویل خمینی داده شد مرتکب شدند و حتی سپاه و بسیج سرکوبگر مورد "تفقد بچه شاه" نیز قرار گرفته اند.
نقش رسانه های امپریالیستی
بنا به ذات ریاکاری و دورغ و تحریف تاریخ رسانه های امپریالیستی شاهد هستیم که چگونه در اتاق های فکری شبکه های تلویزیونی و رادیویی و نشریات امپریالیستی همچون بی بی سی، صدای آمریکا و نوظهوران تهوع آوری همچون منوتو و ایران اینترنشنال، که بقول رفیقی دیدنشان توهین به شعورخود است، فرش قرمز زیر پای بچه دیکتاتور پهن میکنند!
بطور مثال یکی از این دست برنامه های بی بی سی فارسی برنامه ای بنام پرگار است با مجری که از صدایی " آرام" برخورداست که " مخملی ناظم وار" مهمانان برنامه را؛ موافق و مخالف؛انتخاب میکند تا آنها را به سرمقصدی که میخواهد هدایت کند. ساواکی ها و شکنجه شدگان توسط ساواک را مهمان میکند، به ساواکی ها و تاریخ نگاری که " بی طرفی از گوشهایش حتی بیرون میزند" وقت بیشتری میدهد تا ساواکی بی همه چیزی همچون فراستی بگوید که شکنجه وجود نداشته فقط شلاق بود.... تاریخ نگار" بی طرف" هم که فقط لباس یک سرکوبگر را کم داشته به تایید آن برآید. یا دو استاد و یا پژوهشگر فلسفه را دعوت کند تا از آنان " اعترافات مخملی به سبک بی بی سی" بگیرد که " سیاهکل مبارزه ی درست و منطقی نبود". یا اینکه کامیلیا انتخابی فرد، سردبیر روزنامه یی بنام " ایندیپندت فارسی" که اسمش خود مایه خنده خواننده این سطور میشود را به همراه شادی امین دعوت کند بگوید که سلطنت طلب ها بسیار "مودب و خشونت پرهبز " با سایر نیروها در خارج و داخل ایران برخورد میکنند، و مخالف نظر خود یعنی شادی امین را بقول خود شادی امین در یک فرصت یک دقیقه ای به " مجاهد" متهم کند و حذف! و سر آخر هم با اینکه وقت برنامه تمام شده اعلام میشود مجری از کامیلیا خانم بپرسد شما چیزی میخواستید بگویید بفرمایید...
یا صدای آمریکا، این تمساح دلسوز مردم ایران و ایران ما، هر روز یک مزدور مثل مسیح علینژاد را مزدیگیر خودش میکند که با بچه دیکتاتور مصاحبه کند و او را در ابتدای مصاحبه "غسل تعمید" دهد که ما را نباید بخاطر پدارنمان قضاوت کنند، به امید اینکه در کنار بورژوازی ورشکسته و تبهکار ایران، خاندان مفتخور سلطنت قرار بگیرد تا " نان و لقبی" بورژایی کسب کند، البته همانطور که در نوشته پیشتر اشاره داشتم قبل از اینکه به پله های آخر نردبان" ترقی" اش برسد بچه دیکتاتور او را به پایین پرتاب میکند. البته افرادی چون مسیح علینژاد که تشنه و شیفته نام و نان هستند، نام و نان بی شرفی اسمش را بگذاریم برازنده تر لباس مزدوری شان میباشد، از طبقه ی فرودستی میآیند که مثل خیلی ها ها پشت به طبقه خود کرده و به ریسمان پوسیده بورژازی خود را وصل میکنند، تا نان خود را در خون طبقه ی که در اصل به آن تهلق داشتند بزنند و با " شادی و هلهله" همانطور که کلیپ های ساخته شده برای این مزدور نشان میدهد بعد هم مهمان برنامه اش کاوه شهروز پادوی پیام اخوان بگوید "امروزکه دارند به شاهزاده توهین میکنند انگار که به من و شما توهین میکنند بایستی جلوی اینها ایستاد و اجازه نداد.."
سپس نوبت منو تو ی اسراییل میرسد، که برای ما "آزادیخواه" شده از کودک کشی رژیم همتایش توسط مجریان برنامه اش سخن پراکنی میکند، اسراییلی که شهرت جهانی در کشتار 400 کودک فلسطینی در عرض دو هفته دارد، بعد مصاحبه با بچه شاه ترتیب میدهد، تا با پوش دادن مصاحبه با این انگل تبهکار به مقاصد پلید خود در آینده برسد.
ایران اینترنشنال که بحق اینترآشغال نام گرفته نیز از سه رسانه دیگرمرتجع تر است که علمای دینی عربستان آن تامین کننده مالی تلویزیون فتوای "حلال بودن گوشت زن در زمان قحطی" را نیز صادر کرده و زنان عربستان از هیچ حقوقی برخوردار نیستند امروز برنامه نویس " آزادی زنان" ما میشوند برای هورا کشیدن برای بچه شاه قاتل ! و مجریان زن آن تمامی باد در دماغ های عملکرده خود میاندازند که مترقی ترین شعار : زن زندگی..ست
مجموعه بالا بخشی از تلاش های مذبوحانه امپریالیستها برای منحرف کردن مبارزات ستمدیدگان فرودستان و دانشجویان آگاه در ایران است که آنرا میخواهند تا سطح " آزادی زن" امیر طاهری سرسپرده سلطنت تقلیل دهند.
تا بحال اما کسی نشتیده که در هیچ کجای جهان کسی و یا نهادی سازمانی رفیق چه گوارا را تروریست بخواند! اما وقتی به عقب مانده ترین نوع سلطنت و تفکرات "شبه روشنفکری" در ایران میرسد، وقتی به شاه بزدل و نوکرصفت ایران میرسد، وقتی به بچه شاه مفتخور و مزدور جدید امپریالیستها میرسد ، وقتی به طرفداران سلطنت این بیسوادترین لمپن های فحاش و قلدر میرسد، چه گواراهای ایران میشوند، تروریست! حتی بی بی سی مرتجع هیچگاه نتوانسته بخود اجازه اینرا بدهد که چه گوارا را حتی "مخملی" تروریست بنامد اما وقتی به ایران میرسد چریکهای فدایی خلق میشوند تروریست!
وقتی بیرون از زندان اوین، شکنجه و قتلگاه دست ساز شاه زندگی میکنی و به وِیژه در خارج از کشور حمله ها و توهین های "درباری" و برخوردهای شعبان بی مخ های هواداران سلطنت وفتوای "زهرا خانم پهلوی مرگ بر چپ و مجاهد" نمیتواند قابل قیاس باشد با زمانیکه در زندان اوین حبس باشی ودر یک اتاق با شاه الهی های روز و شب را سر کنی که گوشه ای از آن را در نامه ای در لینک زیرمطالعه نمایید.
نامه بهاره سلیمانی: "پندار، کردار و گفتار" سلطنت
https://neweshtejat.blogspot.com/2023/01/blog-post_24.html
سوال من از جنبش کمونیستی ایران است، بخش " وظایف امپریالیستها و رسانه هایشان" در سمت و سو دادن به افکاری (رخوت طلبان) که روز و شب پای این تلویزیونها لم میدهند را همه بخوبی میدانیم، اما اشکالاتی در جنبش کمونیستی ایران نیز وجود داشته که این قلم و قلم های دیگر سالها به آن پرداخته اند، قصد ندارم به سازشکاری برخی از جریانات که چه در قلم چه در تئوری و چه در عمل میدان را برای امپریالیستها و مزدورانشان باز نمودند بپردازم، قصدم این است که آنها را به وجدانشان رجوع دهم به وِیژه در این مقطع زمانی که مسیر انقلاب یکی از آموزگاران شایسته ما میباشد که قدری به عملکرد خود بنگریم، مسیری که تجربه های سنگین و گرانبهایی را پیش روی ما قرار میدهد، آیا رفتارهای سیاسی شما، مواضع گیریهای سیاسی شما؛ در تنگناهای اجتماعی ایران و جهان مطابق با دیدگاه های صحیح کمونیستی و به راستی در جهت منافع طبقه کارگر و محرومان بوده است؟ مطابق با مواضع درست در جهت رهایی ستمدیدگان بوده؟ اگر نبوده، آیا هیچگاه این شهامت را داشته اید که در خلوت خود به انحرافات سیاسی تان رجوع، و از خود انتقاد کنید؟ و مواضع خود را تصحیح نمایید؟آیا زمانیکه کمونیست های راستین را چپ و چوله سنتی خطاب میکردید وسرمست بودید که فردا میروید و قدرت سیاسی را در ایران کسب میکنید، و میکروفون را جلوی دهان طالبان سلطنت قرار میدادید در بوجود آوردن این فضا و این شرایط که فاشیست های سلطنت طلب میدانداری کنند و حتی به خود شما برخوردهای سرکوبگرانه داشته باشند سهیم نبودید؟ آیا به این دلیل نبوده که برای تعریف خود ابتدا یک تعرض به سازش ناپذیری کمونیست ها پیشین میکردید؟ آیا به این دلیل نبوده که رژیم اشغالگر و فاشیستی اسراییل، قصاب خلق فلسطین را به رسمیت میشناختید؟ آنچه که جنبش کمونیستی ایران در انقلاب پرشکوه 57 از آن ضربه خورد تنها موج سواری امپریالیستها از طریق ملا نبود، از نفوذ مزدوران تبهکاری چون فرخ نگهدارو همقطارانش در سازمان پرافتخار چریکهای فدایی خلق ایران نیز بود. اما شما چرا پشت بند او شدید؟ به راستی وجدانتان آسوده است؟ لازم نبود که آن خط را تایید کنید، همانطور که لازم هم نبود که به آن تعرض کنید تا وقتی که یک سلطنت طلب به یک کمونیست میرسد بپرسد شما اسراییل را قبول دارید، بعضی ها قبول دارند؟ اکنون کجا ایستاده اید؟
از سلطنت و اوباش آن هرگز انتظار "انسان دوستی" و احترام به مبارزات کمونیستهای پیشین نمیرود اما از هر آن کسی که خود را هوادار کمونیسم مینامد و خود را آزادیخواه مینامد آیا نباید انتظار داشت که لازم نیست که تایید کننده خطی شوید که به آن باور ندارید، اما احترام به مبارزه آنان یکی از پرنسیپ های کمونیستی نمیباشد؟
چریکهای فدایی خلق ایران هرگز به نام و نان نمی اندیشیدند، زلال بودند و شفاف در نظرات والای سیاسی شان! آنان نسل آقتابکاران بودند نسلی که نان را برای همه میخواستند! بهمین دلیل است که تا ابد در قلب روشنفکران، ستمدیدگان و محرومان ایران و جهان جای دارند. همانگونه که رفیق چه گوارا چنین بود و هست!
زنده باد مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک که تنها راه رهایی ستمدیدگان میباشد
صبا راهی
4بهمن 1401
24 ژانویه 2023
همزمان با درج نامه بهاره سلیمانی ازبند زنان اوین نوشته ای در سایت گویا نیوز درج شده با این عنوان شناخته شده: "اعترافات اجباری علیه سلطنت طلبان"! گویا که طالبان سلطنت در بیرون از زندان اوین حتی در خارج از ایران, گردار,گفتار و پنداری متفاوت از آنچه که بهاره سلیمانی در نامه خود بدانها اشاره دارد,میباشند. به همین دلیل لازم دانستم که چند کلیپ را از "گفتار و رفتار و پندار سلطنت" در خارج از ایران را در این نوشته منعکس کنم. اگر چه برخی از کلیپ ها بسیار مشمیزه کننده است اما اسناد تاریخ فرهنگ سلطنت میباشند.
فتوای "زهرا خانم" پهلوی
نامه بهاره سلیمانی:
در بند زنان زندان اوین چه میگذرد؟ نگاهی به «پندار، کردار و گفتار» سلطنتطلبها
بهاره سلیمانی در این نامه از تجربه زیسته خود در بند زنان زندان اوین و برخورد طرفداران «سلطنت پهلوی» با دیگر زندانیان پرداخته است و مینویسد: « آنها بر این باورند که زندان اوین را محمدرضا پهلوی برای تروریستها ساخته و خیلی هم کار درستی کرده و خودشان را دارای حق آب و گل در اینجا میدانند!
حالا در زندان هستم و بالاجبار و با تأسف زیاد باید دوران حبسم را با طرفداران رضا پهلوی و نگرش سلطنتطلبی آنها بگذرانم. مهم نیست که آنها خودشان را «پادشاهیخواه»، «مشروطهخواه» یا هر نام دیگر بنامند. مهم ماهیت تفکر و دیدگاهشان است.
به جرأت میگویم که برخی از آنها از بیاخلاقترین، بیپرنسیبترین و بیسوادترین افرادی هستند که در بند سیاسی زنان زندان اوین حضور دارند. یکی از قوانین بند زنان این است که توهین و تحقیر گرایش سیاسی و عقاید دیگران ممنوع است. اما بارها و بارها این قانون از سوی این افراد نقض شده است. به راحتی با الفاظ رکیک و توهینآمیز به گرایش فکری و هویت دیگران حمله میکنند. شاید بد نباشد به چند نمونه اشاره کنم.
طرفداران پهلوی معتقدند همهی کسانی که در دوران پهلوی مبارزه کردهاند و فعال سیاسی بودهاند (فارغ از هر گرایشی) تروریست و قاتل بودهاند و مدام از این واژهها استفاده میکنند. آیا مرضیه احمدی اسکویی، مهرنوش ابراهیمی، معصومه طوافچیان، خسرو گلسرخی، کرامت دانشیان، سعید سلطانپور و … که جانهای عزیزشان را برای رهایی و بهروزی مردم در مبارزه علیه رژیم فاشیستی پهلوی از دست دادهاند تروریست بودهاند؟
کاش این فعالان سیاسی خفن و طرفداران سینهچاک دوران پهلوی کمی مطالعه کنند تا بدانند که سعید سلطانپور شاعر محبوب و سرایندهی جاویدان «آفتابکاران جنگل» زمانی که توسط سازمان امنیت مخوف شاه دستگیر شد و به زندان افتاد یکی از اتهاماتش خواندن کتاب «مادر» ماکسیم گورکی بود و بدانند که چاپ و فروش کتابهای مارکسیستی ممنوع بود و همراه داشتن این کتابها حکم زندان داشت. از دید آنها شاملو، شاعر بزرگ و آزادیخواه مرتد و خیانتکار است. چرا؟ چون مترقی است و برای آزادیخواهان و اعدامشدگان در دوران پهلوی شعر گفته است. آنها بر این باورند که زندان اوین را محمدرضا پهلوی برای تروریستها ساخته و خیلی هم کار درستی کرده و خودشان را دارای حق آب و گل در اینجا میدانند! آنها از رژیمی دفاع میکنند که ساواکش در همین زندان اوین جانهای بسیاری را زیر شکنجه گرفت و بدنهایشان را تکه و پاره کرد و روی همین تپههایی که هر روز صبح چشمانمان مقابلش باز میشوند چه سروهای استواری را تیرباران کرد. آیا نسل پدران و مادران ما که هم قبل و هم بعد از انقلاب ۵۷ مبارز بودهاند و در هر دو دوره زندان را تجربه کردهاند تروریست هستند؟ اگر مخالفت و مبارزه با حکومتهای فاشیستی (با هر گرایش و دیدگاه سیاسی و با هر دلیلی اعم از اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و …) تروریسم است، پس نباید از معترضین دی ۹۶، آبان ۹۸ و پاییز ۱۴۰۱ هم دفاع کنند زیرا طبق دیدگاه این گرایش، آنها هم تروریست هستند. نمیشود سخیفانه و فرصتطلبانه با وقایع سیاسی برخورد کرد. هر جا که به نفع باشد معترضین بشوند فرزندان میهن و هر جا که به ضرر باشد تروریست بشوند.
یکی دیگر از بیاخلاقیها و ضدانسانیترین رفتارهای آنها، توهین و حمله به مهاجرین افغانستانی و هویت آنهاست. این گرایش سیاسی عقبافتاده و عمیقاً ارتجاعی به دفعات و با استفاده از الفاظ «سگ افغانی»، «افغانی عوضی»، «اگر گیر طالبان افتاده بودی تیکهتیکهات کرده بودند و جمهوری اسلامی تا حالا بهت لطف کرده» دیدگاه نژادپرستانهی خود را آشکار میکنند و هنگامی که با اعتراض دیگران روبرو میشوند که این برخورد فاشیستی است، اذعان میکنند که بله ما فاشیستیم و به آن افتخار میکنیم. این برخورد آنها نه از روی عصبانیت است و نه لجبازی با کسانی که با آنها مخالفت میکنند. آنها واقعأً فاشیست هستند. کسانی که در مقابل تلویزیون از رشد نئونازیها در کشورهای دیگر به وجد میآیند و شادی میکنند. کسانی که ستایشگر هیتلر هستند به این دلیل که نژاد آریایی را نژاد برتر میدانست. پس از گذشت بیش از سه ربع قرن از افول فاشیسم هیتلری هنوز برای اکثریت مردم آلمان اسم آوردن از هیتلر تابو است اما در ایران برای این طیف اسطوره است. اولین کتابی که میخوانند کتاب سخیف و بیمایهی «نبرد من» هیتلر است که برایشان حکم کتاب مقدس را دارد.
حتماً این طرفداران نژاد برتر آریایی نمیدانند که اگر گیر نئونازیهای آلمان بیفتند «ژن برتر آریایی» به دادشان نمیرسد و ممکن است زندهزنده سوزانده شوند. این که کشور خود را دوست داشته باشی یک احساس طبیعی است که هر انسانی میتواند به سرزمین و دیار خود داشته باشد. اما وطنپرستی به این معنی که وطن و کشور و «مرز پرگهر» خود را برتر از دیگران بدانی و به برتری ملی، قومی و نژادی اعتقاد داشته باشی مساوی با شوونیسم است و منجر به دیدگاههای نژادپرستانه و فاشیستی میشود.
مورد دیگری که اخیراً بخشی دیگر از چهرهی واقعی سلطنتطلبان را آشکار کرد بعد از سر دادن شعار «مرگ بر سه فاسق، ملا، چپی، منافق» از سوی طرفداران این طیف در لندن بود. برخی از سلطنتطلبان بند زنان در حمایت از شعار گفتند این سه فاسق سزاوار قصاص هستند (یعنی ما چپها و طرفداران سازمان مجاهدین). چرا؟ چون مخالف آنها هستیم.
طرفداران این تفکر اسطورهشان شعبان بیمخ است که در دوران پهلوی همراه با نوچههای اراذل و اوباشش به اعتراضات مردمی و به مخالفین رژیم پهلوی حمله کرده و آنها را قلع و قمع میکردند. همان شعبان بیمخی که طرفداران سلطنت با غرور از او با عنوان شعبان جعفری «تاجبخش» یاد میکنند؛ لقبی که شاه به عنوان دستخوش به یک لمپن داد. بهتر است که آقای پهلوی ژست دموکراتیک به خود نگیرد و حرفهای عوامفریبانه تحویل مردم ندهد. من و همبندیهایم در تجربهی زیستهمان در زندان و در کنار طرفداران پهلوی، فشردهی نگرش، اخلاقیات و رفتارهایشان را هر روز تجربه میکنیم.
سخن آخر آن که تاریخ هرگز به عقب باز نخواهد گشت. ما هم تا پای جان مبارزه خواهیم کرد و اجازهی تجربه و تکرار دوبارهی ظلم و ستم و تباهی و استبداد را نخواهیم داد. ما در مقابل بد و بدتر به بد تن نمیدهیم و معتقدیم که درون آن بد بدترین نهفته است.
بهاره سلیمانی، زندانی سیاسی
بند زنان زندان اوین
۲ بهمن ۱۴۰۱»
از سایت رادیو زمانه
مشروعیت؟ یا تبهکاری؟
اقای محبی ازطرفداران سلطنت که او نیز به زاده شاه قاتل وکالت میدهد، در برنامه ای در بی بی سی امروز نوزده ژانویه مهمان برنامه بی بی سی فارسی بودبهمراه آقای فتاح پور و مهیار در پاسخ به اینکه هواداران سلطنت برخوردهای زننده حمله ای و توهین آمیز به نیروهای دیگر دارند میگوید که حمهوری اسلامی نیروهایی برای خراب کردن شاهزاده میفرستد که این برخورهای را انجام بدهند. با این پاسخ ایشان باید گفت که حتما یاسمین پهلوی را هم جموری اسلامی و شخص خامنه ای جلاد فرستاده است. به عکس بالا توجه کنید اینکه این خانم بودند که فتوای شعبان بی مخی صادر فرمودند.احتمالا شعبان بی مخ که سردسته لات ها و قمه کشان در کودتای بیست و هشت مرداد همراه با شاه وارد ایران شد و مخالفان شاه به ویژه دانشجویان را مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار میداد را خامنه ای جلاد فرستاده بود.
سلطنت بی آبروتر از این است که آقای محبی بخواهد برایش " مرام" بخرد! تاج تخت وقتی به ایران میرسد یعنی استبداد مطلق. مردم با پوست و گوشت خود اینرا تجربه کردند و سلطنت را استفراغ کردند نباید با داشتن امکانات رسانه ای چون منو تو اسراییل قصاب کودکان فلسطین صدای آمریکا تمساح دلسوز جهان اینترنشنال ارتحاعی ترین پادشاهی, او را که از نگین های تاج پدرش خون آزادیخواهان میچکد را " مشروع" دانست. رضا پهلوی که سارق دسترنج کارگران و زحمتشکان ایران است نه تنها هیچ مشروعیتی ندارد بلکه یک تبهکار است. خشونت ذات سلطنت پهلوی ست. شاه دسته جماق داری داشت که سر دسته آن چماقداران معروف به شعبان بی مخ بود. تاریخ حملات شعبان بی مخ و دسته چماقداران او به آزادیخواهان به ویژه دانشجویان را از یاد نمیرد. که این لمپن قلدر چاقو کش حوانان معترض را در خبابان به عنوان "تنببه" موی سرشان را از ته میتراشید. یاسمین خانم پهلوی نیز از همان تیره است . سلطنت یعنی استبداد یعنی خشونت یعنی ترور مخالف به هر نوع و شیوه سلطنت .سلطنت یعنی حکومت یک مرتجع لمپن مفتخور کراواتی که به فکر هر جیزی هست بحز خواسته های بحق مردم خودش به ویژه اقوام محروم و محرومانی که در زیر خظ فقر در یک کشور ثروتمند زندگی میکنند.
صبا راهی