کی به کیه تاریکیه!
در حاشیه سرقت مستر بهرام
رحمانی
صبا راهی
یکی از شب های انقلاب بود، چریکهای فدایی از طریق رادیو از مردم میخواستند که
به سنگرهایی که در محلات درست کرده بودند بروند و کمک کنند، پادگان نیروهوایی را
نیز تسخیر کرده بودند و حال و هوایی و شور و نشاط انقلابی بود که هر چه انرژی مصرف
میکردی باز هم انبار انرژی بودی، مردم دسته دسته به طرف سنگرها روان بودند،
همینطور که در کوچه باریک محله مان راه افتاده بودیم صدای زن و مردی از داخل یکی
از خانه ها که درب منزلش باز بود میآمد زن میگفت : مرد با پیژامه کحا میری نصف شبی، بگیر
بخواب، مرد در جواب به زن میگفت: کی به کیه تارکیه، بذار برم شاید چند تا مسافر
پانزده ریالی زدم. منو دوستم که یکی از همین وانت ها جانمان را در یکی از روزهای
انقلاب از دست نیروهای سرکوبگر شاه جلاد نجات بوده و ما را پشت وانتش سوار کرده
بود و پانزده ریال هم از ما گرفته بود پخی زدیم زیر خنده، دوستم که صدای رسایی
داشت سرش را کرد توی خونه و گفت: خانم راست میگه شاید دو تا مسافر زد و باز هم
خنده.
روز پیش سری به سایت ها میزدم نگاهم به مطلبی از مستر بهرام رحمانی افتاد که سایت گزارشگران هم یک سبد از رز قرمز در کنار مطلب اندر
باب تبریک روز "والنتاین" قرار داده، البته از این بابت که ایشان در
"ستایش" روز والنتاین بنویسد تعجب نکردم چون به فشار خون سیاسی ایشان
کاملا میخورد، اما چیزی که مرا وادار کرد که نوشته ایشان را سریع نگاه کنم تاریخچه
یی بود که برای آن "تهیه" کرده بود. وقتی آن تاریخچه را مرور کردم یاد
حرف رفیقی افتادم که روزی گفت این مستر بهرام رحمانی یک نفره یا چند نفر؟
پرسیدم چطور؟ گفت روزی چند مطلب مینویسه و هر دو زدیم زیر خنده! تا اینکه دیروز
متوجه شدم که "رمز موفقیت کیلویی نویسی" مستر بهرام رحمانی در چیست.
ایشان(مستر
بهرام رحمانی) مثل آب خوردن از روی دست دیگران کپی میکند بی آنکه اسم از آن منبع بیاورد یا لینک آن منبع "رژیم" را در نوشته اش ذکر
کند، لابد فکر میکند، کی به کیه تارکیه. از آن هم بدتر اینکه مستر رحمانی اندرباب
روز عشاق مینویسد:" اساسا حکومت اسلامی ایران، از موضع
ارتجاعی و جهل و جهالت و خشونتطلبی سران و گردانندگان آن، با هر نوع شادی و جشن و
سرور مردم سر خصومت و دشمنی دارند .."
و آنقدر
ناشیانه اینکار را میکند که دست خودش را در کپی پیست هایش رو میکند، بخاطر اینکه
روی یکی از کلمات "نوشته دزدیده شده" توسط ایشان کلمه (فلسفه) که در زیر برنگ آبی ست قابل کیلیک خوردن بود وقتی کیلیک میکردی
شما را به سایت های رژیم اسلامی با نام" شبکه رشد" میبرد سایتی که
اهدافش را بدینگونه شرح میدهد :
هدف
كلي:شبكه رشد، هم سو با هدفهاي متعالي نظام جمهوري اسلامي ايران و در راستاي تحقق هدفهاي
ارزشي و آموزشي وزارت آموزش و پرورش در جهت تقويت، تكميل و توسعه برنامه درسي ملي
حركت خواهد كرد.
هدفهاي جزئي:
الف: حفظ و تداوم اررزشهاي اسلامي و ملي
لابد مستر بهرام رحمانی که بخش عمده نوشته اش را از سایت رژیمی دزدیده صد ها دفعه
این جمله را تکرار کرده " کیه به کیه تاریکیه". آری تاریکی ست مستر رحمانی
رژیم اسلامی نوکر امپریالیستهای مرتجع آنچنان دوران تاریکی در ایران بوجود آورده
اند که امروز شما میروی از سایت های اسلامی رژیم دزدی میکنه و بعد هم به رژیم لعن
و نفرین میکنی که چرا ولنتاین را جنش نمیگیرد! واقعا قسم حضرت عباست را باور باید
کرد یا دمب خروست!
برای ملاحظه خوانندگان قسمت سرقت شده در نوشته مستر بهرام رحمانی تحت
عنوان "روز
ولنتاین، روز عشق یا روز عشاق برعاشقان خجسته باد!" که
درسایت گزارشگران درج شده، عینا در زیر به رنگ زمینه طوسی همراه با لینک سایتی که از آن کپی پیست کرده قرار
میدهم.
"جفری چاسر در حدود سال 1340 میلادی در لندن متولد شد. در
کودکی مدتی نوکر و غلام همسر لیونل، دوک کلارنس بود. به سال 1359 در نهضت نوینی که در فرانسه پدید آمد، شرکت جست و دستگیر گردید، ولی سال بعد آزاد
شد. در سال 1366 با فیلیپا روت ازدواج کرد، سپس به مدت ده سال در ماموریتی سیاسی در
ایتالیا، فلاندر(بلژیک امروز)، فرانسه، و لمباردی خدمت کرد و با نویسندگان معروف
زمامن خود آشنا شد.
در قرن 14 میلادی و با ظهور چند نویسنده مقدمات تغییر
و تحولی اساسی و شکوفا شدن جوانههایی از دوران پرشکوه رنسانس در قرون 16 و 17
میلادی فراهم آمد. اما از میان همه نویسندگان این دوران، جفری چاسر (Geoffrey Chaucer) مشهورتر است. او که عنوان پدر ادبیات انگلیسی را از آن خود کرده است به
عنوان اولین نویسنده واقعگرا و طنزنویس شناخته میشود. وی و وایکلیف در نوشتن
آثار خود گویش رایج در منطقه مرکزی انگلستان(یعنی لندن و شهرهای مرکزی) را انتخاب
کردند. از همین رو است که این گویش خاص و نه گویشهایی که در مناطق شمالی و جنوبی
انگلستان رایج بود، اولویت پیدا کرد. در سال 1359 میلادی که انگلستان فرانسه را
تصرف کرد، جفری چاسر به عنوان اسیر جنگی توسط سپاه فرانسه گرفته شد و پادشاه
انگلستان برای آزادی او 16 پوند پرداخت کرد. جفری چاسر در زمانی که در دستگاه قدرت
فعال بود چند سفر به فرانسه و ایتالیا داشت. این سفرها در آثار او نقش به سزایی
داشت، چرا که در این جریان بود که با آثار دانته آلیگیری، پترارک و بوکاچیو آشنا
شد.
چاسر در آثار ابتدایی و منظوم خود سبک فرانسوی و
ارجاعات به متون کلاسیک را پیش گرفت. اما اثر برجسته او قصههای کنتربری از این
قاعده مستثنا بود. او در این اثر توانست الگویی واقعگرا در نویسندگی پیریزی کند
که برای قرنها در ادبیات انگلیسی باقی ماند. هر داستان در این مجموعه متناسب با
موضوع، زبان و ویژگیهای کلی گوینده داستانها نگاشته شده است.
قصههای کنتربری به زبان شعر نگاشته شده و به عنوان
اولین مجموعه داستان کوتاه در ادبیات انگلیسی شناخته میشود. داستان از بهار سال
1387 میلادی آغاز میشود که گروهی از زائران در سفر 65 مایلی در جهت جنوب غربی به
سمت کنتربری و بارگاه قدیس مقدس، توماس اِبکت در حرکت هستند. در این سفر مذهبی، هر
کدام از اشخاص برگزیده شده از ناحیه چاسر نماینده قشر خاصی از اجتماع هستند. چاسر
از همان آغاز قصد داشت که هر کدام از زائران دو داستان در رفت و دو داستان در
برگشت از بارگاه مقدس، تعریف کنند که با این حساب 120 داستان نگاشته میشد. این در
حالی است که چاسر پیش از این که بتواند کتاب خود را به پایان برساند از دنیا رفت و
تنها 24 داستان نوشته شده است.
در قسمت پیش درآمد کتاب قصههای کنتربری چاسر گردهم
آمدن 30 مرد و زن در کاروانسرای تبرد (Tabard)
را توصیف میکند. هیچ کدام از شخصیتها شبیه به دیگری
نیست و تنها وجه اشتراکشان در این است که همگی برای زیارت محل دفن توماس اِبکت که
دو قرن پیش در کنتربری خاک شده است راهی هستند. در این گردهمایی برای سرگرم کردن
خود در مسیر تصمیم گرفته میشود که هر یک داستانی تعریف کنند و صاحب کاروانسرا که
در جایی با نام هری بیلی خوانده شده است بهعنوان داور اصلی انتخاب شود که در آخر
به کسی که جذابترین داستان را گفت غذایی رایگان هدیه کند. پیش درآمد اصلی کتاب که
در 860 مصرع نگاشته شده است از جهت توصیف واضحی که از هر یک از شخصیتها ارائه میدهد
مشهور است. در ادامه اشارهای به قسمتی از این توصیفات شده است:
قصههای کنتربری تا اندازه زیادی تحت تاثیر دکامرون
بوکاچیو نگاشته شده است. بوکاچیو در دکامرون 10 مرد و زنی را توصیف میکند که هردو
متعلق به طبقه اشرافی هستند این در حالی است که انتخاب چاسر مردمیتر است. هر کدام
از شخصیتهایی که چاسر با ظرافت انتخاب کرده است گواهی وضعیت بریتانیای آن زمان
است. بر خلاف دکامرون که افرادی را توصیف میکند که از طاعون در حال فرار هستند،
چاسر مردمی را وصف میکند که با میل و اراده راه سفری طولانی را در پیش گرفتهاند.
در دکامرون بهطور حتم نسبت به روحانیون جامعه آن زمان ایتالیا توسط ده تن قصه گو
نقدهایی وارد شده است...
چاوسر داستانهای کاتربوری را با چنان مهارتی سرود و
در طی نیم قرن سیر و سیاحت و سیر آفاق و انفس قهرمانان متعدد داستان از طبقات
مختلف را چنان زیبا و مناسب در منظومه خویش جا داده است که آدمی دردها، خندهها و
ناکامیهای آنها را حس میکند. در میان قهرمانان شهسوار، پسر شهسوار، مباشر،
راهبه، چند کشیش، راهب عاشق پیشه، دانشجوی کشتیران، مسافرخانهچی و … را در این
منظومه به وصف و سخن درآورده و روح و جان واقعی در داستان دمیده است.
چاوسر مفاسد و معایب جامعه را خوب درک کرده و در
مجموع 50 داستانی که وعده داده، فقط 32 داستان را سروده است اقتباسها از منابع
مختلف دیده میشود اما از طبع توانای شاعر نیز مطالب بکر پدید آمده است. در خفایای
روانی شخصیتهای داستان کاوش کرده و به زبان هر یک به مناسبت حال آنها سخن گفته
است. از خطاها و حقارتهای آدمی خوب آگاهی دارد و نقائص بشری را خوب میشناسد و
هجو عمیق از قبایح و آلودگیها میکند. از خرافهپرستی عهد خویش دور بود.
وی انسانی با نشاط و پرقدرت و در نویسندگی پرشور و
رسام و مصدر زندگی مردم انگلستان قرن چهاردهم بود. وی از جوانی از مطالعه کتاب
غفلت نکرد، سفرهای داخل و خارج انگلستان وی را شاعری توانا کرد مخصوصا ادبیات
ایتالیائی در وی تاثیر گذاشت، روزگارش با اعانات و کارهای دولتی که میکرد میگذشت
و چون مرد او را بواسطه اینکه مستاجر املاک دیر وستمینستر بود در این گورستان به
خاک سپردند نه بهخاطر شاعری! چوسر مطالعه را خیلی دوست میداشت و بعد از اتمام هر
شغل موظف، خود را به کتابهایش میرسانید و غرق در مطالعه میشد.
کتاب دوشس، انجمن ماکیان، افسانههای زنان خوب، خانه
شهوت را به نظم درآورد تسلی بخش فلسفه اثر بئوتیوسBoethiusرا ترجمه کرد. در سرودن منظومه تروپلوس و کریسید گرچه
طولانی و شاید خستهکننده است، ولی بزرگترین شعر روانی انگلستان است که از آثار
کاچیو استفاده کرد و بر 2730 بیتی که از بوکاچیو گرفت 5696 بیت نیز افزود.
کریسید برای رسیدن به معشوق میبایستی 6000 بیت
بخواند تا به معشوق برسد و چون لحظهای از وصال گذشت چاوسر بساط عاشق و معشوق را
بر هم میریزد و جدایی میان آن در هم میریزد وجدایی میان آن دو میافکند موضوع
این منظومه از یونان باستان اقتباس شده و قهرمان چاوسر چون ترویلوس بدست آخیلس
کشته میشود با دعای زاهدانهای درباره آب، ابن و روح القدس داستان را پایان میدهد."
لینک شبکه
رشد
"بالاخره عمو سام گاه گداری نگاهی به نوشته های مخالفینی که از روی دست رژیم
کپی میکنند ممکن است بیندازد پس کی به کیه تاریکیه روز عشاق را هم به ناف "آزادی" بخیه
بزنیم ما که کیلویی می نویسیم اینهم روش کی به کیه..."
هفدهم فوریه دوهزار و هیجده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر