۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه

اشک یتیم


اشک یتیم


پروین اعتصامی

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست

بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست




۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

جنبش " عدم خشونت" و خشونت تولید انبوه سلاح های مرگزا !


جنبش " عدم خشونت" و  خشونت تولید انبوه  سلاح های مرگزا !





صبا راهی
سرمایه داری جهانی بسرکردگی امپریالیسم یانکی آمریکا توسط  " طراحان سی آی ا" ای خود برای غارت هر چه بیشتر منابع طبیعی و انسانی کشورهای دیگر توسط " اساتید دانشگاه" ها با " استاندارهای بالا" مبارزه غیرخشونت را تبلیغ میکنند. در حالیکه خود آنها، امپریالیسم آمریکا، امپریالیسم انگلیس، فرانسه و هلند و آلمان و... به کشورهای دیگر به بهانه " دموکراسی یا ترویسم" و " صدرو تمدن" حمله میکنند، شهروندان غیر مسلح و فقیر را قتل عام میکنند، بمب های مملو از اورانیوم رقیق بر سر مردم فرو میریزند، به زن و دختر و پسر تجاوز میکنند و بعد هم اجسادشان را می سوزانند، کاشانه محرومان را روی سرشان ویران میکنند... و خلاصه هر نوع " خشونتی" که در مخلیه گرگ هم نمی گنجد این حیوانات درنده در حق مردم محروم و کارگر و زحمتکش روا میدارند!
از آنطرف هم " اساتید دانشگاه" ، گروه های حقوق بشری، و فرهنگی و " ادبی" هم میشوند باربرهای نظرات  کثیف و مملو از حقه و ریای سرمایه داری که از یک سو با تحریم هایش، از سوی دیگر با انواع تبعیض ها، و محرومیت ها جان کارگران و زحمتکشان و فرزندانشان را میگیرد! در آفریقا که روی انبوهی از ثروت خوابیده است، سرمایه داران سفید پوست " متمدن" که یکی از آنه پسر مارگارت تاچر دزد تغذیه شیر مدارس و جنایات بی شمار دیگر، میباشد، در آفریقای جنوبی به استثمار و غارت منابع انسانی و طبیعی در آنجا مشغول هستند، این غارتگران دزد، برای فرار از مالیات، پول های هنگفت نقد خود را در جزایر "بهشت" مخفی میکنند، و دولتها برای ترمیم اوضاع اقتصادی از حلقوم کارگر در می آورد و به حلق زالو ها میریزد و دهها ریاضت مختلف اقتصادی را بر کارگران و زحمتکشان جامعه روا میدارد، آنوقت در برابر این همه بی عدالتی و نابرابری " گروه های عدم خشونت" قد علم میکنند تا برگی و برده گی را توسط باربران باربران شان ترویج دهند.
سوال اصلی این است: این جنبش عدم خشونت چرا خشونت تولید انبوه سلاح های مرگزای کارحانجات اسلحه سازی را نشانه نمیگیرد؟ همان کارخانه هایی که با فروش سلاح ها نه تنها جان میلیونها انسان را در سراسر جهان با تولید سلاح های مرگزایشان میگیرند، نه تنها دولت های سرمایه داری را در تروریسم دولتی شان یاری میکنند بلکه سودهای سر به فلک زده نیز از اینراه به جیب میزنند! و وقتی نوبت به محرومان و زحمتکشان استثمار شده جوامع میرسد که داد خود را از بیداد ستمگری سرمایه داران بستانند سی آی ای توسط " اساتید دانشگاهی"اش برای ما " جنبش عدم خشونت" را علم میکنند!
جامعه ای مانند ایران که رژیم سرمایه داری اسلامی خشونت را در جامعه نهادینه کرده است، در ملأ عام به بهانه های مختلف انسان را مورد ضرب و شتم قرار میدهد، مزدوران ماسک زده اش با شلاق و باتوم به جان مردم می افتند برای مثلا دزدیدن چیزی برای رفع نیازهای اولیه زندگی، وقتی که چوبه های اعدام را در میادین و ورزشگاه ها بر پا میکنند و جوانان را دسته دسته بالای دار میبرند، بی آنکه خشونت اعتیاد که هستی جامعه را نابود میکند ببینند تازه خودشان مافیاقی پخش مواد مخدر در جامعه و نیز بخشی از مافیاقی بین المللی هستند. مانند رژیم قبلی که اشرف پهلوی " افتخار"رژیم سرمایه داری سلطنتی درهمکاری با مافیای مواد مخدر  بود...
تا زمانی که دولتها خشونت را بطرق مختلف بر مردم حاکم میکنند، چه از طریق خشونت استثمار و غارت منابع طبیعی و انسانی، چه از طریق خشونت کار کودکان،چه از طریق خشونت تجارت سکس و رواج تن فروشی،  چه از طریق فیلم های خشونت آمیز، بازی های خشن برای کودکان، تا بر پا کردن جنگ و لشکر کشی به کشورهای دیگر و سرکوب مبارزات بر حق کارگران و زحمتکشان و محرومان جامعه ....، خشونت متقابل در برابر این قهاری مطلق سرمایه داری لجام گسیخته وجود دارد. تا زمانی که روزانه هزاران کودک بر اثر بی غذایی، بی دارویی ، بی درمانی، می میرمند، که اینها حاصل خشونت  طماعی سرمایه داری است، مبارزه ای جز مبارزه قهرآمیز برای نابودی سرمایه داری و سرمایه داران زالو صفت و تمام دستگاه های سرکوب شان وجود ندارد. آنهایی که  مروج پخش " شیرینی و شربت" جنبش " عدم خشونت" هستند بی شک منافع بسیار حقیرشان با پادوهای سرمایه داری خونخوار در هم تنیده است!
اینان جرآت نمیکنند به سرمایه داری بگویند خشونت سلاح مرگزا " غیرمتمدانه و ددمنشی مطلق" است و باید متوقف شود! آنوقت در مقابل کمونیست ها که مبلغ مبارزه قهرآمیز تحمیل شده از جانب سرمایه داری هستند " شیر" میشوند منتهی بی یال و دم! مثل برخی ها که در منزل برای همسر و فرزندانشان " شیر" میشوند و در بیرون در مقابل " گنده تر" از خودشان موش!
تا زمانی که استثمار و غارت منابع طبیعی هست مبارزه آگاهانه قهرآمیز از جانب استثمارشدگان تنها راه رهایی آنان از چنگال سرمایه داری جهانی خونخوار است. و تنها برپایی چوبه های گیوتین است که ترس را در دل سرمایه داران و پادوهای رنگارنگ شان ایجاد میکند و یک انقلاب را به سر منزل درست خود میرساند! بگذار پادوهای بی هویت و مشکوک سرمایه داری یاوه سرایی کنند! وقتی که نوبت به استثمار شدگان میرسد که حق خود را از حلقوم استثمارکنندگان بیرون بکشند، موش ها یاوه سرایی میکنند... اینان وحشت شان از برپایی گیوتین بیشتر از زالوهاست! چرا که اینها مدام در حال ترویج دورغ و مکر و ریای سرمایه داری هستند!
زنده باد مبارزه آگاهانه قهرآمیز و تیغ های گیوتین آن برای مجازات شایسته سرمایه داران جنایتکار و سردمداران رژیم سرمایه داری اسلامی نوکر امپریالیسم!
اردبیهشت ماه هزار و سیصد و نود و دو

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۴, شنبه

ساخت و تامین مالی "دگر اندیشی" در آمریکا


ساخت و تامین مالی "دگر اندیشی" در آمریکا

بنیاد فورد  و  سی آی ا

نوشته: جمیز پتراس

ترجمه: صبا راهی

سی آی ا، بنیاد های خیریه را موثرترین کانال برای سراریز کردن پول های هنگفت به منظور پیاده کردن پروژه هایش میداند. پولهایی که دریافت کنندگان آنرا از نام ارسال کننده مطلع نمی سازد.

نفوذ سی آی ا در زمینه مالی از اوایل 1950 تا به امروز کلان بود و است. تحقیقات کنگره آمریکا در سال 1976 فاش ساخت که نزدیک به  50% از 700  مورد پول ها در زمینه فعالیت های بین المللی بوسیله موسسات اصلی توسط سی آی ا تامین بودجه شده است(نقل قول از کتاب (1) چه کسی فلوتش را کوک کرد؟ سی آی ا و جنگ سرد فرهنگی، نوشته فرانسیس استونر سواندرز، منتشر شده در سال 1999، انتشارات گراناداز، صفحه 135 – 134کتاب )

سی آی ا بنیادهایی نظیر بیناد فورد را "بهترین و باورکردنی ترین نوع برای پوشش بودجه" ( در همان صفحه 135 همان کتاب) در نظر میگیرد. طبق گفته یک عامل سابق سی آی ا، همکاری بنیادهای محترم و معتبر به سی آی ا اجازه تامین بودجه " طبق واقعیت هایی که میدانید برای یک سلسه برنامه های پنهانی نامحدود عملی برای تاثیرگذاری بر گروه های جوانان، اتحادیه های کارگری، دانشگاه ها، چاپ و نشر، و سایر نهادهای خصوصی " ( صفحه 135 همان کتاب) میدهد  . دومی از دو گروهی که قبلأ ذکر شد گروه های " حقوق بشر"، شروع از 1950 تا حال حاضر را در بر می گیرد. یکی از ممهترین " نهادهای خصوصی" که در طول زمان قابل توجهی در پروژه های اصلی در جنگ سرد فرهنگی با سی آی ا همکاری میکند بنیاد فورد است.

این مقاله نشان میدهد که اتصال بنیاد فورد با سی آی ا یک تلاش مشترک  عمدی،  آگاهانه برای تقویت سلطه فرهنگی امپراطوری آمریکا و تضعیف نفوذ سیاسی فرهنگی چپ بود. ما با بررسی روابط تاریخی بیناد فورد و سازمان سیا(سی آی ا) در طول جنگ سرد ، بررسی روسای جمهوری بنیاد، پروژه های مشترک آنها و اهداف  و نیز تلاش های مشترک در زمینه های مختلف فرهنگی بررسی را ادامه میدهیم.

پیشینه: بنیاد فورد و سازمان سیا( سی آی ا)

اواخر دهه پنجاه میلادی بنیاد فورد صاحب دارائی به مبلغی بیش از 3 بلیون دلار آمریکا بود. رهبران بنیاد در توافق کامل با محاسبات واشنگتن بر سر قدرت جهانی بعد از جنگ جهانی دوم بودند. محقق برجسته این دوره می نویسد: بعضی اوقات اینطور به نظر میرسید که بنیاد فورد بطور طبیعی گسترش دولت در محدوه تبلیغات بین المللی فرهنگی بود. بنیاد دارای یک سابقه مشارکت در اقدامات پنهان در اروپا است، همکاری نزدیک با برنامه مارشال (Marshall Plan)(2) و مقامات رسمی سی آی ا در پروژه های خاص( صفحه 139). این برنامه از نظر گرافیکی با نام ریچارد بزیل (Richard Bissell  ) بعنوان رئیس بنیاد فورد در سال 1952 ترسیم شد. بزیل در این دوسالی که در دفترش بود اغلب با مدیرعامل سی آی ا، آلن دلس(Allen Dulles) و سایر مقامات سازمان سیا در رابطه با " جستجوی متقابل" برای یافتن ایده های جدید  ملاقات داشت. بزیل در ژانویه 1954 بیناد فورد را برای اینکه دستیار ویژه آلن دلس شود ترک میکند(صفحه 139 همان کتاب). تحت ریاست بزیل، بنیاد فورد ( اف اف) پیشتاز تفکر جنگ سرد می گردد. 

یکی از  اولین پروژه های جنگ سرد بنیاد فورد ایجاد یک خانه چاپ و نشر بود، انتشارات فی مابین فرهنگی ، و انتشار مجله چشم انداز اروپا به چهار زبان. هدف بنیاد فورد طبق گفته Bissell مایه چندانی برای شکست روشنفکران چپ در مبارزه دیالکتیکی نداشت (عین گفته بزیل) که آنها را از دیدگاه ومواضع سیاسی شان دور کند"(صفحه 140 همان کتاب). هئیت مدیره خانه چاپ و نشر کاملأ تحت سلطه سربازان جنگ سرد فرهنگی بود. با توجه به فرهنگ قوی چپ در اروپا در دوره پس از جنگ، مجله چشم انداز اروپا موفق به جذب خوانندگان نشد و ورشکست شد.
یک مجله دیگر بنام (3)  Der Monat به سردبیری  Melvin Lasky که بصورت محرمانه توسط ارتش آمریکا تامین مالی میشد و بنیاد فورد مسولیت کنترل آنرا به عهده گرفته بود، تا آنرا با ظاهری مستقل ارائه منتشر کند(صفحه 140همان کتاب).

در سال 1954 John McCloy رئیس جدید بنیاد فورد شد. او تجسم عینی قدرت امپریالیستی بود. او قبل از اینکه رئیس بیناد فورد شود دستیار وزیر جنگ، ریاست بانک جهانی، کمیسیار عالی آلمانی اشغالی، رئیس بانک Chase Manhattan راکفلر، وکیل وال استریت برای هفت کمپانی عظیم نفت و مدیرعامل شرکت های متعدد بود. بعنوان کمسیار عالی آلمان اشغالی، جان مک کلوی از ماموران سی آی ا در ماموریت های شان حفاظت مسلحانه می کرد( صفحه 141 همان کتاب).

مک کلوی بنیاد فورد را در عملیات سی آی ا ادغام کرد. او یک واحد اداری در داخل بیناد فورد بطور خاص برای همکاری با سازمان سیا برپا کرد. مک کلوی رهبری یک کمیته مشاوره سه نفری را به منظور تسهیل استفاده از بنیاد فورد برای پوشش و مجرای بودجه بر عهده گرفت. با این ارتباط ساختاری بنیاد فورد یکی از سازمان هایی بود که سی آی ا قادر بود آنرا برای جنگ سیاسی برعلیه چپ های ضدامپریالیست و کمونیست بسیج کند. تعداد زیادی در" جبهه" سی آی ا از بنیاد فورد کمک های مالی عمده دریافت میکردند. سی آی ا تعداد زیادی از سازمانهای ظاهرأ " مستقل" فرهنگی، گروه های مدافع حقوق بشر را حمایت مالی میکرد، هنرمندان و روشنفکران کمک های مالی فورد/ سی ای ا دریافت میکردند. یکی از بزرگترین کمک های مالی بنیاد فورد برپا کردن کنگره آزادی فرهنگی توسط سی آی ا بود که تا دهه شصت میلادی سالیانه هفت میلیون دلار آمریکا از بنیاد پول دریافت میکرد. تعداد زیادی از ماموران سی آی ا در بنیاد فورد امنیت شغلی داشتند ضمن اینکه با آژانش همکاری نزدیک داشتند( صفحه 143همان کتاب).

از همان روز پیدایش بیناد فورد یک رابطه نزدیک ساختاری و تبادل پرسنل در بالاترین سطوح بین بنیاد فورد و سی آی ای بوجود آمد. این کراوات ساختاری بر اساس منافع مشترک امپریالیستی بود که آنها با هم شریک بودند. نتیجه همکاری آنها تکثیر تعدادی مجله  و دسترسی به رسانه های گروهی بود که  توسط روشنفکران طرفدار آمریکا برای راه انداختن جدل ناسزاگویی برعلیه مارکیست ها و سایر ضدامپریالیستها مورد استفاده قرار میگرفت. تامین مالی سازمانها و روشنفکران ضد مارکسیست توسط بنیاد فورد یک پوشش قانونی برای ادعای آنها که " مستقل" از حمایت مالی دولت( سی آی ا) میباشند فراهم آورد.

تامین مالی جبهه فرهنگی سی آی ا توسط بنیاد فورد بخاطر استخدام روشنفکران غیر کمونیست کسانی که در حهت حمله به مارکسیست و چپ کمونیست تشویق می شوند مهم بود. تعدادی از این چپ های غیرکمونیست بعدها مدعی شدند که آنها "فریب خوردند"، اگر آنها میدانستند که بنیاد فورد از نام خود برای پوشش بدنامی سی آی ا استفاده میکند، آنها نام و اعتبار خود را در گرو آن نمی گذاشتند. این سرخوردگی چپ های غیرکمونیست اما بعد از انتشار آیات همکاری بیناد فورد- سی آی ا در جراید صورت گرفت. آیا این سوسیال دموکراتهای ضدکمونیست واقعا خیلی ساده بودند که باور کرند تمام  آن کنگره ها در ویلاهای لوکس و هتل های پنج ستاره در دریاچه کومو، پاریس و رُم، همه آن نمایشگاه های هنری گرانقیمت و مجلات براق اَعمال ساده بشردوستی دواطلبانه بود؟ شاید. اما خیلی ساده اندیش ها هم بایستی اینرا می دانستند که در تمام کنگره ها و مجلات هدف از انتقاد از "امپریالیسم شوروی" و " استبداد کمونیستی" و "چپ های مدافع دیکتاتوری" - - علیرغم این واقعیت که آن یک راز سر باز بود که آمریکا برای سرنگونی دولت دموکراتیک آربنس(4) در گواتمالا و رژیم مصدق در ایران مداخله در جهت حفظ منافع خود میکرد در حالیکه  حقوق بشر توسط دیکتاتورهای مورد حمایت آمریکا در کوبا، جمهوری دومینیکن، نیکاراگوا و سایر جاها بصورت گسترده نقض میگردید.

این " عصبانیت" و ادعای " بی گناهی" بسیاری از روشنفکران چپ ضدکمونیست نازل شده پس از عضویت آنها در جبهه فرهنگی سی آی ا را بایستی با مقدار زیادی شک و تردید بدبینانه تلقی شود. آندرو کُپکایند، یک روزنامه نگار برجسته، از احساس عمیق سرخوردگی اخلاقی از بنیاد خصوصی -  تامین کننده مالی جبهه فرهنگی سی آی ا میگوید. کپکایند نوشت:
" فاصله بین شعارهای یک جامعه باز و واقعیت کنترل بیشتر از آنی بود که کسی فکرش را میکرد. هر کسی که به خارج برای همکاری با یک سازمان آمریکایی میرفت از یک طریقی شاهد تئوری یی بود که جهان را بین کمونیسم و دموکراسی پاره میکرد و هر چیزی بین این دو را خیانت می دانست.  توهم در مورد اختلاف عقیده ادامه داشت: سوسیالیست های  cold warriors(5) ، سفید پوست های   cold warriors، سیاه پوست های cold warriors و فاشیست های cold warriors، مورد حمایت سی آی ا قرار داشتند. گسترده فکری و انعطاف پذیری در عملیات مزیت های عمده سازمان سیا بودند. اما آن یک جمع گرائی ساختگی بود که کاملا در فساد بود" ( صفحه 409 – 408 همان کتاب)

هنگامی که روزنامه نگار آمریکایی Dwight Macdonald که ویرایشگر مجله Encounter ( یک مجله فرهنگی با نفوذ بودجه سی آی ا – بنیاد فورد) بود و از نزدیک با سی آی ا همکار داشت، یک مقاله انتقادآمیز از فرهنگ و سیاست های آمریکا به مجله فرستاد که بوسیله سایر ویرایشگران رد شد،( صفحه 321 –  314 همان کتاب). در زمینه نقاشی و تاتر سی آی ا با بنیاد فورد برای ترویج اکسپرسیونیسم انتزاعی در مقابل هر بیان هنری با محتوای اجتماعی همکاری میکرد. از پرداخت کمک مالی تا تماس برای اطلاع رسانی به عموم در مورد برپایی نمایشگاه ها در اروپا و  تا نقدهای مطلوبی که  بوسیله روزنامه نگاران "حمایت شده" در مورد آن نمایشگاه های هنری مینوشتند. اداره بهم پیوسته بین سی آی ا، بنیاد فورد و موزه هنرهای مدرن نیویورک منجر به ترویج بیش از اندازه هنر "فردگرا" ی دور از مردم شد - - و با نوشتن از یک دیدگاه واقع گرای انتقادی حمله مذبوحانه به نقاشان، نویسندگان، و نمایشنامه نویس ها. " اکسپرسیونیسم انتزاعی" هر هدفی که هنرمند آن داشت به یک سلاح در جنگ سرد  مبدل شد( صفحه 263 همان کتاب).

امروز تاریخ همکاری و در هم تنیدن بنیاد فورد با سی آی ا برای بدست آوردن سلطه جهانی آمریکا یک واقعیت به خوبی مستند شده ای است. مسئله ای که باقی می ماند این است که آیا این ارتباط پس از افشاگری های دهه 1960 در هزاره جدید ادامه پیدا میکند؟ بیناد فورد تغییرات ظاهری چندی کرد. آنها در تامین کردن حمایت های مالی گروه های حقوق بشری و محققان آکادمیک کسانی که اغلب مخالف سیاست های آمریکا هستند انعطاف پذیرتر شدند. آنها به احتمال زیاد ماموران سی ای ا را برای ریاست سازمان استخدام نمیکنند. چشمگیرترین موضوع اینکه آنها احتمال میرود که بیشتر بصورت باز با دولت آمریکا در پروژه های فرهنگی و آموزشی، به ویژه با آژانش توسعه بین المللی همکاری داشته باشند. بنیاد فورد در برخی موارد شیوه های همکاری خود را با تلاش های واشنگتن برای تولید سلطه جهانی فرهنگی تغییر داده ، اما خمیرمایه آن سیاست را محفوظ نگه داشته است. برای مثال بنیاد فورد برای حمایت مالی موسسات آموزشی بسیار انتخابی عمل میکند. مانند آی ام اف، بنیاد فورد شرایطی مانند "حرفه ای" بودن پرسنل دانشگاه و "بالا بردن استانداردها" را تحمیل میکند. این برگردان ها را برای ترویج کارهای علمی احتماعی مبنی بر مفروضات، ارزشها و اهداف امپریالیسم آمریکا استفاده میکنند؛ تا حرفه ای ها از ارتباط با مبارزه طبقاتی جدا شده و با دانشگاهیان طرفدار آمریکا و کارگزاران موسسه خیریه و حامیان نئولیبرالیسم مرتبط گردند.  

امروز بنیاد فورد همانند دهه 1950 و 60 بشکل انتخابی از گروه های حقوق بشری ضد چپ که حمله شان بر روی نقض حقوق بشرِ دشمنان آمریکا، و فاصله گرفتن از سازمانها و رهبران ضدامپریالیست است متمرکز است حمایت مالی میکند. بنیاد فورد یک استراتژی پیچیده را در جهت تامین مالی گروه های حقوق بشری( HRGs) گسترش داده است تا به واشنگتن اعتراض کنند که سیاست خود را تغییر دهد در حالیکه دشمنان آمریکا را محکوم به نقض "سیستماتیک" میکنند. بنیاد فورد آن دسته از گروه های حقوق بشری که تروریسم  گسترده دولتی که توسط آمریکا صورت میگیرد را با عملیات افراطی فردی دشمنان ضدامپریالیستی برابر میداند حمایت مالی میکند.
 بنیاد فورد به گروه های حقوق بشری که در حرکتهای توده ای ضد گلوبالوسیون و ضد نئولیبرال شرکت نمیکنند و آنهایی که از بنیاد فورد بعنوان یک " سازمان غیردولتی" قانونی و دست و دلباز دفاع میکنند پول میدهد.

تاریخ و تجارت جاری ماجرای متقاوتی را به ما می گویند. در یک زمان وقتی که دولت به فعالیت های فرهنگی بیش از حد معموف کمک مالی مکند واشنگتن مشکوک می شود، بنیاد فورد یک نقش بسیار مهم در طرح ریزی سیاست های فرهنگی آمریکا بعنوان یک سازمان خیریه غیرسیاسی بظاهر "خصوصی" ایفا میکند. روابط همکاری مقامات ارشد بنیاد فورد و دولت آمریکا روشن و مستمر هستند. یک بررسی از طرح هایی که اخیرأ تامین مالی شدند فاش میسازند که بنیاد فورد هرگز روی  طرح بزرگی که با سیاست های آمریکا تناقض داد سرمایه گذاری نکرده است.

در دوره فعلی حمله عظیم سیاسی – نظامی آمریکا، واشنگتن موضوع را به این شکل" تروریسم یا دموکراسی،" مطرح می کند، درست مثل دورن جنگ سرد که سوال را " کمونیسم یا دموکراسی"  مطرح میکرد. در هر دو نمونه ها و مثال ها امپریالیسم برای حمله به ضدامپریالیستهای دشمنش و خنثی کردن منقدان دموکراتیک خود" سازمانهای جلودار، روشنفکران و روزنامه نگاران" را سربازگیری و تامین مالی کرده است. بنیاد فورد شانش خوبی برای ایفای نقش خود بعنوان همکار جهت پوشش دهی جنگ سرد فرهنگی جدید دارد.

پانوشت متن: جمیز پتراس پرفسور (بازنشسته) جامعه شناسی دانشگاه Binghampton نیویورک و نویسنده کتابهای Globalization Unmasked وImperialism in the 21st Century  با همکاری Henry Veltmeyer میباشد.
پایان ترجمه متن


1 – اسم نویسنده و کتاب به زبان انگلیسی :Who Paid the Piper? The CIA and the Cultural Cold War Frances Stonor 
Saunders, Granta Books

2 - Marshall Plan طبق لینک زیر : مارشال پلن بطور رسمی یک برنامه چهارساله بظاهر تحت عنوان برنامه بهبود اوضاع اروپا European Recovery Program ،ظاهرأ در جهت کمک های اقتصادی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم به اروپا بود. آمریکا این کمک مالی را به این جهت به اروپا میکرد تا اروپا از گسترش کمونیسم جلوگیری کند.

3 - طبق اطلاعات مندرج در لینک زیر
مجله Der Monat یک رسانه  بشدت ضدکمونیستی بود به سردبیری ملوین ساسکی بود که در برلین منتشر میشد، و بطور خاص باید تبادل افکار لیبرالی، انتقادی اجتماعی و روشنفکران چپ – در زمینه بحث و گفتگو – را مطرح میکرد که به اصطلاح کنگره چپ غیرکمونیست برای تولید آزادی فرهنگی که روشنفکران ضدآمریکایی یا روشنفکران با تفکرات کمونیستی باید ایزوله می شدند و یا فعالیت علنی خود را کاهش میدادند آنرا برپا کرده بود.

4 -  آربنس رئیس جمهوری انتخابی و قانونی گواتمالا که مترقی و ضد امپریالیست بود زمینه را برای رهائی کشورش از زیر سلطه ی امپریالیست های یانکی فراهم می ساخت ولی بوسیله ی کودتای نظامی و حمله ی مستقیم نیروی دریائی امریکا و مزدورانش ساقط شد. تجاوز و کودتای نظامی بوسیله ی سازمان جاسوسی امریکا (سی ای ا) به خرج کمپانی «یونیتد فرویت» که دالس نیز بزرگترین سهامدار  و وکیل مدافع این شرکت و وزیر امور خارجه ی امریکا بود، تدارک یافته بود. این شرکت انحصاری، ملک منحصر به فرد تقریباً تمام باغ های موز در گواتما و نیز مالک بسیاری از مزارع و موسسات در این کشور بود.( گرفته شده از مطلب درمان اجتماعی سحنرانی چه گوارا مندرج در لینک زیر) http://triboonshoma.wordpress.com/2000/12/12/%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-

5 – طبق مندرجات در لینک زیر
به کسانیکه در شکل گیری و اجرای سیاستهای آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد درگیر بودند cold warriors میگفتند.

توضیح مترجم در مورد ضرورت ترجمه متن فوق: متن بالا از لینک زیر گرفته شده و از انگلیسی به فارسی  ترجمه شده است.
 ترجمه متن فوق به معنای تایید دیدگاه های سیاسی سایت مذکور با نویسنده آن جیمز پتراس نمی باشد. علت ترجمه: افراد بی هویت و مشکوک در صحنه اینترنت مامور پخش نوشته هایی هستند که موسساتی مانند "بیناد معلوم الحال فورد" که شرح مختصری از آن در متن ترجمه شده در بالا رفت، آنها را تهیه و انتشار میدهد، نوشته هایی بدون ذکر نام "مترجم و یا ذکر منبع متن" آن. یکی از این نوشته ها تحت عنوان " آفریقای جنوبی نمونه موفق دموکراسی" (بخوان دموکراسی موفق برای غارتگری و جنایتکاری امپریالیسم یانکی، همان آفریقای جنوبی و دموکراسی موفقش که سال گذشته کارگران اعتصابی معدن را به رگبار بست و 34 نفر آنها را قتل عام کرد) بود که در گروه  های ایمیلی پخش گردید، از فرد بی هویت و مشکوک فرستنده نوشته مذکور خواسته شد که نام مترجم ومنبع مطلب را نیز ارسال کند و از او سوال شده بود که آیا " بنیاد فورد" را می شناسد؟ که او به سبک و سیاق " آموزش های ضدکمونیستی" در کمال بی مایگی سیاسی سعی مذبوحانه به " عوض کردن موضوع" کرد. پخش نوشته هایی از این دست سبب ساز این ترجمه شد تا کسانی که اینگونه نوشته های بی نام و نشان را میخوانند و در ایران که رژیم ددمنش سرمایه داری اسلامی زندانی هستند، دل در گرو " دموکراسی دست ساز " ی که گروه های حقوق بشری، کانون های فرهنگی، مراکز خیریه حمایت از کودکان کار،موسسات خیریه مانند بنیاد فورد و نهادهای دیگری که سی آی ا جنایتکار آنرا تامین مالی و طراحی میکند و اسم پروژه های خونین  آنرا هم  " دگر اندیشی" میگذارد، نبندند؛ و همچنین برای شناخت هر بیشتر از ماهیت این نوع " بنیاد های خیریه" که در جهت منافع غارتگران و جنایتکاران جهان با سی آی ا کار میکنند برای هر فردی که می شناسند این ترجمه را ارسال کنند و اگر سایتی دارند آنرا در سایت یا وبلاگ شان منتشر نمایند. چنانچه ماهیت پلید و ددمنشی امپریالیسم آمریکا و شرکای آن بخوبی شناخته نشود رژیم سرمایه داری اسلامی نوکر آن و سایر رژیم های دست نشانده امپریالیسم نیز نمی توان از ریشه نابود کرد تا به استقلال و آزادی واقعی دست یافت. با سپاس از شما که این نوشته را مطالعه نموده و برای هر کسی که می شناسید میفرستید و شما که آنرا در سایت یا وبلاگ تان منتشر میکنید. با احترامات صمیمانه صبا راهی

چهاردهم اردیبهشت ماه 1392 برابر با چهارم ماه می 2013

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

پابلو پیکاسو




پابلو پیکاسو: 


"نقاشی برای تزئین منازل بورژا ترسیم نمی شود. نقاشی یک ابزار جنگ در برابر ظلم و تاریکی است"