۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

زندگی در همسایگی "تونی بلر" و "جرج بوش"






زندگی در همسایگی "تونی بلر" و "جرج بوش"




اگر وکیل، مشاوره حقوقی، سازمان زنانی این نوشته را میخواند و مایل است برای کمک با من تماس بگیرد از آن استقبال میکنم.



از آنجاییکه فردی بسیار مستقل، مبارز و سخت کوش هستم هرگز در زندگی ام  مشکلات شخصی ام را مطرح برای در خواست کمک نکرده بودم. البته همه ما که بعنوان پناهنده در خارج زندگی میکنیم بخصوص افرادی مثل این قلم که دوستان دلسوزش در جاهای دیگرهستند یا بستگانی در آنجا نداشته باشند مجبور به کمک گرفتن در برخی موارد میشوند. نوشتن مشکلی که امروز با شما خواننده محترم در میان میگذارم از چند جنبه برایم حائز اهمیت است. مهمترین آن آشنا شدن و یا بیشتر آشنا شدن با "فرهنگ قلدری و فرهنگ ضدخارجی" در اروپا است. جنبه های دیگر را خودتان در لابلای نوشته می یابید.

 همینطور سطوری که در زیر ملاحظه میشود نه بررسی جامعه شناسانه است و نه روانشناسانه رفتاری. چون من نه جامعه شناس هستم و نه روانکاو رفتاری. این وظیفه خطیر بر دوش جامعه شناسان است. البته جامعه شناسان دلسوزی که علمشان را بر اساس حقایق جاری، خشونت های حاکم بر فرهنگ جامعه، و مناسبات تولید در جوامع استوار میکنند و نتایج مطالعان خود را در راه بهبود زندگی بشریت بکار میبرند نه ضد بشر و در جهت سود بورژوازی کارگر کُش.

اما آنچه این قلم را وادار به مقایسه سریع و مختصر تاثیر فرهنگ قلدری امپریالیستها در جوامع اروپایی کرد تجربیات شخصی شش ساله ام در جوار همسایگانی ست که قلدری های آنها در مورد من هر روز مرا بیاد دورغ ها، شعبده بازی ها، پشت هم اندازی ها، داستان پردازی های دو جنایتکار تاریخ "تونی بلر" و "جرج بوش" می اندازد. البته مسیر زندگی و تجربیات عینی میتوانند به بررسی های جامعه شناسانه کمک های شایانی نمایند.

فکر میکنم پس از گذشت دوازده سال از حمله امپریالیسم آمریکا و انگلیس و شرکاء به عراق کمتر کسی است که نداند این حمله به راستی فقط و فقط قلدری نظامی – سیاسی و اقتصادی بود تا کودکان زنان و مردان بی دفاع عراقی را بکُشند منابعشان را غارت کنند و نوع جدید سلطه خود بر خاورمیانه را بر پایه دورغ های گوبلزی پیاده کنند. اگر کسی هنوز به این قضیه پی نبرده است شکی نیست که یا به نوعی منافع حقیرش به منافع زالوها گره خورده یا اینکه علاقه مند است که مغزش خواب بماند.

بشریت به هر دوی این جنایات نگاه میکرد و میکند. برخی در تظاهرات های عظیم ضدجنگ شرکت میکردند و برخی ها حتی از شرکت در این امر بسیار ناچیز هم دریغ میکردند. بماند آن عده که اگر بدانند شرم چیست، باید تا آخر عمر شرمسار زندگی کنند چرا که هم اسرائیل کودک کُش را به رسمیت شناختند و هم از حملات قلدرهای جهان به افغانستان و عراق و لیبی حمایت ضمنی کردند.
بسیار خوب بخاطر میاورم قیافه آن دورغگوی رذل، تونی بلر را که پشت دوربین های تلویزیونی با ژشت خاض خودش دست راستش را جمع میکرد و روی اینکه صدام حسین مشغول تولید انبوه سلاح های شیمیایی ست مدام تاکید میکرد و رعب و وحشت را در دل نادانها شعله ور میکرد تا به این وسیله بتواند رای "حقوق بگیران" مجلس انگلیس را جمع آوری کرده تا به حمله خود به عراق و کشتار مردم بی گناه بی دفاع "مشروعیت" بخشد! حتی چند روز مانده به حمله یکی از مراکز تحقیقاتی دانشگاه آکسفورد انگلستان مدارکی ارائه داد که دورغ های تونی بلر را برملا میساخت، اما رسانه های امپریالیستی انگلیس در راس آن بی بی سی، این "مرکز حشر و نشر خرافات، دورغ و رمالی" مردم را بطور منظم و هسیتریک وار از "حملات تروریستی صدام حسین" میترساند! همانطور که امروز از داعش دست ساز خودشان میترساند.

پس از آنکه نیروهای مبارز در انگلیس این حمله را محکوم و خواستار رسیدگی به دورغهای تونی بلر شدند دادگاهی به بررسی این مسئله اختصاص داده شده و از تونی بلر خواسته شد که مدارک خود دال بر تولید انبوه سلاح های شیمیایی در عراق را ارائه دهد که او همچنان از ارائه این اسناد کوتاهی میکند. فرهنگ قلدری حاکمان دنیا فرهنگ حاکم بر جامعه شده، همسایگان سفید پوست من خوب میدانند که قانون و دولت شان پشت آنهاست بخصوص در این برهه از زمان که "داعش داعش" میکنند به همین دلیل آنان شکنجه گرانی شده اند که هر نوع شکنجه ای را بر من اعمال میکنند و از آنجایی که بیماری روانی هم دارند, همانطور که تمام شکنجه گران گوانتامو و زندانهای ایران و سراسر جهان افراد سادیسمی هستند، قانون هم "عذر آنان را موجه" میداند.

اما از شش سال پیش که من به محل مسکونی ام نقل مکان کردم رفتارهای عجیب و غریب دو همسایه ام مرا وادار کرد که بیشتر روی رفتارهایشان متمرکز شوم. و نیز رفتار های آنها را با اخبار منطبق کنم. به طور مثال هر بار که اسرائیل که به فلسطین حمله میکرد یکی از همسایه ها بطور منظم در طول بیست و چهار ساعت مرا مورد آزار قرار میداد و از اینکه من هیچ واکنشی فیزیکی یا زبانی به آنها نشان نمیدهم جری تر شده و بر آزارهایش می افزود. 

آنها از خالی کردن آشغال های جارو برقی شان روی پنجره هایم تا ادار ریختن بر پنحره هایم تا کثافات حیوان و آدمیزاد را در حیاطم بطور مدام ریختن و از همه مهتر برهم زدن هر شب خوابم فرستادن گنگ روبروی پنجره اتاقم سنگ زدن بر پنجره هایم، و... آزار و اذیت میکنند. تمام راه های قانونی را که میشود در مورد آزار همسایه ها در پیش گرفت را به مدت چهار سال به پیش بردم، اما بر باورم بر اینکه قوانین و مقررات جامعه سرمایه داری را نژادپرست ها، و زالوها و پادوهای سرمایه داری می نویسند و اجرا میکنند افزوده شد. بر باورم افزوده شد که پادوهایی وجود دارند که از ملیت های دیگر هستند مثل من و شما که "خارجی" هستیم، امکان شغلی برای آنها فراهم شده که در این موقعیت بجای کمک بر برقراری برابری شهروندی و به قول معروف بررسی عادلانه دعوا و حق را به حق دار دادن، آنچنان خوش خدمتی به سیستم ضدخارجی میکنند که خود سفید پوست های نژادپرست هم قادر به این نوع برخورد های رذیلانه نیستند! 

این دو همسایه به مدت چند ماهی ست که با پشتوانه "مسیحیی" همسایه جدید مدام برای من پلیس خبر میکنند، پلیس حتی ساعت یازده و نیم شب در خانه ام را میکوبد و از خواب بیدارم میکند. با آنها حرف میزنم ظاهرن قانع میشوند اما مدتی نمیگذرد که دوباره پلیس محکم تر میکوبد.

همسایه جدید، و بوی تعفن دین و خدا در خدمت سرمایه

بازگشت به مشکلم، وقتی پس از چهار سال نتیجه ای از شکایاتم نگرفتم و تازه تنها شکایت از همسایگان نبود بلکه شکایت از " اولیای امور" نیز بود، سلامتم به خطر افتاده بود و انرژی ام بی حاصل میرفت، دنباله شکایت را نگرفتم. تا اینکه همسایه جدیدی آمد که در ابتدا بسیار صمیمی بود و طوری رفتار میکرد که گویی که حامی دادخواهان هستند، اما چندی نگذشت که کاشف بعمل آمد که ایشان و شرکایش با بودجه شهرداری مشغول ساختن کلیسا هستند که در شرف اتمام است! بسیار هم اصرار داشتند که بنده را هم به "چای و قهوه مجانی" در آنجا دعوت کنند! با وجودی که در همان هفته های اول وقتی پسر هفت ساله شان اولین سوالش از من این بود" دین شما چیست"، و به او که مشخص بود که خیلی خوب میداند "دین" چیست، گفتم من دین ندارم و خدا هم ندارم. تا ماه ها هر بار که این همسایه جدید را میدیدم به گرمی مرا در آغوش میگرفتند و به "چای و قهوه محانی" دعوت میکردند، یک روز به آنها بطور جدی و صمیمی گفتم شما که میدانید که من بی دین هستم چرا اصرار میکنید، گفتند بیا "چای و فهوه مجانی" بخور، گفتم من هیچ چیز مجانی نه میگیرم نه میخورم، چون برای سلول های مغزم ارزش قائلم. به آنها گفتم من شما را نه بعنوان یک مسیجی بعنوان یک انسان نگاه میکنم و مثل همه انسانهای غیر جنایتکار شما را هم دوست دارم. چندی نگذشت که این این اقای کشیش نیز همدست دو همسایه ی دیگر شد! حال همسایه ام به کلیسا میرود و "دعا" میخواند و روز بعد برای من پلیس خبر میکند. 

همسایه جدید سه فرزند هشت و پنج و سه دارد که روزهای یکشنبه صبج زود هشت و نیم این بچه را در سرمای زمستان میکشد و پای پیاده به کلیسا میبرد، از آنجاییکه نه تنها این " مدعی دوست داشتن آدمها" به من کمکی نکرد بلکه از امکاناتی که برایش فراهم آمده استفاده کرد و پلیس  محله به سه سوت همسایه بالایی من در خانه من است اما وقتی که بنا به توصیه های حقوقی من به پلیس محله زنگ میزنم حتی تلفنم را جواب نمیدهند! 

روزی که این همسایه مسیحیی بچه هایش را از صبج زود تا هشت شب به کلیسا برده بود به خانه برگشت دست بر قضا او را دیدم به او که بسیار آدم فضولی هم هست گفتم فلانی  تو ابن سوز سرماهشت صبج که این بچه ها باید در جای گرمشان باشند و با هم بازی کنند و انرژی بگیرند برای هفته بعد درس و مدرسه کجا میبردی، بچه هایش هم سرا پا گوش بودند و مرا هم خیلی دوست داشتند چون با آنها بازی میکردم و به آنها شکلات میدادم و در خانه ام به رویشان باز بود،همسایه اول خود را به خنگی زد و زن مرتجع تر از خودش به دادش رسید که هشت صبح نبود هشت و نیم بود، میرفتند کلیسا اونجا میرقصند، گفتم خب تو خونه که بهتر میشه رقصید بعد هم دوازده ساعت روز تعطیل رو که باید زندگی کودکانه داشته باشند را در کلیسا میگذارند؟ زن که با حرص غلیظی واژه کلیسا را تلفظ میکرد  خظاب به بچه هایش گفت اونجا بهشون خوش میگذره مگه نه؟ و بعد که متوجه شد بچه هایش از حرف من خوششان آمده و منتظرند تا بیشتر از حق شان دفاع کنم فورا آنها را به داخل منزل فرستادند، به زن گفتم یک کتاب هست به اسم " Oranges are not the only fruit "  ، بد نیست شما دو تا این کتاب را بخوانید تا ببینید کاری که شما با این بچه میکنید چه عاقبتی میتواند داشته باشد. از فردای آن روز آزارها بیشتر شد. 

همسایه جدید زن و شوهری هستند که زن سفید پوست است و مرد سیاهپوست که تمام دوستانشان نماینده مجلس هستند و احتمالا خود او هم  که چند سالی ییش نیست که به این کشور آمده و زنی سفید پوست گرفته مانند برخی متوهم فکر میکند واقعا برابری نژادی یا حقوقی در اروپا وجود دارد مشغول رای جمع کردن برای نماینده شدن است. البته برای رسیدن به این برابری باید مبارزه کرد اما نه پادویی!

آنها تمام محله را، بجز من به کلیسا کشاندند بعضی از عصرها غذای مجانی هم میدهند و میتوانید حدس بزنید که به این وسیله درست مثل مساجد چه اهدافی را در خدمت به سرمایه داری دنبال میکنند. مغزها را به خواب برند تا " عمو سام ها" بتازند! 

فشرده ای از آن چه بر من میگذرد را نوشتم. مطمئن هستم آنانی که درک و شعور درست از شرایط دارند وضعیت مرا بخوبی میفهمند. به یک سازمان زنان ایرانی در محل اقامتم مراجعه کردم بیش از یک ماه میگذرد که نه کاری کرده اند و نه میگویند که ما برای تو کاری نمکنیم. بطور مثال برایم قرار گذاشتدکه فلان روز ساعت یازده و نیم بروم و یکی از کارکنان را ببینم ساعت یازده و بیست وسه دقیقه برایم از طریق موبایل پیام دادند که قرار کنسل شده و برای قرار بعدی مجدد تماس میگیرند. پیام برای فرد بخصوصی گذاشتم که با من تماس بگیرد اگر شما تماس گرفتید آنها هم تماس گرفتند. در حالیکه شما به هر سازمان دولتی همین جامعه مراجعه کنید یا پیام بگذارید ظرف بیست و چهار ساعت با شما تماس میگیرند. 

بهرو از آنجاییکه شکایات من ره به چایی نبرد، و خانه من زندان من شده و همسایه هایم شکنجه گر بدینوسیله اعلام میکنم اگر وکیلی مشاوره حقوقی یا سازمان زنانی ست که مایل است به من در پیش برد شکایتم و دادخواهی ام کمک کند با کمال میل از آن استقبال میکنم. اگر کسی خانه ای دارد که به من اجاره دهد نیز کمک بسیار بزرگی است.

بیستم ژانویه دوهزار و شانزده

امضا محفوظ









۱۳۹۴ دی ۲۶, شنبه

شباهنگ راد : واقعه کلنُ، نگاه و تقاضای «مینا احدی» از دولت های اروپائی





واقعه کلنُ، نگاه و تقاضای «مینا احدی» از دولت های اروپائی

15 ژانویه 2016

شباهنگ راد

دو نگاه و استنباط سیاسی، پیرامون رخدادها و رویدادهایی همچون جنگ، اعتیاد، دزدی، فحشاء و غیره وجود دارد. یک نگاه متعلق به حاکمان و قدرت مداران کنونی ستُ، نگاهی دیگر، به مدافعین آرمان مردمی و کمونیستی مربوط می شود. بی تردید این دو نگاه، کاملاً در تقابل هم اند، و یکی بهمراهِ دم و دستگاه های جمعی و دیگر زوائدش، در پی جابجائی درستی ها، و دیگری حقیقت جو، ریشه یاب و مستقل از ایدئولوژی و افکارِ سرمایه داری ست. بر اساسِ چنین نگرش و بدلیل وجود دو نگاهِ متضادِ درونِ جامعه است، که می توان و می بایست، رویدادهایی همچون کلن را مورد بررسی و بازنگری قرار داد؛ رویدادی که بنوبۀ خود، بجا و بدرست، حامل عکس العمل ها و موضع گیری ها از جانب جریاناتِ متفاوت سیاسی و آزادی خواهان گردیده است.


قبل از هر چیز، لازم به تذکر است که واقعۀ کلن، تنفر برانگیز و رد شده است و بدون کمترین تردیدی، سر آن به افکار کثیف و منفعت جو وصل می باشد و ربطی، به قربانیان نظام های امپریالیستی و رانده شدگان از جنگ های خانمانسوز نداردُ، بر خلاف جانیانی همچون «مرکل»، علل آنرا باید در افکار پوسیده و علیل شان جستجو نمود. به همین دلیل صحیح نیست تا در هم سوئی با حاکمان و قدرت مداران، جای بانیان چنین واقعه ای را، با قربانیان نظام های امپریالیستی، جابجا نمود. طبعاً قصد و مقصودِ فعلی، نگاه به افکار و بررسیِ اعمال سرمایه داران و دولت هایی همچون دولت «مرکل» نیست. چرا که تاکنون این دولت ها و حامیان شان – و آنهم در عمل – به اثبات رسانده اند که تحت هیچ شرایطی، جانب مردم و پناهنده گان نبوده – و نیستند – و همواره و همواره، در تلاش اند، تا از نیرو و از انرژی هزاران انسانِ دردمند، در جهت انباشت هر چه بیشتر سرمایه و همچنین در پس زدن جناح های رقیب استفاده و سوءاستفاده نمایند. این ها از زمره خاصیت حاکمان و دولت هایی همچون دولت «مرکل» است. با این اوصاف هدف نه برشماری مجددِ بیلانِ کارکردهای ضد انسانی قدرت مداران بزرگ جهانی در حق میلیون ها انسان صدمه و زجر دیده، بل نگاهی کوتاه به موضعگیری ها و تقاضای «مینا احدی» از دولت هایی اروپائی ای همچون دولت آلمان، از واقعۀ کلن می باشد.

«مینا احدی» از اعضای مرکزی «حزب کمونیست کارگری ایران»، در نوشته ای کوتاه تحت عنوان «در مورد فاجعه شب سال نو در کلن »، می گوید که با شنیدن خبر و رخداد کلن، به میدان می آید، تا در میان سکوتِ با «خبران»، و همچنین بمنظور جلوگیری از «ایجاد فضای وحشت برای زنان»، توجۀ جامعۀ انسانی را، نسبت به بی حرمتی های روا شده در حق زنان جلب نمایدُ، و همچنین و سر آخر، از جانیان و مسببین اصلی چنین واقعه ای تقاضا دارد که «در امتیاز دادن به جنبش و سازمانهای اسلامی در قلب اروپا» خودداری نمایند!!

در این نوسته می خوانیم: «باید روشن شود که هر مسلمانی در خیابان لباس زیر زنان را از تنشان بیرون نمی آورد. باید بروید و بگویید این جنایات را دیده ایم….. «… در رسانه ها گفتم که این ربط مستقیم به اسلام و جایگاه زنان در اسلام دارد و گفتم که دولت آلمان باید به امتیاز دادن به جنبش و سازمانهای اسلامی در قلب اروپا پایان دهد»!

حقیقتاً و فارغ از هر گونه پیشداوری ها، نگاه و نظرات غیر کمونیستی «مینا احدی» و بدنباله، قضاوتِ عجولانه اش را چگونه می توان راست و ریز نمود و آنانرا به پای نظرات و افکار ژورنالیست های سرمایه ننوشت؟ پیداست که از یک طرف، مسلمانِ مدنظرِ «مینا احدی»، فاقد چنین پرنسیب هاست و نمی توان، چنین وصله هایی را به آن چسباند و از طرف دیگر دارد، انجام این دست رخدادها – یعنی دریدن لباس زیر زنان در شب کلن – را، مستقیماً به اسلام و جایگاه زنان در اسلام وصل می کند!!.

بهر حال و جدا از اینکه سرِ سازمان دهنده گان اصلی کلن، به جایی بمراتب بزرگ تر از سر «مسلمان» و «جنبش و سازمانهای اسلامی» وصل بوده است؛ سئوال این است که مگر دنیای انسانیت، تاکنون، شاهد دریدن و سنگسار زنان از جانب «مسلمان» و «مسلمین» نبوده است – و نخواهد بود -؟ مگر «مینا احدی» نه شنیده و یا نخوانده است که چگونه «ناموس پرستان مسلمان»، لباس زنان و دختران شانرا دریده و بدن های شانرا لت و پار و جان شانرا گرفته اند؟ همچنین و مگر، به دلیل جایگاه زنان در اسلام است که علناً، بدن زن مورد سوءاستفاده و در ابعاد و اشکالی وسیع و گسترده تر، مورد تعرض سودجویان و قداره بندان قرار می گیرد؟ مگر اخبار تعدی و تجاوز به زنان و دختران و غیره در جوامع «متمدن» اروپائی و آنهم در قلب اروپا، به گوش «مینا احدی»، نرسیده است که این چنین دو آتشه، پرچم مبارزۀ و دفاع از حقوق زنان را در دست گرفته است و از دولت های اروپائی تقاضا می کند تا بمنظور جلوگیری و تکرار واقعه ای همچون کلن، تدابیر و سیاست های سخت گیرانه تری علیۀ «جنبش و سازمانهای اسلامی» اتخاذ نمایند؟!! مضافاً اینکه مگر – فقط و فقط – به دلیل کج فهمی مسلمان از «جایگان زنان در اسلام» است که ما شاهد رخدادهایی از جمله واقعۀ شب سال نو کلن می باشیم؟ و

طبعاً پاسخ این دست سئوالات و همچنین رفع و رجوع نمودن چنین تناقضات آشکار و در هم ریخته ای را، به عهدۀ «مینا احدی» و «حزب کمونیست کارگری ایران» خواهیم گذاشت و بایدُ، و به سهم خود، روشن سازند که بروز و وقوع هزاران بلایا و مصائبِ دست ساز اجتماعی و آنهم در کشورهای اروپائی، ریشه در حاکمیت و مناسبات استثمارگرایانۀ طبقۀ سرمایه داری دارد، که ما این روزها تجلی آنها را در اشکال متفاوت حکومتیِ سرتاسر دنیا مشاهده می کنیم. واقعیت این است که تجاوز به زنان، توهین و یورش به ابتدائی ترین نیازهای اولیۀ زندگی شان، صرفاً و صرفاً به اسلام و به جایگاه زنان در جامعۀ اسلامی بر نمی گردد، بل این منفعت و مناسبات گندیدۀ طبقۀ حاکمه است که خالق رویدادهایی همچون کلن می باشد. صدها – و یقیناً هزاران – موردِ از نوعِ واقعۀ کلن را، می توان ردیف نمود و نشان داد، که سرمایه بمنظور مقاصد معین سیاسی – اقتصادی، و بمنظور مرعوب نمودن انسان های ناآگاه، از شگردهای متفاوت سود می جوید و دارد، زنان را به کُنج خانه ها و از روابط و مناسبات اجتماعی دُور و همچنین مورد سوءاستفاده های جنسی – سیاسی و اقتصادی قرار می دهد؛ می توان نشان داد که چگونه به یُمن ارتباطات جمعی، دارد افکار عمومی را علیۀ هم نوعان شان می شوراند و فضای جامعۀ متفاوت را، آغشته به خون و خونریزی و تنفر می کند.

سرمایه آمار و ارقامِ دُروغ کنار هم ردیف می کندُ، نقشه های حساب و مهندسی شده به مرحلۀ عمل در می آورد و اخبار غیر واقعی و دست چین شده را بخُورد جهان می دهد، تا جای ظالمُ، مظلوم و قربانی جابجا شود. بر همین اساس استناد و باور به اطلاعات و آمار و ارقام ارائه داده شده، کمکِ اساسی – و بنیادی – در کسب و فهم حقایقِ در پس پرده نمی کند. به بیانی دیگر نیازی نیست بمنظور تشریح، تفسیر و انعکاس حقایق، عجله بخرج داد و مهمتر از همۀ اینها، با نگاه خوش بینانه، و با اتکاء به تبلیغات سراسر تحریف شدۀ و اخبار منتشره از جانب رسانه های امپریالیستی به حقیقت دست یافت. به تجربه دریافته شده است که دولت مداران کنونی و از جمله دولت «مرکل»، سخنگو و مروج حقایق نیستند و بارها و بارها، ثابت نموده اند که در طرح ریزی تحرکات ضد انسانی و در پخش خبری همچون کلن، جهت دار و هدفمند حرکت می کنند و از مقاصد سیاسی – اقتصادی معینی پیروی می نمایند. بقول «مینا احدی» دریدن لباس زیر زنان، کار هر مسلمانی نیست، ولیُ – به باور من وقوع و مشاهدۀ عینی آن -، ریشه در افکار و ایدئولوژی ای دارد که دولت مردان بزرگ جهانی بهمراه دولت های خشن و وابستۀشان، این روزها، در جهان و بویژه در منطقۀ خاورمیانه به میلیون ها تودۀ در بند تحمیل نموده اند. این کار، و افکار سرمایه داری ست و بنابه منفغت اش، روزی بر سر زنان، بزور چادر می اندازد و روزی دیگر، حجاب را از سر آنان بر می دارد؛ روزی به اصطلاح نظامِ مدافع زن، حق رأی را بر زنان محترم می شمارد و ادعای برابری شغل و درآمد یکسان را دارد، و روزی دیگر و در همانحال، به تحقیر، به توهین و به سوءاستفاده از بدن های آنان می پردازد. این ها از زمره اشکال متفاوتِ بهره برداری انسان – چه زن و چه مرد – و آنهم از زمان پیدایش جامعۀ طبقاتی ست. در هر صورت نمی توان و صحیح نیست تا بمانند «مینا احدی» ریشه و اهداف واقعۀ کلن را خارج از سیاست ها و منفعت نظام های امپریالیستی جستجو نمود و دلیل آنرا در قلم فرسائی، در یکه تازی ها و یا در «امتیاز دادن دولت آلمان به جنبشها و سازمانهای اسلامی در قلب اروپا» نسبت داد. همچنینُ، بر خلاف افکار انحرافی «مینا احدی» می توان با صراحت تمام اعلام نمود که علل این نوع مصائب و تعرضات به انسانیت و حقوق پایه ای زنان و مردم، به ماهیت دولت های امپریالیستی ای همچون دولت آلمان بر می گردد و بطور یقین، تقاضا و درخواست از حاکمانی همچون «مرکل» برای نابودی زائده های شان، انحرافی، گمرا کننده و در حقیقت توهم نسبت به دولت های امپریالیستی و آنهم به عنوان بانیان و راه اندازان رخدادهایی همچون کلن و تنش های قومی – مذهبی ست.

خلاصه، واقعۀ کلن را نمی توان و نمی بایست خارج از بستر و چهارچوبه های فوق و مهمتر از همۀ اینها، خارج از سیاست های تازۀ دولت آلمان در برابر معضل پناهنده گی در جامعۀ آلمان و اروپا توضیح داد. عیان شده است که «ناجی» پناهنده گان دیروزی، – «مرکل» – این روزها، به قهرمان ضد پناهنده گی تبدیل شده است و چهار نعل – و در اثر تضادها و فشارهای درونی -، بدنبال تغییرات و اتخاذ سیاست های سخت گیرانه تر، پیرامونِ قوانین پناهنده گی ست. به همین منظور ریاکارانه بدنبال اجرای طرح های متفاوت و متعاقباً، ایجاد و رواج بیشتر بدبینی ها میان مردم خودی، نسبت به قربانیان نظام های ظالم و جنگ های امپریالیستی ست. مگر می توان باوری به غیر از این داشت، که این دولت ها و از جمله دولت آلمان، مولّد و بانی چنین وقایع و رویدادهای دردناک در درون جامعۀ خودی و بویژه در منطقۀ خاورمیانه اند. با این اوصافُ بر خلاف «مینا احدی»، تلاش برای برگرداندن سیاست دولت آلمان به سیاستِ «ضد اسلامی» و امثالهم، بنابجا و چیزی جز، گمراهی افکار عمومی و به حایشه راندن موضوع اصلی نیست. لبۀ تیز نگاه و حمله، باید به سمت سازمانده گان اصلی اوضاع دهشت بار کنونی و دولت های امپریالیستی ای همچون دولت آلمان دوخته شود و از دولت های جانی و مسبب هزاران مصائب و مشکلاتِ جامعه، عاجزانه تقاضای رفع آنها را ننمود؛ تحرک ضد انسانی و حساب شده ای که «هیکو ماس» وزیر دادگستری آلمان در مصاحبه با روزنامه بیلد اعلام نموده است: «اسناد و مدارک نشان می دهد که این ناآرامی از پیش برنامه ریزی شده بود» و ربطی به پناهنده گان نداشتهُ، در ادامه هم، انگشت اتهام را به سمت «گروه های تندرویی که از خارج آلمان برای ناآرامی ها برنامه ریزی کرده و طرحی برای آزار ده ها زن وضع کردند» نشانه می گیرد

۱۳۹۴ دی ۲۳, چهارشنبه

مسلم منصوری:ضد امپریالیست های قلابی پادوی رژیم و امپریالیسم

مسلم منصوری:ضد امپریالیست های قلابی پادوی رژیم و امپریالیسم