تظاهرات ایرانیان در برلین در دو دوره تاریخ
یکی بر علیه سرکوب و کشتار آزادیخواهان توسط دیکتاتوری شاه دیگری بر علیه ادامه همان سرکوب و کشتار توسط رژیم همتایش دیکتاتوری اسلامی
این نوشته مروری کوتاه به دو دوره تاریخی از مبارزات ضد دیکتاتوری های (شاهنشاهی و اسلامی) در شهر برلین پایتخت آلمان دارد. و در پایان به نتیجه گیری مختصر میپردازد.
برلین اول و دوم ژوئن 1967
در اول ماه ژوئن 1967 در پی سفر شاه و همسرش به برلین غربی دانشجویان و محصلین ایرانی و آلمانی و ملیت های دیگر و ایرانیان مخالف رژیم شاه در بیرون محوطه تالار شهر اشکونبرگ (مقر دولت برلین غربی) بر علیه سیاست های سرکوبگرانه شاه دست به اعتراض میزنند و شاه را ذر شعارهایشان بخاطر بخون کشیدن صحنه دانشگاه کشتاردانشجویان و دگر اندیشان"قاتل" خطاب میکنند.
در دوم ژوئن بینو اونزرگ دانشجوی 26 ساله آلمانی که در تظاهرات اعتراضی برعلیه جنایات شاه ایران در مقابل خانه اپرا در برلین غربی شرکت کرده بود توسط پلیس آلمان به قتل میرسد.
پلیس آلمان در آنزمان به عوض اینکه حافظ امنیت جان تظاهر کنندگان باشد به ضرب و شتم وحشیانه آنان دست زد و بدتر از آن نیروهای امنیتی خارجی ( سرکوبگران ساواک نیز ) اجازه یافته بودند تا با چوب های بلاکادرها در خیابان های برلین به جان تظاهر کنندگان افتاده آنها را خونین بار مورد هجوم وحشیانه خود قرار دهند. (ماجرای قتل و چونگی رسیدگی به پرونده قتل او را در لینک زیر دنبال نمایید)
https://www.youtube.com/watch?v=plhvslEUvQA
و چندین تصویر از حمله وحشیانه پلیس آلمان و نیروهای سرکوبگر ساواک به تظاهرکنندگان در دو روز تظاهرات ضدشاه
آ
آنچه تاریج شاهد نتایج رسیدگی به پرونده قتل بینو اونزرگ بود باز هم دور از ذهن نبود، تبرئه یک پلیس متهم به قتل گزارشات افترا آمیز دالانهای رسانه یی، یکطرفه به قاضی رفتن دیدگاه های رهبران سیاسی. آنهم به دلیل باج های نجومی بود که شاه از حاصل دسترنج کارگران و زحمتکشان ایران به حامیان تخت و تاجش میپرداخت آنگونه که رهبران سیاسی آنزمان او را فردی " لارژ"( دست و دلباز) لقب داده بودند!
تظاهرات 22 اکتبر 2022 در برلین
اما چیزی که در روز شنبه 22 اکتبر اتفاق می افتاد تظاهراتی بود که تنها چشم به جنایات رژیم به فراخوان فردی بنام حامد اسماعیلیون دوخته بود! کسی که مدعی شده بود که هزاران نفر در این تظاهرات شرکت میکنند. حامد اسماعیلیون سخنگوی انجمن خانواده جان باختگان هواپیمای اوکراینی می باشد که در جریان یک جنایت ددمنشانه توسط موشکهای رژیم اسلامی سقوط کرد و سرنشینان آن کشته شدند.
در این تظاهرات آنچه بچشم میخورد پوشش خبری بود که رسانه های آلمانی و سایر کشورها از این تظاهرات با دست و دلبازی نشان میدادند. پرچم سلطنت و پلیسی که در اول و دوم ژوئن 1967 تظاهرات کنندگان ضد شاه را وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار میداد و حیابانهای برلین را زیر پای شاه با خون تظاهرکنندگاه فرش قرمز پهن کرده بود و یک دانشجو را هم به قتل رسانده بود امروز داشت اما از جان تظاهرکنندکان "حفاظت" میکرد!
تنها یک سوال در ذهن بزرگ تر میشد و آن سوال این بود:
آیا کسانی که امروز در کنار پرچم شاهنشاهی _ که آغشته به خون بسیاری از دانشجویان،روشنفکران،دگراندیشان، کارگران , نویسندگان و شاعران و روزنامه نگاران آزادیخواه، فیلم براداران ،زنان و مردانی که بر علیه خفقان و سرکوب معترضین، ستم طبقاتی، تبعیض، غارتگری دسترنج مردم توسط دربار هزار فامیل، محرومیت اقلیت های قومی، و بریز و یپاش هایی مانند جشن های دوهزار و پانصد ساله که اوین را پر کرده بود از معترضین محصل و دانشجو و کارگر و کارمند در طیف های مختلف قرار میگیرند _ به راستی مفهوم آزادی را میدانند؟ مهفوم مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر را میدانند؟ یا منافع حقیر شخصی شان آنان را " بخواب" زده اند که امروز فردی بنام حامد اسماعیلیون را که نخست وزیر کانادا و دیگر نهادهای بین المللی را پشت خود دارد که با دست و دلبازی میکروفون را در اختیارش قرار میدهند سوار بر موج خروشان قیام در ایران میکنند؟
حامد اسماعیلیون که تا دیروز کتابهایش توسط وزارت ارشاد به چاپ میرسید و آنزمان گوشه چشمی هم به کشتار رژیم و اعتراضات خیابانی نداشت امروز فعال مدنی شده است و فریاد " زن زندگی آزادی میدهد چرا؟ چطور؟ چطور است که یکی به نعل و یکی به میخ میکوبد و در یکی از سنخرانی هایش در جمع داغداران حادثه هواپیما میگوید که او فقط به مسایل اجتماعی میپردازد نه سیاسی چرا که در حیطه او نیست و وقتی یکی از زنان به او میگوید درخواست از دول غربی مبنی بر در لیست تروریست ها قرار دادن سپاه پاسداران سیاسی نیست؟ آدم را به فکر می اندازد که اگر این فرد بیسواد سیاسی ست چطور به خود اجازه داده که امروز مانند خمینی سوارش بر موج قیام مردم در ایران کنند"!!!
فرض که حامد اسماعیلیون بعد از دست دادن هولناک همسر و فرزندنش وجدانش نسبت به جنایات بیشمار رژیم اسلامی بیدار شده است، خب اگر وجدان کسی از جنایات این رژیم به درد و به خشم میآید چطور است که از جنایات شاه جلاد وجدانش به درد و به خشم نمیآید و حاضر میشود در کنار آن پرچم آغشته به خون آزادیخواهان مردم فریبی کند و فریاد " آزادی آزادی آزادی " سر دهد. مگر همین امروز شعبان بی مخ های سلطنت طلب عربده نمیکشند که همه زیر یک پرچم آنهم شیر و خورشید را نمیبند؟ یا اینکه این یک زد و بند از قبل طراحی شده نیست؟ که هست !
حامد اسماعیلیون که یک روز مسئول پیشبرد پرونده دادخواهی حادثه هواپیما میشود،یک روز فعال اجتماعی میشود، یک روز در ظاهر مارتین لوترکنیگ "رویا" پرداز میشود، نه تنها نتوانسته پرونده دادخواهی هوایپما را موفق آمیز به پیش برد( دولت کانادا اعلام داشته که شکیلک به هواپیما توسط سپاه پاسداران "عمدی" نبوده است) ضمن سرگرم کردن خانواده های داغداران اما در عوض نخست وزیر کانادا را در کنار خود دارد و حمایت های مالی دولت ایشان هم "بی دریغ" نثار راه " آزادی زن" ایران میشود؟ ایشان که حاضر نیست به کسی در مورد حساب و کتاب انجمنی که بر پا کرده است حساب پس بدهد و میگوید باید "عضو انجمن" باشید تا پاسخگو باشد چطور میتواند فردی متعهد و پاسخگو باشد! او حال سوار بر موجی شده که آدم را بی اختیار یاد موج سواری خمینی می اندازد که هر روز زیر درخت در نوفل لوشاتو پاریس سناریو های مختلف ارائه میدادیک روز میگفت مارکسیست ها هم آزادند، اما کسی آنروز از او نپرسید ضمانت اجرایی تو چیست؟ یک روز میگفت من یک طلبه هستم جایم در حوزه ست به سیاست کاری ندارم شبکه دورغ و شایعه پراکنی بی بی سی مدام پخش میکرد که مردم خمینی را در "ماه" دیده اند! ما که مردم بودیم و در ایران انه عکس خمینی جلاد را در ماه دیده باشیم یا از مردم شنیده باشیم که عکس آن جلاد را در ماه دیده باشند که امروز برخی در لباس مثلا چپ هر لگد پراکنی که بخواهند به جنبش کمونیستی میکنند که گویا کمونیست ها "مروج شایعه های ضد مردمی بی بی سی مرتجع بوده اند.
هر فعال مدنی که مدعی آزادیخواهی ست وظیفه دارد که تاریخ را بخواند و درست هم بخواند بخصوص تاریخ معاصر را. هر فعال مدنی آزادیخواهی وظیفه وجدانی دارد که سرپوش بر جنایات مهلک رژیم های قبل نگذارد تا مسیرش به بیراهه نرود. هر فعال مدنی با وجدان وظیفه دارد که از وارثان تاج و تخت که انگل وار از دسترنج مردم ایران زندگی " شاهانه" میکنند بپرسد که چرا جنایات پدر جلادشان که هر مخالفی را به چوبه تیرباران میبست محکوم نمیکنند؟؟؟ و اساسا چطور این وارثان و همپالگی هایشان میتوانند در صف آزادیخواهان قرار بگیرند؟ این روزها رضا پهلوی هم عین گفته خمینی را تکرار میکند" مارکسیست ها هم آزادند" و کسانی که با شعار مردم فریبانه" دوباره همه با هم" گرد پرچمش جمع میشوند نمی پرسند ضمانت اجرایی ات چیست؟ ما که میدانیم ضمانت اجرایی اش اوین و قزل حصار و سایر زندان هاست.
آزادی مگر فقط در بی حجابی زن است؟
وقتی مناسبات اقتصادی یک مملکت بر پایه استثمار و خفقان بر پا شود هیچکس آزاد نیست چه زن چه مرد! مگر ما در ایران در شرایط "دموکراتیک" قرار داریم که هر گروه و سازمان سیاسی آزادانه به فعالیت و تبلیغ برای خود بپردازد؟ که آنرا در فراخوان های خارج از ایران در بوق و کرنا میدمید؟ که همه با هم دموکراسی را تمرین کنیم! به ویژه کسانی که میکروفون را جلوی دهان سلطنت طلبان میگیرند! مگر نمیشنوید که رضا پهلوی اعلام میکند که به " براردان پاسدار و بسیجی" اش نیاز دارد؟ پرسیده اید نیازت به سپاه و بسیج برای چیست؟ برای برادارن سپاهی و بسیجی اش " ترانه سرایی" میکنند؟ مگر نمیدانیم که سپاه پاسداران چه نقشی در سرکوب چپاول دسترنج و منابع ایران و سرکوب حق طلبی های آزادیخواهان در خاورمیانه دارد؟ مگر همین الان خون جوانان را در کف خیابانها بر زمین نمیریزند؟ مگر اوین را سپاه به آتش نکشید؟
مردم در ایران هنوز هم فرضت دارند که خود را سازماندهی کنند نیرو و گروه های سیاسی در داخل کشور فرصت دارند که مردم را به مسیر درست هدایت کنند و به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی اجازه ندهند خارج نشینان بی هویت سیاسی امثال حامد اسماعیلیون موج سوار انقلاب شوند تا اهداف اربابان شاه و ملا را به احرا در آورند. اگر قرار است ما درسی از انقلاب 57 گرفته باشیم در دو مورد اساسی خلاصه میشود:
یک : فریب شعار همه با هم را نباید خورد. این شعار غلط یکبار نتایج تلخ خود را در تاریخ ثبت کرده است.
دو : فریب انشا های سوزناک بچه شاه و مادرش و رویاهای بی پایه و اساس افرادی چون حامد اسماعیلیون که هیچ ضمانت اجرایی ندارد را نباید خورد.
صبا راهی
23 اکتبر 2022