۱۳۹۲ تیر ۲۱, جمعه

انتخابات رژیم یا انتصابات امپریالیسم




انتخابات رژیم یا انتصابات امپریالیسم!

صبا راهی
انتخابات رژیم به پایان رسید و یکی دیگر از جانیان رژیم،روحانی نماینده ده ساله ی خامنه ای در شورای امنیت ملی و نهادهای دیگر،شد رئیس جمهور سرمایه داری اسلامی وابسته به امپریالیسم.

مثل روز بر همگان روشن است که صلاحیت کاندیداها که از جنایتکارترین افرادی که وفاداری خود را در برنامه ریزی و پیاده کردن نظام سرکوب و کَشتار سرمایه داری اسلامی ثابت کرده باشند بایدمورد تایید رهبری باشد.  حال اگر صلاحیت رفسنجانی سرمایه دار جانی بالفطره و یا امثال آن ردشد به غیر از بازی های سرگرم کننده رژیم برای مردم، و اختلافات درونی جناح ها که آنچنان بالا گرفته که نمی توانند یک کاندید واحد برای رژیمی الهی که " امام زمان" شان ( بخوان امپریالیسم) یکی است دست و پا کنند، همان " امام زمانی" که تغییر مهره ها را برای بقای لاشه متعفن خود به آنها دیکته میکند، و گرنه ملاهایی که فاقد هر گونه اندیشه علمی هستند، و تنها تخصصشان در فریبکاری وحلال و حرام کردن پدیده ها به نفع سرمایه داری است نمیتوانند بدون پشتوان فکری مزدوران سی آی ای شان این چنین با تردستی و با تبلیغات حساب شده روحانی را از صندوق بیرون بیاورند! 

ماشین تبلیغات بر طبل اصولگران کوبید و برنامه آنها که همان برنامه ٣٤ساله رژیم نوکر امپریالیستها است را در بوق های تبلیغاتی کرد، تا بتواند روحانی اصلاح طلب را ( که البته معلوم هم نیست که این جانی جزو کدام دسته است، ولی شکی نیست که نوکر دست آموز امپریالیسم است) را مثل جنایتکار مکار خاتمی با شعار " تدبیر و اعتدال" عرضه کند. حال اگر شعار برنامه " عاشوار، نه نان و آب" را نمیدهد نه به منزله مخالفت با آن شعار و امثال آن شعارهاست و نه به این منظور که خواهان ذره ای بهبود زندگی اسفناک کارگران و زحمتکشان مزدبگیر و بیکاران است.

در مسیر ماشین تبلیغتاتی ، رفسنجانی با انشای سوز و گذاز " وای مملکت در خطر پاشیدگی است و من بی آبرو آبرویم را در گرو میگذارم و کاندید میشوم..." دانه های فریبکاری را می پاشید و خامنه ای نیز در لابلای یاوه گویی هایش به وطن و دشمنان وطن اشاره میکرد تا مردم را از این طریق به صندوق های رای بکشانند، و دیدیم که یکی از مزدور آنها، فرخ نگهدار جانی، که مثل دستمال گُهی به بیرون از گود همکاری با رژیم پرتابش کردند، نیز در خارج از کشور وقتی نیروهای مخالف رژیم ماهیت جنایتکارانه او را در مقابل کنسولگری رژیم در لندن افشا میکردند با بی شرمی هرزه وار دستش  را بالا میبرد و شعار زنده باد ایران را نشخوار میکند. چون این مزدور هم هم میداند که سرنوشتش به سرنوشت رژیمی که نوکر تمام عیار آن بود گره خورده است.

درست دو روز قبل از انتصابات رژیم نوکر امپریالیستها رفسنجانی و خاتمی اعلام کردند که به روحانی رای میدهند. آیا این اتفاقی بود؟ یا اینکه میتواند دنباله همان برنامه تنظیم شده روی میزهای سی آی ای باشد که داشت از دو تن از جانی ترین مهره هایش استفاده میکرد تا به فریبکاری برای زد و بند های بیشتر پشت پرده ادامه دهند؟ اصولا این که اعلام کنند به چه کسی رای میدهند، آنهم درست دو شب قبل از انتخابات چه معنا و مفهومی دارد جز گول زدن مردم و کشیدن آنها به پای صندو ق های رای؟ چه مفهومی جز اتحاد با رهبری برای سرفرود آوردن بیشتر بر درگاه امپریالیستها بخاطر بقای رژیمی که دست تک تک شان تا شانه به خون کارگران، دانشجویان و نیروهای انقلابی ضدامپریالیست آغشته است؟  آیا اعلام رای دادن به جنایتکاری مانند روحانی به منزله " مخالفت" با " رهبری" بود، یا داغ تر کردن تنور انتصابات( همان برنامه تنظیم شده روی میزهای سی آی ای) برای گول زدن آن دسته از طرفداران هر دو جناح که  انتصابات خامنه ای را، یک دسته بخاطر رد صلاحیت مشایی و عده مقابل بخاطر رد صلاحیت رفسنحانی ،ناصواب و تحریم کرده بودند؟ 

خامنه ای نیز اعلام میکند که هر شش کاندیدا صلاحیت انتخاب شدن دارند و به هر کدام که مردم رای دهند به صلاح رژیم اسلامی و کشور و انقلاب  ...( بخوان اربابان جهانی شان) کار میکنند! 

اصولگرایان خود را تندرو  و اصلاح طلبان خود را میانه رو به مردم معرفی میکنند! اما آیا این دو دسته در عمل در این  ٣٤ سال فرقی با هم داشته اند؟ آیا هیچکدام از اینها در جهت رفاه اجتماعی و بالا بردن سطح زندگی کارگران و زحمتکشان  عمل کرده اند؟ آیا اینها در تمام جنایات رژیم، از ابتدای بر مسند قدرت نشاندن خمینی توسط امپریالیستهای انگلیس و آمریکا و آلمان و فرانسه در کنفرانس گوادلوپ، در سرکوب و کشتار مخالفین رژیم و به ویژه نیروهای انقلابی ضدامپریالیست سهیم نیستند؟ که هستند، آن روزهای سرکوب دهه شصت به اضافه آتش جنگی که امپریالیستها با عراق روشن کردند ، مجالی برای قدرت طلبی بیشتر این دسته ها برای نوکری بیشتر امپریالیستها نگذاشته بود، پس از قتل عام زندانیان سیاسی دهه شصت که بزرگترین جنایت این رژیم است چرا که با قتل عام نیزوهای انقلابی و ضدامپریالیست های واقعی بود که این رژیم توانست به فریبکاری های خود ادامه دهد و برای فریب مردم شعار " مرگ بر استکبار جهانی" بدهد، سرکوب خلق مبارز و دلاور کُرد و ترکمن، و کشتار چند هزار نفر در جنگ امپریالیستی با عراق، و ... یعنی نشان دادن نوکری تمام عیار خود به امپریالیستها که دقیقا خط جنایتکارانه آنها را به پیش میردند، هر دو اتفاقا بخاطر یک موضوع بشدت مشترک المنافع و مشترک الجنایت هستند و آن موضوع برپایی رژیمی سرکوبگر و جنایت پیشه سرمایه داری اسلامی وابسته به امپریالیسم و بقای جنایتکارانه این رژیم ضد کارگر است! 

کمی به دوره قبل نگاه کنیم. آیا به راستی این شاه بود که ایران را اداره میکرد؟ یا سی آی ای آمریکا؟ یا اداره جاسوسی و اطلاعات انگلیس؟  امروه دیگر آنقدر مستندهای جورواجور وجود دارد که این قضیه را برای ساده لوحانی که آنها نیز فریب شعار " خدا شاه میهن" را میخوردند، فریاد میزند!  تازه شاه جلاد معروف بود که پنج تا زبان هم میداند، اما برای امپریالیستهای جنایتکار و غارتگر فرقی نمیکند که سگ های زنجیرشان به ده زبان حرف بزنند، دکتر باشند یا مهندس و یا آخوندهای روضه خوانی باشند که سلول های مُرده مدفوعشان فعال تر از سلولهای زنده  مغزشان است. تنها برتری که آخوندها نسبت به شاه و دکتر و مهندسان و روزنامه نگار مزدور امپریالیسم دارند این است که این فسیل مغزها تبحر در استفاده از فرامین " الهی"  دارند تا امرور قانونی را وعظ و فردا همان قانون را عزل کنند( قضیه قند بلژیک و مزدوری آخوندها نمونه تاریخی آن است) و نیازی هم تصویب مجلس ندارد ! شما ببینید که مثلا با پای چپ وارد مستراح شدن را کردند یک "برنامه سرگرم کننده"! آن موقع ها گوگوش دربار بود که مردم را سرگرم میکرد تا امپریالیستها منابع ایران را غارت کنند، امروز آخوندهها! و هیچکس هم "حق" مخالفت با " فرامین الهی" را ندارد! این همان برتری است که تا زمانی که مردم به ماهیت کثیف و ریاکارانه دین که ابزاری در دست سرمایه داری برای سرکوب و به عقب راندن جامعه و پیشبرد منافع غارتگرانه و جنایتکارانه خود است، و ماهیت کثیف و پلید مجریان دینی پی نبرند مدام هستند کسانی که فریب آخوندهای بی و با عمامه را خواهند خورد. مگر همان شاه کراواتی قوانین مدنی اش را با تایید پنج آخوند درباری تدوین نمیکرد؟ تا "حلال و حرام" را رعایت کرده باشد!!! 

اینکه هنوز امروز برخی به آمار و ارقام وزارت کشور رژیمی که نافش با تقلب و دورغ بریده شد تکیه میکنند تا به این وسیله مردم ایران را با مردم مصر مقایسه کنند که "آخوند کراواتی مُرسی" را تنها یک سال تحمل کردند، باید گفت که ماهیت این رژیم را نفهمیده اند. و گرنه مگر ارقام و آمار رژیم راست و درست است؟ در مورد مقایسه مردم ایران و مردم مصر، اول که هر کشور شرایط و ویژگی خود را دارد. ضمن اینکه مردم کشورهای مسلمان به ویژه دانشجویان و کارگران و روشنفکرانی انقلابی آنها تجربه حکومت آخوندهای بی کراوات مزدور امپریالیسم را در ایران دارند و نیز سایر تجربه های جنایتکارانه امپریالیستها را! آیا میشود گفت که اگر سرنگونی مبارک توسط مردم مصر قبل از سرنگونی شاه توسط مردم صورت میگرفت آیا مردم یک سال رژیم آخوندی را تحمل میکردند؟ بدون شک مردم جوامع مختلف به ویژه طبقه کارگر از مبارزات یکدیگر تاثیر میگیرند و تجربه اندوزی میکنند. 

اگر کسی فرق برنامه روحانی جنایتکار با برنامه قالیباف که میگوید " ما برای عاشورا انقلاب کردیم و نه برای نان و آب"، یا آن یکی جلیلی که میخواهد " صدا و تصویرامام زمان" را به دنیا عرضه کند، نمی فهمد، چرا تقصیر را به گردن این قلم که نوشته بود جلیلی از صندوق ها بیرون میآید گذاشته میشود؟ مگر روحانی برای نان و آب مردم تلاش میکند؟ بله من ، بهتر بود من اسم هیچ جنایتکاری را بعنوان رئیس جمهور منتصب امپریالیستها نمیردم، اما آیا در نوشته ام (سرمایه داری الهی با نبوغ ماتحت المتفکرین امامزمان...)  ننوشتم که تمام جناح ها و دسته های رژیم برای بقای رژیم نوکر امپریالیسم فریبکاری میکنند تا مردم را به پای صندوق های رای بکشانند؟؟؟ آیا ننوشتم که تمام این جانیان را باید زنده زنده به آتش کشید؟

رژیم اسلامی از بدو ورودش توسط امپریالیستهای خونخوار، که ورود دست پرورده های جدیدش نیز بود، و با بکارگیری آدم کُش های ساواک، و مزدوران بی مزدش توده ای اکثریتی ها منفور و خائن و همکاری افرادی چون فرخ نگهدار جنایتکار که نیروهای انقلابی و ضدامپریالیست مخالف رژیم را شناسایی و دستگیر کرد، و با قتل عام  هزاران زندانیان سیاسی مقاوم و ضدامپریالیست دهه شصت که به ماهیت کثیف وابستگی این رژیم پی برده بودند و هر کدام از آنهاه راهنمایی بود برای سرنگون کردن این رژیم هرزه جهل و جنایت امپریالیستی، بیشترین خدمت را به امپریالیستهای خونخوار کرد. و پس از آن هم مراکز دورغ سازی مثل " موزه عبرت" را علم کرد تا نسل جدیدی که با آموزش های دینی تربیت کرده بود را با این گونه دورغها بفریبد!

مطمئنا عدم حضور هزاران زندانیان سیاسی مقاوم و ضدامپریالیست قتل عام شده کمک به ادامه حیات این رژیم بغایت منفور کرده است اما این وضعیت جاودانی نیست.  همانطور که شورشهای خیابانی سال 88 که میرحسین موسوی توده ای قاتل به کمک توده ای و اکثریتی های سوار موج آن شد تا مبارزات مردم را به عقب راند، اینرا ثابت کرد. و وظیفه نیروهای انقلابی ضدامپریالیست به ویژه مارکسیست لنینیست ها رشد و ارتقاء آگاهی نسل جوان میباشد.  و شکی نیست که رژیم اسلامی وابسته به امپریالیستها نیز بدون مبارزه مسلحانه نابود نمی شود! مبارزه مسلحانه ای که تیغ های گیوتین را برای مجازات شایسته جانیان ریز و درشت رژیم برپاکند بدون ملاحظه " بوژوازی موآبانه " سن آن جانیان که در زمام قدرتشان جوانان آگاه و شجاع مردم را مثل گُل پرپر کردند تا به اربابان جهانی شان خدمت کنند!


تیرماه ١٣٩٢

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر