۱۳۹۵ تیر ۸, سه‌شنبه

"ایرج مصداقی: "من آنم ساواکی شود "قهرمان"" - صبا راهی





صبا راهی


"ایرج مصداقی: "من آنم ساواکی شود "قهرمان""

این نوشته در رابطه با مصاحبه ایرج مصداقی با یک ساواکی بنام پرویز معتمد و نیز بحشی از حرف های بیمارگونه او در تلویزیون "میهن" میباشد. 

توضیج واضحات: قبل از هر چیز مایلم اندکی در مورد اصطلاح "بی همه چیز" که کاربرد آن در بین مردم ما بسیار رواج دارد توضیح دهم. بی همه چیز به شخصی اطلاق میشود که عاری و تهی از هر گونه نشان اخلاقی و صفات انسانی باشد! بی همه چیز یعنی کسی که هیچ مرام و اخلاقی را هم بر نمی تابد، زن و خواهر و مادر و در همسایه نمی شناسد او مرزهای اخلاق را تا آنجا میدرد که ناهنجاری شخصیتی اش تا سرحد قلدری کردن از طریق زیر شکم و تجاوز به ناموس که در تمام جوامع و دوره های تاریخ عملی بس منفور و ضد انسانی ست نزول میکند! رذل های منفوری بنام ساواکی و همکارانشان واوامایی ها از این قبیل هستند! که مردم هم به درستی آنها "بی همه چیز" به معنای مطلق لقب داده اند!

در تمام دروه های مختلف مبارزه طبقاتی حاکمان ستمگر زورگو آزادیخواهان و حق طلبان و مدافعان آنان یعنی شاعران و نویسندگان و هنرمندان را به زیر ضرب گرفته و مورد آزاد و اذیت های مختلف قرار داده اند. حاکمان مستبد چه سازمان یافته و یا نیافته مزدورانی را به خدمت گرفته تا حق طلبان و آزادیخواهان را مورد آزار های مختلف قرار دهند. ظهور و رشد سرمایه داری و مناسبات تولید و انباشت سرمایه در دست عده ای دزد و چپاولگر این امر را سازماندهی کرد و برای به حرف در آوردن زندانی و دست یابی به اطلاعات تشکیلاتی مزدورانی که استعدادهایی( از نظر آزار رسانی) داشتند را آموزش های لازم داد. مزدوران شکنجه گر هر آزاری را با گرفتن "دستور از مقام بالا" به زندانی اعمال میکردند. از همه مهمتر حاکمان مستبد در تمام جریان چگونگی شکنحه شدن زندانیان قرار میگرفتند. چرا که بطور مثال دستگاه اطلاعات مخوفی بنام ساواک شاهنشاهی برای این بنا شده بود که زندانی را تا سر حد مرگ توسط ساواکی های سادیسمی شکنجه دهد تا هم دست از فعالیت سیاسی خود بردارد، اظهار ندامت کند و تمام اسرار تشکیلاتی را برملا ، و بعد از این هم به همکاری با ساواک "دعوت" کند .

 خب بسیار ساده است اگر  رژیم شاه مستبد یا رژیم خمینی مستبد ذره ای "عدالت پرور" بودند و به فکر رفاه و آسایش مردم ایران، هرگز و هرگز و هرگز بهترین فرزندان مملکت را بخاطر حفظ منافع خود و  امپریالیستها به زیر ضرب نمیگرفتند آنها را نمی کُشتند و سر به نیست نمیکردند تا حکومت خود را مصون دارند! بنابراین اینکه "پخش میکنند" که مثلا شاه و خمینی از اوین خبر نداشتند یا ثابتی و نصیری و سایر جانیان از موقعیت دستگیری ها خبر نداشتند حرف چرت و مردم فریبی بیش نیست!
حال اگر یک ساواکی یا اطلاعاتی رژیم فعلی این گونه اخبار غلط را بین مردم پخش کنند خب تکلیف شان روشن است، آنها مزدورند و بی همه چیز! اما وقتی کسی وظیفه آنها را آنهم بقول خودش " بدون مزد و خلغتی" انجام میدهد و این منفوران رذل را فرشته جلوه میدهد آنوقت چه؟ جایگاه طبقاتی و سیاسی این فرد کجاست؟ خدمتگزار چه سیستمی ست؟ آیا بیماری رذالت ساواکی ها و واوامایی مزدور به او هم سرایت نکرده است؟ 

ایرج مصداقی همنوای ساواکی های منفور به هر شیوه ای آنهم در حد ابتذال به معنای واقعی کلمه و لمپن وار که دست حزب الهی های چماق کش را از پشت می بندد  متوسل میشود تا به خیال باطل خود شخصیت افسانه ای  کمونیست های چریک را تخریب کند، همانانی که مبارزه شان در قلب تاریخ و قلب ستمدیدگان حک شد! تا مقاومت ها و سازش ناپذیری آنها در زیر شکنحه های ساواکی های سادیسمی را " دورغ" جلوه دهد! 

من روانشناس نیستم، از روانشناسان محترمی که در راستای خدمت به طبقه کارگر از علم خود استفاده میکنند هم دراین جا از قبل عذرخواهی میکنم که به حیطه علمی شان قدم میگذارم، اما آیا چنین نیست که افرادی که دچار عذاب وجدان هستند، کسانی که به هر دلیلی از توانایی روحی خود کمال استفاده را نکرده و ناتوانی شان باعث شده که حتی خودشان به مروز زمان نسبت به خودشان احساس ناخوش آیندی داشته باشند شروع میکنند به تخریب دیگران و از چیزهایی حرف میزنند که از آنها کاملا تهی هستند و آن خصوصات شخصیتی را به دیگرانی که مثل خودشان نیستند نسبت میدهد و معمولا هم لحن حرف زدنشان تحکمی، و پرخاشگرانه است گویی که دارند دورن خویش را به محاکمه میشکند! نمونه بارز این افراد اسداله لاجوردی بود کسی که زندانیان مقاوم دهه شصت را به سر حد مرگ شکنجه میکرد چرا که خودش در زندان های شاه بریده بود! خمینی نیز از این دسته بود که گویا بر سر مرگ برادر یا پسرش با ساواک سازش کرده و کنار آمده بود، خامنه ای و رفسنجانی نیز از این قماش هستند. 

البته همه بریده ها لاجوردی و ساواکی و اطلاعاتی از کار در نمیآیند، بسیاری از آنان به دلیل شرمساری کنج عزلت را انتخاب میکنند!  

عده ای هم بنا به اقتضای منافع شخصی -  طبقاتی که از آن دفاع میکنند و یا در آن سهیم هستند زیر پای این گونه تخریب کنندگان شخصیت های محبوب جامعه فرش پهن میکنند، وکیل مدافع آنان میشوند، و مطالب آنها را در سایت هایشان درح میکنند. همانطور که امروز هم شاهدیم که زیر پای ایرج مصداقی "عزیز ساواکی های بی همه چیز" مجری تلویزیون "بی میهن" فرش پهن میکند! مجری که از فرط کینه به مبارزه قهرمانانه و تاریخ ساز چریک های فدایی خلق، همان مبارزه ای که خواب را از چشم شاه جلاد ربوده بود، رفیق اشرف دهقانی را اشرف دهقان" خطاب میکند و برادر ایشان  را آن هیولای تعهد را"بهروز دهقانی"! 

اما چرا ایرج مصداقی که جلوی دوربین تلویزیون ثابت کرد تا چه حد دارای "استعداد نهفمه ی کارهای پلیسی" یعنی خدمت به دستگاه های اطلاعاتی است، امروز "شجاعت" آنرا پیدا کرده که در کنار یک ساواکی بی همه چیز آسمان و ریسمان را به هم ببافد تا شاید ذره ای از عشق خلق ستمدیده به سازش ناپذیری اشرف دهقانی و همرزمان او کم کند، آیا عملکرد امروز ایرج مصداقی که "امروز ذیگر در زندان و زیر شکنحه نیست" همچنان در خدمت سودسرمایه داری، ستم بر طبقه کارگر و محرومان میهن و نیز خدمت  سیستم سرکوب و شکنجه نمیباشد!؟ خدمتی که قاعدتا نمی تواند از جانب اربابان شاه و خمینی و چاکران آن بی "خلعت" بماند. 

مصداقی از هر آن کس که بر علیه منافع خلق عمل کرده است دفاع میکند! از حمزه فراحتی که "دوست" رفیق صمد بهرنگی بوده و همراه  او به ارس رفته و به گفته مصداقی "شاهد غرق" شدن رفیق صمد بهرنگی بوده دفاع میکند و او را راستگو مینامد اما توضیح نمیدهد که این از چه سنخ دوست ها بوده که شاهد غرق رفیق صمدبهرنگی بود اما تلاشی برای نجات او نکرده است!!!! بهرو مصداقی میخواهد به ببینده "حقنه" کند که رفیق صمد بهرنگی "خود به خودی در جلوی چشمش دوستش غرق شده"، و ما هم نباید بپرسیم و یا بگوییم این چه جور دوستی بوده که خودش را به آب نزده تا دوستشو نجات دهد و گذاشته که بمیرد! به این هم میشود گفت دوست؟ خب آدم یک چنین دوستی داشته باشه احتیاج به دشمن دارد؟؟؟؟؟

مصداقی از ساواکی، از " دوست" رفیق صمد بهرنگی از "مارکسیسم لنینسیم خط خزب توده" منفور  از ثابتی جنایتکار و نصیری همکارش خلاصه از هر چه منفور و خائن به خلق ستمدیده است دفاع میکند برای اینکه به "جوانان مبارز بگوید مبارزه چریکی بد و غلط است و چریکها  که یکی شان اشرف دهقانی ست یک مشت آدم های دورغگو  بوده اند! 

مصداقی همدم ساواکی منفور میخواهد کسانی که همواره به درستی مبارزه مسلحانه که بعنوان یکی از اشکال درست مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی وابسته به امپریالیسم  است را تبلیغ و ترویج نکنند به "بهانه شما که چریک نیستند" و البته به خیال باطل خود به سکوت هم دعوت کند!
او " یکه تاز مدافع ساواک و واواما" به میدان آمده تا یکی به نعل بزند و یک به میخ بکوبد که " حمید اشرف" کمونیست چریکی که ٥ سال تمام زیر گوش ساواک مخوف تا بدندان مسلح مبارزه چریکی میکرد خیلی خوب بود و " من در زندان سرودهایش را میخواندم"، اما جوان ها نمی خواهند مثل چریک عمر سه تا شش ماهه داشته باشند! و نعره بکشد که چریک عمرش شش ماه است و اشرف دهقانی سه دهه است که "زنده " است! و هیستریک وار محل زندگی رفیق اشرف را تکرار کند! رذالت از این بیشتر! رذالتی بیشتر از یک ساواکی بی همه چیز!

از طرفی مصداقی این آدم رذلی که نشان محل سکونت رفیق اشرف را نعره میکشد، بسیار دون مایه سعی دارد که مبارزه را تا سرحد کفه ترازوی سرمایه داری پایین بیاورد با این کار بسیار نابخردانه مدت زمان زندانی بودن رفیق اشرف دهفانی را با مدت زمان زندانی  حفت بتر خود مقایسه میکند تا به غیر از اینکه خود را "قهرمان" بنامد چند هدف پلید را دنبال کند از جمله اینکه  ساواک شاهنشاهی و اوین و سایر زندانهای ساخت شاهنشاهی را بهتر از واوامای خمینی جلوه دهد! و ساواکی های منفور بی همه چیز را نیز بهتر جلوه دهد!  همان ساواکی هایی که بنا به ماهیت مزدوری شان به خدمت رژیم خمینی در آمدند و لاجوردی ها را تعلیم دادند. اما مصداقی باید این مهم را  نیز نادیده بگیرد چرا که همنشین ساواکی شده است. تنها یک گوشه کوچک از نمایش ساواکی های فوکول کراواتی شاه،( دو سند تاریخی) که شاه در سفرش به برلین  تحت عنوان "محافظین" خود بخوان برای برهم زدن تظاهرات دانشجوبان آلمانی و ملیت های دیگر بر علیه شاه که در آن تظاهرات ماسکهای شاه قاتل بر صورت زده بودند، آنان را همراه خود میبرد. فکرش را بکنید وقتی در خارج از کشور در ملاء عام جلوی دوربین های تلویزیونی ساواک هار با دانشجویان آلمانی چنین میکند در زندانها با زندانیان سیاسی چه جنایاتی که مرتکب نمیشدند!حتما به لینک زیر مراجعه نموده مطالعه نمایید و برای روشن شدن اذهان عمومی لطفا در پخش آن نیز یار باشید. 
 

ساواک شاهنشاهی در خارج از ایران – دو سند تاریخی


اما مصداقی خادم سود سرمایه تنها به این اکتفا نمیکند، طوری حرف از ساواک و جانیانی مانند ثابتی و نصیری حرف میزند که انگار شنونده مثل خود او کند ذهن هستند. این همنوای ساواکی های بی همه چیز یک کلمه در تقبیح شکنجه در هر شکل و شمایلش حرف نمیزند اما تا وجدان ناآسوده اش میخواهد به مبارزه تاریخی چریک فدایی رفیق اشرف دهقانی تعرض میکند آنهم با شیوه گفتار یک حزب الهی مانند لاجوردی که چه برازنده اش هم میباشد با این تفاوت که مجری تلویزیون "بی میهن" کوتاهی کرده و چماق و شلاق و سایر لوازمات شکنجه را جلوی دوربین برای او فراهم نیاورده است تا در "قباحت" مبارزه مسلحانه، مقاومت و سازش ناپذیری" تا میتواند بیشتر نعره کشی کند. 

 در اصل خشم مصداقی درست مانند لاجوردی برای آنچه است که خود کاملا از آن تهی بوده و هست یعنی مقاومت و سازش ناپذیری در برابر دشمن خلق!

در نوحه خوانی اش در تلویزیون " بی مهین " مصداقی از "اشتباهات و کارهای دیگر" خود با جمع بستن اینکه هر کسی دچار لغزش میشود ولی خوب آدمیزاد است حرف میزند باز هم سعی دارد که لکه های ننگینش را تطهیر دهد همانطور که دستان ساواکی های جانی را با وقاحت تمام میشوید! البته کودن هایی مثل مصداقی نمیدانند که عاشقان خلق یعنی همان چریکهای کمونیست آنچنان تربیت درست کمونیستی داشتند که بسیاری امروز که خود کمونیست نامیده هستند، هم همردیف مصداقی برای  خادمی هر بیشتر اربابان شاه و شیخ در "قباحت مبارزه چریکی" چندین  دهه نعره سرایی کرده اندتا بلکه تکه استخوانی جلوی آنها پرتاب شود.

مصداقی کسی ست که "گزارشات ساواک" و اسناد مزدوران رژیم اسلامی برایش از اسناد زنده تاریخی یعنی رفقایی مانند اشرف دهقانی و فریبرز سنجری معتبر تر هستند! و برای آنکه آنها و سازمان پرافتخار چریکهای فدایی خلق  را "دورعگو" جلوه دهد  از روی اسناد رژیم روخوانی میکند روخوانی در مورد رفیق نابدل و سعی مذبوحانه دارد که چریکها را "متهم" به دورغ گویی کند. اما مصداقی یک چیز را نمیتواند پنهان کند آنهم خطوط چهره اش میباشند که به وقت خواندن استناد دورغین رژیم اسلامی فریبکاری  او را عریان میکنند!

ایرج مصداقی سعی بسیار ناشیانه داشته که جلوی دوربین تلویزیون با دست بردن به حلقه ساواک مخوف از شر آنچه که خود عاری از ان بود خلاص شود، غافل از آنکه با ظاهر شدنش جلوی دوربین تلویزیون " بی میهن" آنچنان نفرتی از خود در ذهن بیننده ای مثل این قلم می آفریند که حاضر نشدم بیش از یک ساعت از آن برنامه را ببینم! از نعره های هیستریکی یک حزب الهی بنام ایرج مصداقی وکیل ساواکی های سادیسمی! 

آنچه که حاصل دیدن یکساعته نعره های مصداقی بود شعری ست کوتاه در زیر تقدیم به رفیق اشرف دهقانی که با سازش ناپذیری اش زیر شکجه های ساواکی های بی همه چیز ثابت کرد یار و رفیق واقعی خلق ستمدیده است و  تاریخ مبارزه طبقاتی از او یک اسطوره مقاومت  ساخت. به راستی که باید سر تعظیم در برابر مبارزه رفیق اشرف دهقانی و کمونیست های والایی نظیر ایشان فرود آورد.
بسیار واضح است که این فرد رفیق اشرف دهقانی و یا رفیق فریبرز سنجری و یا سایر رفقای امثال آنان نیست که  مقدس هستند بلکه نوع و شیوه مبارزه شان، سازش ناپذیری شان زیر سخت ترین شکنجه های مزدوران دشمن یعنی همان ساواکی های بی همه چیز است که مقدس است . مبارزه ای که ثابت کرده است تحت هیچ شرایطی با دشمنان خلق سازش نمیکنند! مبارزه ای که آنان را در برابر تاریخ مبارزه طبقاتی و در برابر خلق ستمدیده رو سفید ساخت.

خلق ستمدیده در بند

شب است هنوز

هنوز  هم چرخ دندانه های سرمایه

بر گرده کارگر

 فرود می آورد

شلاق ستم زور و استثمار

و

" قهرمان" جعبه های " بی میهن"

شغالان سود سرمایه

زوزه کشان

منتظر پرتاب استخوانی

اما

از آن خلق ستمدیده یکی این قلم

که هیچ کس و هیچ چیز قادر نیست

از عشقش به تو

بخاطر

سازش ناپذیری ات

مقاومت ات

زیر شکنجه های ساواکی های  بی همه چیز

بکاهد

از تو که

الگوی سازش ناپذیری نسل های مبارز شدی

از عشق به تو

و تمام چریکهای فدایی خلق

که راه را نشان دادند



صبا راهی
٢٧ ژوئن

ساواک شاهنشاهی در خارج از ایران – دو سند تاریخی

١ شاه قاتل لقبی بود که دانشجویان آلمانی به شاه بخاطر کشتار سه دانشجو  احمد قندچی، مهدی شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا  در دانشگاه تهران در حال اعتراض  به سفر نیکسون نسبت داده بودند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر