۱۳۹۴ مهر ۲۰, دوشنبه

صبا راهی : سلمان رشدی توپ امپریالیستها در زمین رژیم اسلامی امپریالیستها



سلمان رشدی توپ امپریالیستها در زمین رژیم اسلامی امپریالیستها

صبا راهی

 اگر بپذیریم مبارزه طبقاتی علمی ترین نوع مبارزه طبقه ستمدیده برای متحقق ساختن مطالبات حقوقی اش و نابودی ریشه های ظلم و ستم می باشد.

اگر بپذیریم که سرمایه داری و طبقه حاکم آن بنا به خصلت غارتگرانه منابع سرزمین ها، جنگ سالاری ایجاد بحران و تنش؛ و دزدیدن دسترنج کارگران و کشتار آنان و مدافعین حقوق آنان را به طُرق مختلف به قتل میرساند تا جاده ستم خود را هموارتر سازد.

اگر بپذیریم که سرمایه داری بطور عموم و امپریالیسم بطور خاص برای دست یابی به موارد بالا به پوسیده ترین و ارتجاعی ترین ایزارها نیاز دارد. ابزارهایی از قبیل: تاج و تخت، رئیس جمهور،خدا، ادیان، مذاهب، خرافات، فرهنگ زشت لطیفه ساختن در مورد اقوام مختلف برای پراکنده کردن آنان در مبارزه برعلیه سرمایه داری، دورغ و فریبکاری، هنربند( نه هنرمند)، شاعر و نویسندگان خودفروخته، کیلویی نویس، کاریکاتوریست، عکاس و خبرنگار و روزنامه نگار و تاریخ نویس مزدور که افکار عمومی را به ویژه در مواقع معین مثل مبارزات کارگران و زحمتکشان در جهت منافع آن(امپریالیسم) تغذیه نمایند. 

اگر بپذیریم که هر حرکت فرهنگی -  اجتماعی جهت گیری سیاسی نهفته در خود دارد.

اگر بپذیریم در پی هر جهت گیری سیاسی انتخابی سیاسی - طبقاتی وجود دارد

اگر بپذیریم در دنیایی که مملو از قلدری امپریالیسم ددخو میباشد هیچ فرد یا نهاد یا سازمانی نمی تواند و حق یا اجازه اینرا ندارد که  بیطرف باشد. 

اگر بپذیریم که امپریالیسم به مثابه بالاترین رده سرمایه داری است که در حال حاضر در شکل هارترین و ددمنشانه ترین بر دنیا حکومت میکند و همین امپریالیستها بودند که خمینی جلاد را بجای شاه قاتل که تخت و تاجش توسط کارگران و روشنفکران و نیروهای انقلابی مانند چریکهای فدایی خلق و محاهدین خلق به مستراح تاریخ پرتاب شده بود را به ایران اوردند و به مسند قدرت نشاندند بعد میتوانیم به موارد زیر با هم توافق داشته باشیم.

توپ امپریالیستی بنام سلمان رشدی و میدانی به وسعت اسلام در خطر است خمینی!

در اواخر دهه شصت در ایران زمانی که از یک سو رژیم خمینی سگ دست آموز امپریالیستها قتل عام زندانیان سیاسی را در زندانهای سراسر ایران بر پا کرده بود و از سوی دیگر جنگ امپریالیستی هشت ساله با عراق به اتمام رسیده بود، خمینی جلاد می بایست پاسخگوی چندین  مسئله بسیار مهم در جامعه باشد

یک: پاسخ به خانواده های زنداینان سیاسی قتل عام شده که جگر گوشه هایشان را در گورستان های بی نام و نشان مدفون کرده بود

دو : تامین زندگی جنگ زدگان و آبادساختن خرابی های خانمانسوز ببار آمده

سه: مطالبات انقلاب و وعده های که زیر درخت سیب پاریس به مردم ایران داده بود

قتل عام زندانیان سیاسی و جنگ امپریالیستی با عراق آنچنان دقیق برنامه ریزی شده بود که مردم نتوانند مطالبات انقلاب را مطرح کنند. همان مطالباتی که خمینی جلاد فریبکارانه وعده آنها را داده بود: آب و برق مجانی، آزادی مطبوعات و قلم و غیره،مسکن رایگان و غیره. ضمن اینکه دولت اسلامی خمینی صدها هزار نفر از زنان و مردان را به دلایل مختلف از کار اخراج کرده بود. 

اما همانطور که گفته شد هر دو( قتل عام زندانیان سیاسی و جنگ ضد خلقی با عراق) توسط برنامه نویسان سازمان سیای امپریالیسم آمریکا در دستور کار خمینی جلاد قرار داده شده بود و خمینی را امپریالیستها آورده بودند تا با ربط دادن همه چیز به بند ناف "اسلام الهی" هر آنچه را که در سر راه منافع امپریالیستها قرار دارد گردن بزند، تا کارگران و زحمتکشان و توده های ستمدیده جرات حق طلبی نداشته باشد، برنامه بعدی برای سرپوش گذاشتن بر قتل عام زندانیان سیاسی و به فراموشی سپردن جنگ زدگان و مطالبات انقلاب، شد "اسلام در خطر است". هرجمله خمینی سگ دست آموز امپریالیسم آمریکا " اسلام در خطر است" را بدنبال داشت. سلمان رشدی و کتاب سفارشی او آیه های شیطانی توپی بود که امپریالیستها در میدان" اسلام در خطر است" خمینی جلاد انداختند، توپی که هدفش برانگیختن احساسات متعصبانه و عقب افتاده مذهبی بود. چرا که بسیار واضح بود و است که خمینی را امپریالیستها نیاورده بودند تا مطالبات برحق کارگران را تامین کند، آورده شده بود تا اسلام(بخوان منافع سرمایه داری جهانی) را با چنگ و دندان زور و ظلم و اعدام تامین کند. خمینی جلاد کارگری که تا دیروز شاید در تاسوا و عاشورا دین را به خاطر میاورد، اما با آمدنش فورا برنامه های ایدئولوژی را در همه جا بر پا کرد و کارگر که دنبال کار میرفت بجای آموزش های لازم ایمنی یا غیره بایستی که اول رساله خمینی را خوانده بود و بعد هم سوالات دینی را درست پاسخ میگفت تا در آزمون ورودی پذیرفته میشد. به این ترتیب بود که اسلام در ایران پیاده شد. و مدام در "خطر" میافتاد. 

توپ امپریالیستها، سلمان رشدی مزدور، با فتوی خمینی که در دهه شصت خود را رهبر شیعیان جهان نامیده بود اوج بربریت را به نمایش گذاشت و شد "نقل و نبات" مجامع بین المللی، رسانه ها و از همه مهمتر منحرف کردن مطالبات برحق جنگ زدگان و خانواده های زندانیان سیاسی قتل عام شده و مطالبات انقلاب.

آیا اگر همین سلمان رشدی، سفارش کتاب آیه های شیطانی  توسط امپریالیستها را رد میکرد، و جنانچه به راستی به آزادی قلم و بیان باور داشت و احترام میگذاشت کتابی در باب همان جنایات هشت ساله ای که خمینی در ایران براه انداخته بود( قتل عام زندانیان سیاسی و بی خانمانی صدها هزار جنگ زده..) را به نگارش در میآورد و چهره مزدور امپریالیسم یعنی خمینی جلاد را به جهانیان نشان میداد، کتاب او میشد نقل و نبات رسانه های امپریالیستی؟ یا اینکه آن موقع خمینی جنایتکاران وزارت اطلاعاتش را میفرستاد تا همان جنایت هولناکی که در مورد فریدون فرخزدا مرتکب شدند را در مورد سلمان رشدی نیز به اجرا درآوردند.  

اصلا چرا به این موضوع محال و دور فکر کنیم، آیا کسی خوانده که سلمان رشدی از آن همه نویسنده و تاریخ نویس که در ایران توسط رژیم اسلامی با به دار آویخته شدند یا سر به نیست شدند چیزی بنویسد؟ و قتل آنها را محکوم کند؟ 

یا اینکه هر جا که رژیم اسلامی نوکر امپریالیسم حضور داشته باشد مثل نمایشگاه کتاب فرانکفورت در آلمان او هم توپش ( کتاب آیه های شیطانی) را بر میدارد و به آنجا میرود؟ تا باز هم افکار عمومی را از جنایات رژیم دور کند. چون رسانه های امپریالیستی فورا روی فتوی خمینی، کتاب سلمان رشدی متمرکز میشوند.

آیا تنها رژیم اسلامی با توپ امپریالیستها بازی میکند؟

خیر! 
جریان سیاسی موسوم به حزب کمونیست کارگری ایران بسرعت اما هدفمند وارد زمین بازی امپریالیستها میشود تا هم جهت بودن خود با امپریالیستها و اهدافشان را به نمایش بگذارد. 

نماینده رژیم اسلامی، صالحی به حضور سلمان رشدی در نشست خبری نمایشگاه کتاب اعتراض میکند، خب این موضوع تازه ای نیست؛ توپ امپریالیستها  به هزارا دلیل در نمایشگاه حضور دارد که یکی از آنها این است که مبادا اسمی از نویسندگان سر به نیست شده توسط رژیم در نمایشگاه آورده شود و نیز از 900 قلم  اعدام هایی که در دوران ریاست کشتار حسن روحانی( فریدون) در ایران صورت گرفته حرفی بمیان آورده شود. سلمان رشدی باز هم به همین جنایات اخیر اشاره نمیکند. او آمده بود تا توپش را وسط زمین"اسلام در خطر است" رژیم اسلامی نوکر امپریالیستها بیندازد.

اما
 در این زمینه اصغر کریمی یکی از رهبران حزب مذکور می نویسد: "اما صالحی درست تشخیص داده است. دعوت از سلمان رشدی یک حرکت سیاسی است. اما این خود جمهوری اسلامی بود که مساله «سلمان رشدی» را سیاسی کرد. رشدی یک نویسنده بود داشت کارش را میکرد. رهبر جمهوری اسلامی فتوای قتلش را داد و او را سیاسی کرد و دعوت از او هم سیاسی محسوب میشود!"
به همین راحتی که ملاحظه میفرمایید آقای اصغر کریمی میفرمایند که رشدی داشت کارش را میکرد. آدم یا باید بشدت "تیز هوش" باشد یا سرش در آخور اربابان خمینی و سلمان رشدی باشد تا چنین باوری را به این شیوه غیر علمی فرموله کند و به خورد نادان ها دهد و خود را هم کمونیست بنامد. 
 معلوم نیست چرا آقای اصغر کریمی به سلمان رشدی نگفت و نمیگوید خمینی یک ماتحت المتفکر امام زمان امپریالیسم الهی بود که  داشت کارش را میکرد( کُشت و کُشتار معترض و انقلابی و ضدامپریالیست و کارگر و دانشجو و دانش آموز و معلم در راه "لابد" به زعم کریمی امام زمان و نه سرمایه داری جهانی!) تو چرا وارد معرکه شدی و قضیه را " اسلامی" کردی؟ آنهم " اسلام سیاسی"!!!

اما آقای اصغر کریمی بدین اکتفا نمیفرماید در ادامه خطاب به نماینده رژیم مینویسد:" صالحی اما یک نکته مهم را تشخیص نداده است. اوضاع عوض شده است. ظاهرا یادش نیست که بدنبال ترور کارکنان چارلی ابدو میلیون ها نفر علیه تروریسم اسلامی و در دفاع از آزادی بیان از جمله دست انداختن مذهب به خیابان آمدند و گفتمان مربوط به آزادی بیان را عوض کردند و جلو دست درازی دولت های غربی نسبت به آزادی بیان را هم گرفتند. متوجه نیست که کنار گوشش در سراسر عراق مردم در ابعادی میلیونی با شعار نه سنی نه شیعی سکولاریسم و حکومت مدنی به میدان آمده اند." تاکید از من است.

اول که چه کسی گفت که "تروریست ها اسلامی" بودند؟ مگر رهبران قلدر و جنایتکار کشورها، افردای مثل نتانیاهو که خود تروریست پیشه است و در صف مقدم  جانیان در پاریس بود. تمام تروریست های از این دست، بسرعت از صحنه رسانه محو میشوند، در حالیکه اگر واقعا اینها مردم عادی بودند که از توهین به مقدساتشان برآشفته شده بودند روزنامه ها عکس خانوادگی اشان را هم ماهها درج میکرد. در حالیکه چنین نقشه های پلیدی را خود تروریست ها یعنی امپریالیستها و چماقداران آنها مثل موساد نتانیاهو طراحی میکنند. 

دوم مگر دست انداختن مذهب هم جزو "هنر و روشنفکری و فرهنگ" است؟ البته نوشتار تهی از هر بار علمی اصغر کریمی مانند سایر نوشته هایش بسیار راحت در و تحته را به هم با تف میچسباند که اصلا باعث تلاش فکری خواننده و کمک گرفتن از سلولهای مغز نمیشود. کشیدن عکس پیامبر مسلمانان در وان حمامی پر از خون در حال تجاوز به یک گوسفند از کی تا به حال عملی فرهنگی، آموزشی، هنری یا نقد است؟ مگر تحریک احساسات مذهبی مردم که بسیاری از آنها کارگر و زحمتکش میباشند.

سوما که میلیون ها نفر علیه کشته شدن کارکنان مجله فکاهی چارلی عبدو به خیابان نیامدند، عده ای مثل اصغر کریمی که از منافع بورژوازی کارگر کُش دفاع میکند به خیابان ها آمده بودند. 

چهارم اینکه منظور از مردم جلوی دست درازی دولت های غربی نسبت به آزادی بیان را گرفتند چیست؟ دولت های غربی( بخوان دولت های امپریالیستها) که همیشه به آزادی بیان کارگران و زحمتکشان دست درازی میکنند؟ خصلت طبقاتی شان چنین است. این قلم بارها و بارها زیر برخی از مقالات منتشر شده در روزنامه گاردین اظهار نظر طبقاتی نوشته که زیر تیغ سانسور رفته است. آزادی بیان کدام طبقه؟ بورژوازی که نیازی به اجازه و مجوز ندارد دارد حکومت میکند و آزاد است که هر چه میخواهد بگوید این طبقه کارگر ستمدیده است که آزادی بیان ندارد. اما خب، کریمی از آن دسته افرادی است که حساب استدلالی را بجای استفاده از راه های علمی با چشم بندی و شعبده بازی حل میکند. 

اصغر کریمی بدون هیچ سندی از عراق و مردم عراق میگوید که در ابعادی میلیونی به میدان آمده اند و شعار نه سنی نه شیعی سکولاریسم و حکومت مدنی سر میدهند.

این هم حکایت  از نوع و جنس همان اخبار تهییجی ست که حزب باصطلاح کمونیست کارگری آقای کریمی سالها پیش برای آنکه  هوادارانش را چند صباحی بیشتر در محفل خود داشته باشد میگفت: " اسلامی سیاسی رفتنی است و ما داریم میرویم که قدرت سیاسی را بگیریم" آذرماجدی سال 2000 در انتخابات کمیته لندن.

در خاتمه آقای اصغر کریمی با یک جمله قصار هم جهتی تمام و کمال خود با اربابان خمینی جلاد  و سلمان رشدی را چنین به نمایش میگذارد: " از نظر هر منطق و عقل سالمی! حکومتی که فتوای قتل یک نویسنده را داده است باید از نمایشگاه کتاب اخراج شود نه سلمان رشدی."

اصغر کریمی تمام و کمال در کنار اربابان خمینی ایستاده است، چرا که حتی نمی گوید حکومتی که نویسندگان را سر به نیست میکند جایش روی کره زمین نیست، بلکه یکه تاز در التزام توپ و مزدور امپریالیستها، سلمان رشدی رکاب میزند تا از دید اربابان رشدی و خمینی پنهان نماند.

آیا تنها همین  هم جهتی تمام عیار با امپریالیستها است؟ 

خیر به نوشته سعید صارمی تحت عنوان قدی کوتاه بر یک بیانیه مشترک! یکبار دیگر سناریوی سفید و سیاه! در لینک زیر توجه فرمایید. 






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر