۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

نگاهی کوتاه به اسپاگتی "جداچرب" گفتگوهای زندان


نگاهی کوتاه به اسپاگتی "جداچرب" گفتگوهای زندان
و
انتقاد از خود بخاطر امضا

صبا راهی

واقعیت: مبارزه طبقاتی تنها دو شکل دارد یا سرمایه یا طبقه کارگر! به همین دلیل هم هست که بین دو صندلی نشین ها ، به ویژه تشنگان "شهرت، ریاست و قدرت"، یا همان حقوق بشری" ها اعدام اجتماعی را با اعدام انقلابی یکی میکنند تا به این وسیله مبارزه طبقاتی را هر چه بیشتر مخدوش کنند، و شعار " لغو بی قید و شرط اعدام" را در جوامع سرمایه داری ترویج میدهند و رویشان را از قتل های مشکوکی که در جوامع سرمایه داری غرب اتفاق می افتند، مانند این نمونه در لینک زیر، برمیگردانند.

واقعیت :کارگران و زحمتکشان هم در اصل منتظر "اجرای شعارهای تهی" این جماعت "حقوق بشری" و ملتمسان " دادگاه حقیقت یاب" ننشسته و نخواهند نشست، یکی از سندهای آن را درلینک زیر ملاحظه فرمایید که کینه طبقاتی از بیداد استثمار چه جهنمی زیر پای سرمایه دار( صاحب کارخانه چای آسام) درست کرد.

چندی پیش امپریالیسم مکار انگلیس اعلام کرد که از تعداد زندانهای خود به دلیل "صرفه جوئی در هزینه ها" میکاهد اما نگفت که تکلیف زندانیان زندانهایی که لبریز است چه میشود؟ نگفت که با برنامه های متعدد ریاضت کشی که فقر را در جامعه گسترش میدهد و در نتیجه جرم و جنایت تکلیف زندانیان جدید چه میشود؟  آیا در همین مطبوعات بورژوازی غرب نخوانده ایم که سیاه پوستان در زندانها زیر ضرب و شتم زندانبانان جلاد به قتل میرسند؟ آیا کسی از سرنوشت افرادی که در تظاهرات ها ضد سرمایه داری دستگیر میشوند خبر دارد؟  آیا از شیوه های جدید سر به نیست کردن مخالفین با خبر نیستیم؟ آیا این عکس را ندیده ایم که در روز روشن با جوانی که به خیابان آمده تا اعتراضش را نسبت به نابرابری طبقاتی نشان دهد چه میکنند؟

حالا از آنطر قضیه نگاه کنیم. آیا نشنیدیم که چندی پیش یکی از زندانبانان ایرلندی که سی سال سابقه "خدمت درخشان" به امپریالیسم انگلیس داشت به قتل رسید؟ و دولت انگلیس را در " شوک" فرو برد! آیا نشنیدیم که جسد یکی از ماموران اطلاعاتی انگلیس را در خانه اش پیدا میکنند در حالیکه اعضای بدنش تکه تکه شده و در ساک سفری اش چیده شده بود؟ آیا نشنیدیم که صدراعظم اتریش بخاطر برنامه های نژادپرستانه اش به قتل رسید؟ آیا نشیدیم که پلیس ها را در انگلیس دوتا دوتا به قتل می رسند؟ و برای یابندگان " قاتل" جایزه تعیین میکنند؟ نشنیدیم که مامور اطلاعاتی انگلیس را به قتل رساندند و جسدش را در ساک دستی سفری اش جدا دادند؟

واقعیت: هر تفکری که با فراموشی عمدی منکر مبارزه نسلهای قبل خود شود، منکر هر گونه سندی در رابطه با زندان شود، باید دید که با جه هدفی انکار تاریخ را تبلیغ میکند!
و کسانی که در برابر این چنین انکارهایی سکوت میکنند بی شک سکوت شان چیزی جز تایید این پلیدیها که به نفع سرمایه داری است نمی باشد.  زندان و مبارزه طبقاتی امری مربوط به دهه شصت نمیباشد، هزاران سال است که طبقه اسثتمار شده با طبقات حاکم سر جنگ داشته و در این روند دست آوردهایی هم نصیب آنان شده است، اما وقتی "رسولانی" ظهور میکنند که همه چیز را با ظهور خود بدعت گذاری میکنند فرقی نمیکند که اسم شان چه باشد، تحت چه اسم و لوای و رژیمی باشند، حاصل عملکرد آنها چیزی جز هموارتر کردن جاده ستم سرمایه داری کارگر کُش نیست!

گفتگوهای زندان بالاخره طرز تهیه و برخی از خواص اسپاگتی جنبش دادخواهی اش را منتشر کرد، اسپاگتی جداچرب! ( جداچرب مخفف، جنبش دادخواهی از چشم انداز رهایی بخش میباشد، عنوانی که گفتگوهای زندان برای جنبش دادخواهی اش انتخاب کرده است) چرب برای کدام طبقه؟  بی شک چرب در جهت منافع و جان ستمگران و جنایتکاران! چرا که جان ستمگران، جنایتکاران را با چنگ و دندان تفکر تهی از هر ایده مارکسیستی مصمون می سازد! برای اینکه گفتگوهای زندان اساسأ جنایتکاران را آزاد گذاشته است و یقه "شکنجه گران" را گرفته است تا آنها را با متدهای "بشر دوستانه" درمان کند.

نکته جالب اینجاست که هر نوشته ای وظیفه دارد که صاحب تفکرش را معرفی کند،اما ... جداچرب به ما نمی گوید که این اسپاگتی دست پخت فکری چه کسی یا کسانی است؟

جداچرب میگوید:" باید مجسمه سازی کرد و بنای یادبود درست کرد..."
ولی مگر می شود بی آنکه سرمایه داری را نابود کرد مجسمه و بنای یادبود و ... درست کرد؟
لابد به زغم اینگونه حامیان سرمایه داران " با برنامه های بسیار علمی" می شود! همانطور که سرمایه داری در کشورهای غربی انجام داده و این دوستان را شیفته " تفکر علمی" خود کرده است، همان تفکری که برای تهی کردن هر مفهومی از بار سیاسی اش آنرا در قد و قواره سودجویی خود و برای جلوه دادن " دموکراسی" خود بنا کرده است! که مثلا وقتی مثل برخی ها که از سیاه چال های رژیم به آن کشورها می آیند "محو" دموکراسی آنجا شوند و از آنها " الگوبرداری" کنند!  و گرنه شما هیچ کجا در آلمان و اطریش و لهستان نمی بینید که بر سر در کوره های آدم سوزی نازی ها اسمی از کمونیست ها برده باشد یا اینکه اساسا اسمی از هیچ برچسبی مثل یهود و ترک و لر و آلمانی و کمونیست و مسلمان نیاورد طبق همان "دموکراسی حقوق بشر"ش بگوید اینجا بشرها را سوزانده اند، بلکه سرمایه داری همه را با نام " یهودی" معرفی میکند تا مدام بهره برداری خود را از زاویه مذهبی بازتولید کند!

 برای برپایی بنای یادبود طرفداران کمونیسم و سایر انفلابیون _ همان هایی که در زندانها هم از طرف دژخیمان رژیم مورد حمله و ضرب و شتم قرار میگرفتند هم از طرف کسانی که اعلام انزار کرده و هواداران تشکیلات کمونیستی را در زندانها زیر فشار قرار میدادند،آنها را ایزوله میکردند و حتی با آنها دست به یقه میشدند _  باید اول  اندیشه و همت انقلابی برای نابودی رژیم داشت، و مبارزه طبقاتی را به مبارزه کاغذی تنزل نداد... بعد طبقه کارگر آگاه و روشنفکر همانطور که حق جانیان رژیم را کف دستشان می گذارد بناهای یادبود هم برپا میدارد! مثل کوبا، مثل شوروی سابق! اما وقتی گفتگوهای زندان منتظر است که " رژیم بصورت انقلابی" سرنگون شود "چگونگی" آنرا هم نمی گوید، باید هم مانیفست بنویسد تا از صف مانیفست نویس های " دموکراسی و حقوق بشر" عقب نماند. بالاخره باید " اسناد زندان" شان را برای " آموزش های رفرمیستی" قطور تر کنند!

واقعیت: مبارزه جدی طبقاتی به ما می آموزاند که هیچکس وارث یا قیم زندانیان سیاسی قتل عام شده ای که بر سر مواضع انقلابی شان مقاومت کردند در تمام رژیم های مستبد در ایران یا کشورهای دیگر نیست مگر طبقه کارگر و محرومان جوامع که بخاطر منافع طبقاتی آنها کمونیست ها و سایر انقلابیون از همه چیز خود حتی جانهای شیرین شان گذشتند! همانطور که چه گوارا متعلق به یک حزب و گروه و ملت نیست و متعلق به کسانی است که اندیشه های انقلابی او را ترویج میدهند و در راه او قدم بر میدارند نه آنکه تصویر آنرا روی آلات موسیقی شان برای " جلب توجه" ترسیم کنند و از طرف دیگر از جان ستمگران و جنایتکارانی که چه گواراها را در سراسر دنیا کشتند دفاع کنند و آنها را در آغوش بکشند! که به راستی شرم بر این فریبکاران.

 قتل عام شدگان کمونیست و سایر انقلابیون در مسیر مبارزه جدی طبقاتی و کمک به تسریع رهایی کارگران و زحمتکشان و محرومان از سلطه استثمار و بردگی سلطه امپریالیسم از همه چیز خود حتی جانهای شیرین شان گذشتند. نه برای بنای یادبود و پست و مقام! آیا ترویج دیدگاه سازش ناپذیری و مقاومت و اندیشه های والای انقلابی آنها در حال حاضر بهترین گرامیداشت " یاد یاران" نبود و نیست؟

اما چنین به نظر میرسد که گفتگوهای زندان برای هر چه مسالمت آمیز تر و عقب نماندن از قافله "جنبش عدم خشونت  " حقوق بشری ها، چنین شرح وظایفی را در دستور برنامه خود قرار میدهد! واقعا اینها چه چیز بیشتری از تریبونال بورژوازی کارگرکُش میگویند؟ چرا با آنها یک کاسه نشدند؟ مگر عطش ریاست، قدرت و شهرت!

راستش اگر این قلم تا اینجای نوشته اندکی به اسپاگتی جداچرب گفتگوهای زندان پرداخت به دو دلیل عمده بود.

دلیل اول آنکه قبلا مفصلا به دیدگاه انحرافی نظریه پردازان گفتگوهای زندان پرداخته شده که میتوانید با مراجعه به لینکهای زیر آنها را مرورد نمایید

اسپاگتی گفتگوهای زندان



 دلیل دوم که مهمتر از دلیل اول است این بود که سال پیش وقتی گفتگوهای زندان بیانیه ایی تحت عنوان " یاد یاران را برایم فرستاد پس از مطالعه با دقت آن برایش عینأ چنین نوشتم:

 "... در سطری که آنرا به رنگ آبی می نویسم مشخص نمی کنید که چه کسی و چه دادگاهی باید این جانیان را محاکمه کند خود همین موضوع برای عده ای بهانه میشود که تربیونالهای بین المللی را علم کنند.
نیروهای مترقی و انسان‌های آزاده و جان به دربردگان از کشتارهای دهه ۶٠ نشان داده‌اند که در برابر این جنایات و نسل کشی سکوت نخواهند کرد و تلاش خواهند نمود با افشای هر چه بیشتر چنین ترفندهایی، جبهه‌ی گسترده‌ای در افکار عمومی ایران و جهان علیه جمهوری اسلامی سازماندهی کنند. جمهوری اسلامی و تمامی خدمتکارانش در گذشته و حال باید به عنوان مسببین، آمرین و عاملین جنایت علیه بشریت شناخته شده و محاکمه گردند. امید که به نکته ام توجه نمایید."


پس از آنکه نکته ام را برایشان فرستادم، بیانیه شان  را امضا کردم، در عرض کمتر از دو دقیقه ایمیل مجددی از همان بیانه دریافت کردم که نشان میداد اسم مرا به آن لیست اضافه کردند، منتظر ماندم که به نکته ای که مطرح کرده بودم جواب داده شود، در چند موقعیت دیگر نکته ام را مجدد مطرح کردم اما پاسخ مشخصی دریافت نکردم تا اینکه متاسفانه پس از چند ماه  و چند سال گفتگوهای زندان "جنبش دادخواهی از چشم انداز رهایی بخش " را منتشر کرد.

انتقاد از خود

مایلم در همینجا به رفقا و دوستانی که به من بخاطر امضایم پای بیانیه "یاد یاران نوشته گفتگوهای زندان"– بیانیه ای که از فرط راستی توده ای ها را به گرد خودش چمع کرد بود  چنانکه فکر میکردی که  توده ای های منفور و مادالعمر خادم بورژوازی کارگر کُش آن را نوشته بودند_ اسامی دیگری از قبیل کمک کنندگان به نئوکانها و رژیم اسلامی که در لباس " فعال کارگری" ظاهر میشوند و اکثریتی و  آن دیگری که در حال رفت و آمد به مسجد رژیم است و آن یکی که در تلویزیون ... نیز قرار داشت  انتقاد کردند، بگویم انتقاد آنها کاملا درست بود، و خودم نیز در همینجا از خودم بخاطر امضا کردن پای بیانیه یی که " سمت و سوی نظری اش" مشخص و شفاف نبود انتقاد می کنم. از آنجاییکه کاملا بر این باور بوده و هستم که سطح مبارزه انقلابی را نباید با کاغذبازی تقلیل داد بشدت از خودم انتقاد میکنم، و به کسانی که میخواهند زیر نوشته "جنبش دادخواهی از چشم انداز رهایی" را امضا کنند توصیه میکنم که متن را با دقت و با مسئولیت بخوانند، اگر سوالی دارند با آنها مطرح کنند و اگر جواب شفاف و روشن نگرفتند پای آن امضا نگذارند. و از همه مهمتر امید اینکه اگر که به مبارزه انقلابی باور دارند اشتباه مرا نکنند و زیر هیچ بیانیه ایی را امضا نکنند! 




دوازدهم بهمن ۱۳۹۱ برابر با سی و يکم ژانويه ۲۰۱۳

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر