۱۳۹۴ آبان ۱۱, دوشنبه

آرزوهای خیالی چپ! - شباهنگ راد



آرزوهای خیالی چپ!

شباهنگ راد

صحنۀ سیاسی جهان از هم پاشیده شده است. تعرضات سرمایه و سیاست ریاضت کشی، دمار از روزگار مردم در آورده است. حاکمان زیرساخت ها و شالودۀ جوامع غنی را داغان و در تداوم و با راه اندازی جنگ های ارتجاعی و فرسایشی در منطقۀ خاورمیانه، هزاران خانه را به ویرانه تبدیل نموده اند. فقر و نداری دارد از سر و کول محروم ترین اقشار جامعه بالا می رودُ، آیندۀ انسان ها، در پس پرده و در گوشه ای نمور و تاریک، کز کرده است. دُود رقابت های امپریالیستی بمنظور سهم بری هر چه بیشتر از منابع طبیعی جوامع متفاوت، دارد بر چشم سازنده گان اصلی آن می رود و از هر سو امپریالیست ها – و علیرغم اختلافات جزئی و ظاهری -، دارند به تتمه های مردم ندار، دستبُرد می زنند و بدیهی ترین خواسته های آنانرا لگدمال می کنند.

روزی نیست که ارتباطات جمعی سرمایه، خبر از کُشت و کُشتار و غرق شدن کودکان و والدین شانرا در آب های یونان، ترکیه و غیره، به سرتاسر جهان مخابرهُ، روزی نیست که هزاران انسان، به دلیل زیر و رو شدن زندگی شان و آنهم با کوله باری از غم و انده، سرزمین مادری شانرا ترک نه کنند. سیاست های نوشته شدۀ سرمایه یکی پس از دیگری دارد، جهان را خراب تر و آواره گی را گسترده تر می کندُ، عروج و سر در آوردن دسته جات و نیروهای وابسته به قدرت های بزرگ هم، بر ترس و وحشت مردمی افزوده اند و گام به گام و در هم سوئی و در همنوائی با همپالگی های شان دارند، با شتابی صد چندان سیاست های امپریالیستی را پی می گیرند. به هر حال، فضای سیاسی جهان، یک سویه شده است و آنچه هم اکنون پیداست، تعرضات بی وقفۀ قدرت مداران بین المللی به همراه دار و دسته های شان، بر جان و مال میلیون ها انسان دردمند می باشد.

بنابراین پُرسش های کلیدی آن است که پاسخ عملی کمونیست ها، یعنی سوی دیگر سرمایه، پیرامون اوضاع کنونی چیست؟ وظایف را می بایست در کدامین تئوری ها، سیاست ها و تاکتیک ها تعریف نمایند؟ آیا چنین وضعیتی یعنی تعرضات سرمایه به میلیون ها انسان، طولانی نه شده است و هم چنان می بایست نظاره گر و به تخریب کشیده شدن بیش از اینِ زندگی کارگران، زحمت کشان و فرزندان شان بود؟ آیا چپِ، حزبی – سازمانی جهان و بویژه ایران، می بایست به انتظار به نیشند تا جامعۀ ایران، دستخوش تحولات خانه خراب کنی همچون عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و امثالهم شود؟ آیا حزب و سازمان مدعی کمونیستی، هم چنان می بایست در خلوت خود و آنهم بدون بر جای گذاری کمترین ثمرۀ مثبتی، به کارهای روتین و بی مایۀ اش تداوم بخشد؟ و بالاخره تکلیف چیست و در چه زمانی، صداقت و بیان صریح و همچنین تصفیه حساب های سیاسی با مردم و با آرمان کمونیستی فرا خواهد رسید؟

مسلماً توضیح موقعیتِ حدوداً سی سالۀ چپِ خارج از کشوری، کار شاق و یا خارق العاده ای نیست. چرا که مملو از بیکاری های عملی سیاسی، مملو از در خود بودن و در عوض، پُر از لیچارگوئی به مخالفین درونی و بیرونی، و پُر از پرخاشگری و توهین و بی پرنسیبی هاست. در هر صورت و خارج از موضوعِ برررسی رفتاری – کرداری چپ خارج از کشوری، به جرأت می توان گفت که به همان میزانی، کارگران و زحمت کشان در برابر رژیم هار و گستاخ، ایستاده گی نموده اند و از خود مقاومت نشان داده اند، در مقابل و به میزانی وسیع تر، نماینده گان سیاسی آنان از صحنه بدُور مانده اند و قصد حضور و همراهی اعتراضات میلیون ها انسان محروم و آنهم در برابر رژیم جنایت پیشۀ جمهوری اسلامی را ندارند. طرح های دو، و چند ساله، از جانب چپِ مدعی تغییر نظام سرمایه داری پی ریخته می شود و چند سال بعد و مجددا، همان طرح ها و برنامه ها، به گونه و با ادبیاتی دیگر بازنویسی و همچنین تعریف و تمجید از «کنگره»ها و «نشست»ها، تزئین بخش سایت ها و نشریه های شان می گردد؛ «کنگره»ها و «نشست»هایی که بباور آنان «موفق» بوده است و «ثمره»های «مثبتی» از خود بر جای می گذارد. معین است که ارائۀ اینگونه جمعبندها، از کارکردهای چندین سالۀ خود،، نمایانگر آن است که هیچگونه حسابرسی های سیاسی ای، مابین شان وجود ندارد؛ معین است که کار و بارشان رفعِ نارسائی های درونی بمنظور پیشرفت نیست؛ چرا که از زمره وظایفِ اساسی و مهم «کنگره»ها و «نشست»ها، برخورد و بررسی ایرادات چند ساله، برنامه های ناانجام و ناتمام و همچنین برررسی رفتارهای غیر کمونیستی نیست؛ چرا که «کنگره»ها و «نشست»ها نباید و نمی بایست «هدایت»گران، «حزبی – سازمانی» را مورد مواخذه قرار دهندُ، همچنین قرار هم نیست، تا با نگاه بدبینی، گزارشات کلیشه ای و رفتار «مرکزیت» و «دفاتر سیاسی» را مورد پُرسشِ دگرگونه قرار داد.

به دیگر سخن، مطالعۀ داستان و حکایت نیروهای خارج از کشوری، بسیار دردناک است. سی سال آزگار، از مردم بدُورند و سی سال آزگار، بر سر درِشان، پرچم «حزب» و «سازمان» را علم نموده اند، در حالیکه، فاقد کمترین معیارهای حزبی – سازمانی اند. نه هر روزه، بلکه هر از چند گاه و در زمان های برگزاری «کنگره»ها و «نشست»ها هم، حاضر به طرح سئوال چه باید کرد نیستند؛ حاضر نیستند تا این موضوعات اساسی را در مقابل خود قرار دهند که چرا حذف نیرو و پس گردها، بمراتب و بمراتب، بیش از جذب نیرو و پیشرفت هاست؟ در منطق آنان برگزاری «کنگره»ها و «نشست»ها به انجام فریضه ای تبدیل شده است که می بایست، بمدت و هر از چند گاهی، خود را با آنها مشغول نمود. تهیه و تدوین گزارشات، کپی برداری از گزارشات پیشینُ، تعیین وظایف آتی هم، – همواره و همواره – یکسان و تکراری ستُ، بی دلیل هم نیست که نمی توان کمترین اثری در فرجامی «کنگره»ها و «نشست»های شان دید و پی بُرد، که کدامین سیاست ها و تاکتیک ها درست، و کدامین رفتار و پراتیک، به غلط چیده شده است. این دست «سازمان»ها و «احزاب»، راهِ و مجوز ورود به موضوعات مهم و مشکل گشا را در درونِ خود بسته اند؛ نمی خواهند تلنگری بخود بزنندُ، راه صحیح و پیشرفت مبارزاتی را باز نمایند؛ نمی خواهند به منافع حقیر شخصی – سازمانی خود پشت پا زنندُ، نیرو و نسل جوان را حول سیاست های سازنده، بسیج نمایند. در حقیقت مشکل اساسی نیروهای خارج از کشوری، نه در ارائۀ برنامه ها و سیاست ها، بلکه در عدم باوری عملی نسبت به مصوبه های سازمانی – حزبی شان می باشد. در هر صورت ایرادات فراوان است و به طور قطع می توان گفت که هیچیک از این نیروها، به این درجه از صداقتِ کمونیستی دست نیافته اند، تا برنامه و وظایف خود را منطبق با محیط انتخابی شان پی ریزنند. بیش از اندازه مبالغه گو، ذهنی گرا و سکتاریسم اند و بیش از اندازه خودمحوربین و بیش از اندازه در خوداند. قدرت مداران ظالم و دار و دسته های مسلحِ وابسته بدانان، دارند خود را با روز تعریف می کنند و در عوض، کمونیست های وفادار به منافع مردمی، حاضر به پیگیری افکار و کردار کمونیستی و مهمتر از همۀ اینها، حاضر به انتخاب سیاست نوین، تأثیرگذار و ثمربخش نمی باشند. 

شوربختانه هدف شان رشد و بالنده گی و تغییر ریل جنبش کمونیستی بمانند دهه های دُور نیستُ، مابین تئوری و پراتیک شان، کیلومترها فاصله است. ارگان ها و شعارهای متفاوت را در مقابل خود قرار می دهند و در زمانی دیگر و بدون بررسی دقیق آنها و در خفا، به کنار گذاشته می شود. روزی «بازوی مسلحِ» مردمی و «تشکلات مستقل کارگری» را علم می نمایند، و روزی دیگر و آنهم بدون اعلان دلائل پیشرفت و یا پسرفت»، آنها را مختومه و به تاریخ می سپارند! براستی سرنوشت «بازوی مسلح» و «تشکلات مستقل کارگری» چه شده است؟ چرا سیاست ها و رفتارهای شان، نقش دافعه دارد و چرا اغراق گوئی را جایگزین واقع بینی نموده اند؟ با این تفاصیل آیا می توان چنین «احزاب» و یا «سازمان ها»یی را جدی گرفت و در انتظار پیشرفت آنان بود؟

پُر واضح است که چنین نگاه ها و استناجات از آرمان کمونیستی، ضامت بخش گسترده گی جنبش های سالم و انقلابی نبوده و نمی باشد و پُر واضح است، که چارۀ کار، در ادامۀ فعالیت های، در خود، نیست. چرا که افکار کمونیستی کاملاً در خلافِ سیاست ها، تاکتیک ها و رفتارهای «سازمان» ها و «احزاب» خارج از کشوری پی ریخته شده است و بدون تردید، هیچ انقلابی با تداوم سیاست های فعلی، و یا با بی عملی مطلق، به ثمر نخواهد نشست. تجربۀ سی سالۀ بی دخالتی، نمودار این حقیقت است که تا زمانی، جنبش کمونیستی از خواب غفلت بیدار نشود، زندگی مردم وخیم تر و سرمایه هارتر و گستاخانه تر، سیاست های ارتجاعی و سرکوبگرانه اش را پی خواهد گرفت. رخدادهای دردناک جهان و بویژه منطقۀ خاورمیانه در این چندین دهه، دارد بر این ایده صحه می گذارد که جنبش های اعتراضی، تشنۀ نقش آفرینی و تشنۀ هدایت کمونیستی ست. قدرت مداران بین المللی بهمراه رژیم های وابستۀ منطقه، جان مردم را به لب شان رسانده اند و روز به روز دارند، با تولید و با باز تولید دسته جات خشن و رنگارنگ، فضای جوامع متفاوت را خشن تر، ناامن و خانۀ میلیون ها انسان محروم را با خاک یکسان می کنند تا مبادا، روز روزگاری چرخش مناسبات گندیدۀ سرمایه، از دُور دلبخواۀشان خارج شود و جامعه، مسیر آبادانی و شکوفائی را طی نماید. آنچه بسیار آشکار می باشد، آن است که، حاکمان، یک دقیقه و ثانیه، از پیگیری سیاست های منفعت طلبانۀشان غافل نیستند و در مقابل، نیروهای مخالف و طبقاتی آنان هم، جایز و لازم است تا با هوشیاری و با وسعت نظر کمونیستی، جنبش های اعتراضی درون جامعه را سازمان دهند.

در یک کلام فضای ایران، مشتاق حضور نیروهای انقلابی و کمونیستی و مشتاق دخالتگری های عملی ایده های تحول گراست. باید دانست که تبدیل حزب، به حزب توده ای و یا اشاعۀ نظر کمونیستی و جذب نسل جوان، به گردِ سیاست های سازمانی و آنهم در خارج از کشور ناممکن می باشد؛ باید دانست که این دست سیاست ها، آرزوهایی ست که به واقعیت نخواهد پیوست و خیالی ست. با این تفاصیل دو راه در مقابل نیروهای خارج از کشوری قرار گرفته است؛ یا عمل به باورها و مصوبات سازمانی – حزبی، و یا باز تعریف و توضیح موقعیت کنونی و آنهم به عنوات تجمعات و دسته جات خارج از کشوری. تنها در پرتو و در انتخاب چنین سیاست و متدی ست که جنبش های اعتراضی و نسل های بعدی، از آنان به نیکی یاد خواهند کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر