۱۳۹۴ آذر ۲۹, یکشنبه

شباهنگ راد - داعش چراغ سبز سرمایه



داعش چراغ سبز سرمایه

شباهنگ راد

رواج خشونت، استثمار و چپاول کارگران و زحمت کشان، لشکرکشی و جنگ طلبی، از زمره شاخصه های قدرت مداران بین المللی ست. جهان سرمایه داری را نمی توان در خلافِ موارد فوق توضیح دادُ، چالش های مابین خودی های شان هم، جز اعمال هژمونی و سهم بری بیشتر، و جز ارادۀ بهتر دم و دستگاه های سود ده نیست. در پرتو چنین بستری ست که دارند، بر حملات خود می افزایندُ، انسان های بیشتری را به کام مرگ می کشانند. چند سالی ست که مزورانه افکار عمومی را با شعار «مبارزه با تروریسم» و داعش، سر گرم و منحرف نموده اندُ، دولت های متفاوت، بمنظور حمله به «تروریسم» انتخاب و یکی پس از دیگری هم دارند به کمپ آنان می پیوندند. ائتلاف های تازه و اسلامی را شکل داده اندُ، چرا که بنابه گفتۀ وزیر دفاع امریکا (اشتون کارتر)، «مبارزه» با داعش، با جمعیت بیست میلیونی در عراق و سوریه، به سادگی ممکن نیست و باید اجماع بین المللی ایجاد شود».

براستی که از عجایب استُ، دولت ها و ارتش های منظم را بدون اجماعِ جهانی، سرنگون و تار و مار نمودندُ، امّا، نابودی جرثومه های فساد و تباهی ای همچون داعش، نیازمند «اتحاد و یگانگی» بیش از این قدرت مداران بین المللی و دولت های وابسته بدانان می باشد. انصافاً که دغل بازی های حاکمان غیر قابل توصیف و توضیح ستُ، در این میان، چنانچه بخواهیم، وضعیت و نابسامانی های موجود و به تبع آنها، وجود جنگ های منطقۀ خاورمیانه و بویژه – و این روزها -، در سوریه را مورد بازنگری قرار دهیم، به این جمع بند دست خواهیم یافت، که، وُرود دولت مردان جهانی، به سوریه و بمباران روزانۀ این کشور، نه تنها در جهت نابودی فی البداهۀ داعش نیست، بل در تقویت آن، و همچنین در خدمت به اهداف استراتژیک امریکا و دیگر سرمایه های جهانی ست.

حدوداً دو سالی ست که داعش را علم نموده اند تا برنامه های خود را در منطقۀ خاورمیانه پی گیرند؛ امکانات مالی، منطقه ای و نظامی، در اختیارش قرار داده اند، تا جنگ های درازمدت خود را دنبال نمایند؛ راه های درآمد و تحویل گیری سلاح های کُشنده را برایش هموار نموده اند، تا بردوامی شعله های جنگ را تضمین نمایند. به خاطر اینکه، در پرتو و از قبل جنگ است که دارند، سودهای کلان به جیب می زنند. در حقیقت بر افروختن هر چه بیشتر جنگ های ویران کننده، از اهداف آنی و آتی سرمایه داران بین المللی ستُ، روشن شده است که جنگ – و راه اندازی جنگ های تازه تر -، یکی از ممر درآمد و پُر سودِ طبقۀ سرمایه داری می باشد.

به دُروغ دارند، نیروها و دسته جات مسلح و ارتجاعی ای همچون داعش را به عنوان یگانه – و اصلی ترین – نیروی مرتجع و ناامن بشریت، به دنیا معرفی می کنند؛ داعشی که ساخت و پاخت قدرت مداران جهانی و آنهم به سرکرده گی امپریالیسم امریکاستُ، طبعاً برای میلیون ها انسان دردمند معین شده است، که داعش – و داعشی یان – از تبار سرمایه اند و جنگ آنان با قدرت مداران بین المللی هم، بر سر چپاول بیش از این منابع سرشار و غنی منطقۀ خاورمیانه می باشد؛ معین شده است که ساخت و سازها و تکیه گاه های نیروهایی همچون داعش، بر گفته از انرژی و آرمان توده ای نیستُ، و بی دلیل هم نیست که در هیچ سوی طرفین جنگ، مردم کمترین دخالت و سهمی ندارندُ و همواره و همواره، به عنوان قربانیان و گوشت دم توپ سرمایه و بانیان جنگ های امپریالیستی به حساب – آمده و – می آیند. بنابراین، خطاست که مبارزه با داعش را، خارج از مفولۀهای فوق، و خارج از بازیگر سیاسی – نظامی این دوره از سرمایه، و خارج از اجرائی سیاست های جنگی امپریالیست ها، تقسیم بندی ها و همچنین انجام وظایف تازه تر، مابین خودی های شان توضیح دهیم. بدون کمترین تردیدی داعش در این مرحله از سیاست های امپریالیستی در منطقه، دارد نقش چراغ سبز سرمایه داران بین المللی را ایفاء می کند و متعلق به بالائی هاست. فروش حداقل پانصد میلیون دلار نفت در سال به دولت های منطقه و تأمین بیست درصد از برق سوریه توسط این نیروی به اصطلاح متضاد با منافع سرمایه داری، مراودۀ روزانه با دولت هایی همچون عربستان، قطر، ترکیه و غیره، نمایانگر این حقیقت است که سیاست های داعش، در رویارویی با برنامه های آنی قدرت مداران بین المللی در منطقۀ خاورمیانه – نبوده و – نمی باشد. با این اوصاف همنوائی با ژورنالیست های سرمایه، و وُرود به شلوغ بازی های سیاسی و معرفی دشمنان فرضی سرمایه به دنیای بیرونی، ناصحیح استُ، نباید و نمی بایست، بر این نظر اصرار داشت که دشمن اصلی مردم، و همچنین سد راه و پیشرفتِ جوامع منطقۀ خاورمیانه، نیروهایی همچون داعش اند.

به بیانی روشن تر و دیگر، نه تنها داعش، بلکه تمامی دولت های منطقه با دم و دستگاه های عریض و طویل شان، فاقد اتوریتۀ لازمه و فاقد استقلال سیاسی در برابر قدرت مداران بین المللی اند؛ دولت ها، نیروها و دست جات وابسته ای که، بمانند تمامی کالاهای امپریالیستی، دارای تاریخ مصرف اند، و روزُ روزگاری، بنابه منفعت و مصالح سرمایه به کنار گذاشته خواهند شدُ، کمترین ضمانتی، در ابدی حاکمیت شان از جانب قدرت مداران بزرگ نیست. افغانستان، عراق، مصر، لیبی و غیره، از این دست نمونه ها هستند و همچنین تعیین و تکلیف، با دولت بشار اسد و نیروهای درگیر با آن در نشست وین، ترکیه و نیویورک، و متعاقباً کج نمودن مسیر جامعۀ سوریه، به مسیر توافقات و تصمیمات تازۀ  قدرت مداران بین المللی، گواه و سندی بر این ادعاست که، هدف، گردش بهتر سیاست های جنگی امپریالیست ها در منطقۀ خاورمیانه می باشد؛ چرا که الگوهای قدرت مداران بین المللیُ، علیرغم اختلافات جزئی، افزایش بودجه های نظامی، فروش سلاح های مدرن و انعقاد قراردادهای کلان تازه و نظامی، به دولت های منطقه و آنهم به بهانۀ مقابله با «تروریسم» و هر چه بیشتر میلیتاریزه نمودن فضای جهان کنونی و بویژه منطقۀ خاورمیانه بمنظور جلوگیری از هر گونه جنبش های اعتراضی رادیکال است. سیاست هایی که نمادهای عملی آنرا می توان در گوشه های متفاوت جهان و بویژه در منطقۀ خاورمیانه به عینه مشاهده نمود و نشان داد که، هیچ یک از سوهای تضاد و جنگ، طرف مردم – نبوده و نیستندُ، در کُشتار و در سلاخی نمودن توده های محروم، دارند از همدیگر پیشی می گیرند؛ کُشت و کُشتاری که، نمودار و یادآور، جنایات سربازان فرانسوی در قبال استقلال طلبان و آزادیخواهان الجزایری در دهۀ پنجاه و شصت میلادی ست.

با این اوصافُ، به جرأت می توان گفت که، داعش مشغول همان سیاست و اعمالی ست که سربازان امریکائی در ویتنام، بدن ویت کنگ ها را از دهۀ پنجاه الی هفتاد، تکه تکه و به منظور مرعوب نمودن توده ها، به سر نیزه های شان وصل می نمودند؛ داعش همان روش و متدی را در برابر مخالفین خود پیشه ساخته است، که شکنجه گران و حامیان سرمایه های امپریالیستی، بر سر زندانیان ابو قریب و غیره روا داشته اند؛ داعش پیگیر همان اسلوب و سیاستی ست، که امروزه در سرتاسر دنیا، جهان انسانی و آنهم در ابعادی دهشتناک تر با آنها رو در روست. در یک کلام داعش محصول منفعت سیاسی، اقتصادی و جنگی این دوره از سرمایه های امپریالیستی ستُ، بی دلیل هم نبوده و نیست که «مایکل فلین» مدیر آژانس اطلاعات دفاعی سابق امریکا گفته است که «این گروه تروریستی هر قدمی که بر می دارد، کاملاً هدفمند بوده و در چارچوب راهبردهای منطقه ای ایالات متحده است». راهبردهایی که، اثر بس سنگینی بر فضای منطقه گذاشته است و زندگی را به کام میلیون ها انسان دردمند تلخ و همچنین باعث آواره گی میلیون ها انسان از خانه و کاشانۀشان گردیده است.

حقیقتاً و روز به روز دارد، اهدافِ پس پردۀ جنگ های به راه افتاده منطقۀ خاورمیانه، برای جوامع انسانی، آشکار و آشکارتر می شود. جنگ هایی که بنابه شواهد و ادله های موجود، هدف و سمت و سوی اش، نه کاهش و خاموشی، بل در گسترده گی هر چه بیشتر آنها می باشد؛ از شواهد پیداست که هدف، نه تضمین امنیت و آسایش مردمی، بل به جان هم انداختن محروم ترین اقشار جامعه و همچنین در همه گیرتر نمودن جنگ های قومی – قبیله ای، به جنگِ شیعه با شیعه، سُنی با سُنی، کُرد با کُرد می باشدُ، بی دلیل هم نیست که اوباما اخیراً اعلام نموده است «جنگ داعش اسلام را نماینده گی نمی کند و این نبرد میان امریکا و اسلام نیست. امریکا نیروی زمینی برای شکست داعش نمی فرستد و تنها با حملات هوایی با متحدان ادامه می دهد و از نیروهای محلی و منطقه ای برای جنگ زمینی علیۀ داعش استفاده می کنیم» و در چهارچوبۀ چنین سیاستی ست که «جنز استولتنبرگ»، دبیرکل ناتو هم طی مصاحبه ای با روزنامۀ سویسی اعلام نموده است که «اعزام نیروی زمینی به سوریه برای جنگ با داعش را رد می کند و تاکید داشت «ناتو نمی تواند بجای مسلمانان با گروه تروریستی داعش بجنگند و نیروهای محلی را برای این جنگ تقویت می کند».

با این حساب پیام ها و سیاست های آنی، پیرامون «مبارزه» با داعش از جانب قدرت مداران بین المللی به دولت های منطقه اعلام گردیده استُ به باور آنان، باید و می بایست در این دُوره، از بازیگران و از نیروهای محلی و منطقه ای، بمنظور پیشرفت و تضمین درازمدت تر منافع قدرت مداران بین المللی سود جست؛ باید و می بایست مردم منطقه را برای حفاظت از «جان» و «مال»شان، به جان هم انداخت و باید و می بایست، برای دستیابی به دمکراسی و نابودی نیروهایی همچون داعش، از افراد و از اعضای منطقه و در حقیقت از «مسلمین» برای نجات اسلام سود جست!! چرا که  نبردها و جنگ های موجود، از زمره «نبرد و جنگ امریکا با اسلام» نیستُ، بلکه وظیفۀ مسلمین است، تا اسلام بد را از میان خود برهانند!!

اینها سیاست های جنگی جانیان بشریت به مردم منطقۀ خاورمیانه استُ، همچنین فراموش نه شده است که چگونه دولت مردان امریکائی، چندین دهه به بهانۀ دفاع از حقوق انسانی و نابودی «دیکتاتورها»، به کشورها لشکرکشی نموده اندُ، به دفاع از دمکراسی، زیر ساخت های جوامع منطقۀ خاورمیانه را به ویرانه، تبدیل ساخته اندُ، به دفاع از محرومان، خانه های شانرا با خاک یکسان نموده اند، و در دفاع از آزادی، مخالفین، مبارزین و کمونیست ها را سرکوب و به دم تیغ سپُرده اند و امروزه دارند، اعلام می کنند که، کسب آزادی و حقوق هر ملت و قومی، بر عهده آن ملت و قوم می باشدُ، وظیفۀ آنان نیست، تا به جنگ، با پلیدی ها و زشتی ها بروند!!

خلاصه اینکه قدرت مداران بزرگ، بنابه تجارب تاکنونی و بنابه توافقی تازه تر، به این جمع بند دست یافته اند، که اعزام نیروهای زمینی – خودی -، در جنگ با تجمعات و دسته جات دست سازی همچون داعش، بیش از این، مقرون به صرفه نیستُ، مقبول تر و با صرفه تر است، تا از انرژیِ «مسلمانان» و همچنین از عناصر «محلی و منطقه ای» برای پیشبُرد بهتر سیاست های جنگی استفاده نمایند؛ توافقی که ماحصل آن، به غیر از جابجایی بازیگران اصلی جهانی – منطقه ای بمنظور تداوم جنگ های امپریالیستی نیستُ، همچنین کمترین تردیدی در آن نیست که این نظام ها و دار و دسته های رنگارنگ شان، با هر رنگ و لباسی، اصلاً و ابداً، بدرد مردم نمی خُورندُ، وجود و سودشان، در تخریب و در غارت منابع طبیعی جامعه و زنده گانی میلیون ها تودۀ دردمند می باشد؛ روشن شده است که، همه و همه، در هر حد و قواره، و در هر مقام و منصبی، از منفعت واحدی پیروی می نمایند و کار و بارشان، تضمین و پایداری منافع طبقۀ سرمایه داری ست. مضافاً اینکه روشن شده است «انساندوستی» سرمایه دُروغ و تهوع آور می باشد.

روزی وُرود به جوامع متفاوت را، در «همکاری»، و در «همیاری» و همچنین در رهائی مردم از دست رژیم ها و دسته جات فاسد و تباهی ای همچون، صدام، مبارک و قذافی، طالبان، القاعده، اخوان المسلمین، انصارالله و امثالهم توضیح می داده اند و این روزها، پایۀ سیاست های شانرا اینگونه چیده اند، که، آزادی و رهائی جوامع و نابودی دست جات مرتجعی همچون داعش، بر عهدۀ توده های » محلی و منطقه»ای ست! ریاکاراند و سیاست شان، شعله ورتر نمودن جنگ های ارتجاعی، به جان هم انداختن توده های محروم منطقۀ خاورمیانه استُ، بی گمان عقیم گذاشتن سیاست های جنگی امپریالیستی، در گرو سازماندهی و در گرو سامان دادن به انرژی و نیروی معترض توده ای، و مهمتر از همۀ اینها، در گرو تحرکات سازمانیافتۀ نیروها و جریانات مدافع کارگران و زحمت کشان می باشد. انقلاب و جوامع ناامن خاورمیانه، بمانند دیگر مناطق جهان، در انتظار و در عروج سیاست های تعرضی، بُرنده و رو در روی کمونیست ها و انقلابیون می باشد. واقعیت این است که زمانی می توان از شر مصائب کنونی و جنگ های خانمانسوز و امپریالیستی خلاصی یافت، که توده ها را حول برنامه و سیاست های عملی سازمان داد؛ برنامه ها و سیاست هایی که متضمن رهائی میلیون ها تودۀ ستمدیده، و همچنین متضمن امنیتِ جامعه می باشد و تردیدی در آن نیست، که کوتاهی در انجام چنین وظایفِ بدیهی ای، سمت و سوی دیگر جوامع خاورمیانه، همان مسیر و سوئی را طی خواهند کرد، که ما امروزه، بطور فجیع و دردناکی در عراق، افغانستان، لیبی و سوریه، شاهد آنیم.

 از سایت تریبون شما 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر