۱۳۹۱ بهمن ۲۷, جمعه

کوتاه در مورد فرصت طلبی محض


کوتاه در مورد فرصت طلبی محض




نوشتم: نوشته زیر را بخوانید نوبسنده چه از آب گل آلوده ماهی میگیرد و جریان مطبوعشان،راه کارگر ، بخوان چاه کارگر، را در صف جا میزند، البته صف چی معلوم نیست! نوشته که تاکیدهای آن از من است از این قرار است:

محمود آذری:
"پاسخی به اپورتونیسم غیر قابل باور بیکران نگهدار جمهوری اسلامی :آقای نگهدار لطفا دست نگه داشته و به بزک کردن تقلیل گرایانه خیانت هایتان نپردازید ، لطفا سعی نکنید خود و جریان مطبوعتنان را در مقایسه با دیگر جریانات چونان اقلیت و راه کارگر و پیکار درون صف جا بزنید ، لطفا سعی نکنید در اینجا و حداقل در برخورد با نیروهایی که خود دستی بر آتش داشته اند و شما و جریان اکثریت را بخوبی میشناسند با طرح انحرافی موضوع راه عافیت پیش گیرید ، هر جریانی میتوانست و میتواند که دارای اشتباهاتی بوده باشد و یا در اینده نیز بشود ، این موضوع گفتار مربوط به شما و اکثریت نیست ، بحث بر سر فرصت طلبی و بی شرمی غیر قابل باور شماست و اینکه بین اشتباه و خیانت دره ئی به عمق دره قاسملو واقع است ، همان دره ئی که نام اورانش را شما مامور سازمان سیا نامیدید ، عبدالرحمن را میگویم ، بحث بر سر این است که شما نه در اردوی دشمن در آن سالهای خون و مرگ ، بلکه خود دشمن بودید و ما باید هر آنجا که شما را میدیدیم خود را پنهان میکردیم . مهرا ن شهاب الدین یادتان است ؟ یادتات است با دیدن شما رنگ از رخسارش پرید ؟ غلامحسن سلیم آرونی یادتان هست ؟ همسر ادنا ثابت را میگویم ، رفیق سلیم بدست شمایان و به رهنود شما یانی چون طاهری پور و عبدلرحیم پور و فتی پور و نگهدار ها بدست دشمن افتاده و کشته شد . اقای نگهدار در وجود شما کیانوری و مهدی پرتوی به اضافه عباس شهریاری یکجا لانه کرده است ،از نظر تاریخ سیاسی شما وبای جان مردم ایران محسوب میشوید و خواهید دیدو و خواهیم دید که مردم این وبا را درمان خواهند کرد ."

ایشان که گنجینه ای از تجارب گرانبهای مبارزه جدی طبقاتی میباشد و به ویژه تجارب ارزشمندی از سیاه چالهای دو رژیم سطر زیر را برایم نوشت که فکر کردم آنرا با کسانی که خود را دلسوز حقیقت میدانند شریک شوم:

نوشت: "این چاه کارگری، فقط اسم دوستان چاه کارگریشان را علم می کند، واقعأ که فرصت طلبی اساس تفکراین چاه کارگری هاست ، این آدم خودش دارد ازآب گل آلود با علم کردن دوستانش برای چاه کارگر آبرو می خرد. آنها درزندان دیگران را تشویق به نمازخواندن وانزجار دادن ومصاحبه میکردند و از زنان چاه کارگری درسیاه چالها که با بچه های چپ بودند وحاضربه انزجاردادن نشدند تنها یک نفربود که او هم همیشه با بچه ها ی اقلیت بود." 



صبا راهی
بيست و هفتم بهمن ۱۳۹۱ برابر با پانزدهم فوريه ۲۰۱۳


۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

به بهانه ١۹بهمن سرخ حماسه سیاهکل


به بهانه ١۹بهمن سرخ حماسه سیاهکل


هرساله با فرارسید سالگرد ١٩بهمن سرخ وبزرگداشت ١۵رزمنده حماسه آفرین درسیاهکل، بعضی محافل فرصت طلب که شرایط مختلف منافع شان اقتضاءمی کند، با اینکه ازاین رویداد بزرگ تاریخ جنبش نوین کمونیستی ایران بسیاروحشت زده هستند، ولی با این وجود چون می توانند ازبه کاربردن اسم فدائی نان بخورند وهمین طوربرای به انحراف کشاندن تفکرانقلابی مبارزه مسلحانه برای سرنگونی سیستم گندیده سرمایه، به ظاهرمراسم به راه می اندازند تا سخنرانانی با تفکرتوده ای ها همیشه خائن و جاسوس، نظرات راست وضد انقلابی را هم چون سمی خطرناک که منافع بورژوازی را تأمین می کند، تبلیغ کنند.

امسال هم فرصت طلبان نان اسم فدائی خورمثل دارودسته حسن بهزاد وهم نشین فرخ نگه دارقاتل که متخصص خیمه شب بازی است، با حیله وریاکاری می خواهند درمونترال کانادا برای ١۵چریک سرخ سیاهکل مراسم بپا کنند ولی درحقیقت بزعم خودشان حسن بهزاد این هم آوازنگه دار(همکارملاهای سرمایه) با نفکر راست وتوده ای خود، این روزبزرگ را ازمحتوی انقلابی خود تهی کند، ولی حسن بهزاد( فرخ نگه دار) وهم تفکری هایش کورخوانده اند که با خزعبلات بورژوائی پسند بتوانند خللی درتفکرنسل جوانی که معتقد است که تنها راه راهی کارگران وزحمتکشان ازستم سرمایه مبارزه مسلحانه است وتنها سلاح درمقابل سلاح پیروزی کارگران وزحمتکشان را تضمین خواهد کرد. وارد کنند.

هم نشینی حسن بهزاد با فرخ جاسوس وقاتل ، ناشی ازهمان تفکری است که محفل ضد انقلابی اورا که فدائیان اکثریت نامیدند، با نامگذاری خودشان به اسم سازمان فدائیان اقلیت به رسمیت شناختند، ومهرتائیدی برنوجه های توده ای های مزدوربه عنوان فدائی زدند.
حسن بهزاد ومحفلش اقلیت با شرکت درمضحکه هائی که بورژوازی برایشان راه می اندازند، سعی میکنند سرسپردگی شان را درآستان بورژوازی به نمایش بگذارند.

مضحکه پروژه آنها به اسم شهززاد نیوزکه با پول سرمایه داران زالوصفت هلندی و درحقیقت برای پیشبرد اهداف آنها به اجرادرآمد، تا نمایش دمکراسی بازی مسخره وحقوق بشردروغین بورژوائی، آتش خشم وکینه کارگران وزحمتکشان را نسبت به رژیم مزدور دست نشانده شان را با کاغد سیاه کردن به ارگان های ضد انقلابی نظیر سازمان ملل ودرحقیقت سازمان دولتهای بورژوائی واتحادیه های ضد انقلابی شان خاموش سازند.

هم نشینی حسن بهزاد با فرخ نگه دارقاتل وهمکاررژیم سرمایه داران خونخواراسلامی درخیمه شب بازی بی بی سی این جاسوسخانه سرمایه داران جانی انگلیسی، نمونه دیگری ازتلاش مذبوحانه او واربابان انگلیسی اش برای ازمحتوی خالی کردن مبارزات انقلابی کارگران وزحتمکشان وایجاد یأس وناامیدی درآنها نسبت به حامیان کمونیست های انقلابی شان و به همراهش القاء این فکرضد انقلابی که مبارزه با ملاهای سرمایه بیهوده است وباید با سیستم گندیده سرمایه که درحقیقت دشمن طبقاتی آنهاست ازدرسازش درآمد.

مضحکه رسوای تریبونال که یک خیمه شب بازی تمام عیار محاکمه بازی جانیان رژیم سرمایه داران اسلامی بود، که درحقیقت یکی ازشگردهای حسن بهزاد ومحفل اقلیت درتبلیغ نظرات به غایت ضد انقلاب و راست درجهت تبلیغ قوانین ودادگاه های بورژوائی که با همکاری عوامل وابسته به سرمایه داران زالوصفت امریکائی وقانون دانان بورژوا وروشنفکران خرده بورژوای شکم سیربه اجراء درآوردند وبزعم خودشان، پاشیدن آبی برآتش خشم وکینه خانواده هائی که بهترین فرزندان کمونیست انقلابی شان دردهه۶٠ در سیاهچالهای سرمایه داران خونخواراسلامی قتل عام شدند.

حسن بهزاد وهم تفکری هایش باید بدانند که به همانگونه که درخیمه شب بازی های قبلی چیزی جز رسوائی وافشاء هرچه بیشتر تفکرتوده ای شان ببارنیاورد، این بارهم فریبکاری شان دررابطه با بزرگداشت حماسه سیاهکل مشت آنها را برای نیروهای انقلابی جنبش نوین کمونیستی ایران بیشتررو خواهد کرد وخشم ونفرت آنها نسبت به فرصت طلبانی که ازاسم فدائی نان می خورند، تا بزعم خودشان نیروهای جنبش را به سمت اهداف بورژوائی که همانا تثبیت سیستم گندیده سرمایه کانالیزه کنند، بیشترخواهد کرد.  

صبا اسکوئی
نوزده بهمن۱۳۹۱

سیاهکل سرخ و حکومت ترور و خفقان سلطنت


سیاهکل سرخ و حکومت ترور و خفقان سلطنت



چهل و دو سال پیش، در ١٩ بهمن ماه ١٣۴٩ صدای گلوله های پانزده چریک فدایی خلق در منطقه ای بنام  سیاهکل با آتشفشانی از خشم و کینه به دشمن طبقاتی دل سیاهی شب حکومت زور و ظلم شاه مزدور را شکافت، شیپور بیداری استثمارشدگان را نواخت، و جزیره ثبات شاه مزدور را چنان تکانی داد که خواب را برای همیشه از چشم  آن دزد و غارتگر دسترنج کارگران ربود.

در دوره دیکتاتوری سرمایه داری سلطنتی اختناق و کُشت و کشتار و سر به نیست کردن نیروهای انقلابی ،منتقدین، دگراندیشان از هر گروه و حزب سیاسی توسط ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور محصول دستگاه های آدم کُشی سی آی ای آمریکا و موساد اسرائیل) بر جامعه حکمفرما بود، زمانی که جامعه در ناامیدی عمیق از تغییر اوضاع بسر میبرد، زمانی که حزب توده با رفتارهای سیاسی اش ثابت کرده بود که حزبی ضدکارگر است که برای خادمی به بورژوازی کارگر کُش در صحنه حضور دارد و خیانت های " ملی – میهنی" آن نیز مهر همیشه خائن را بر پیشانی آن حزب منفور حک کرده بود، خیانت هایی که باعث سلب اعتماد مردم از حزب توده و نیز باعث سلب اعتماد از کمونیسم هم شده بود ، دوره ای که از نظر اقتصادی شاه مزدور امپریالیسم با استثمار کارگران و زحمتکشان و تاراج منابع تا می توانست جیب اربابان جهانی و خاندانش را پر میکرد تا میزانی که سی و چهار سال است که خاندانش با دزدی و غارت دسترنج کارگران و ثروتی که به مردم تعلق دارد زندگی انگلی شان را بدون اینکه حتی یک دقیقه از عمر شان را کار کرده باشند می گذرانند، شاه مزدور که "چشم آبی ها" را به مردم ایران ترجیح می داد با اتکا به حمایت همه جانبه "چشم آبی ها" از نظر سیاسی نیز خود را "نماینده خدا" در " زمین ایران" معرفی میکرد تا به این وسیله بتواند بیشتر سفره توده های زحمتکش را خالی کند( درست مثل  همین دوره) ،توپ و تانک های آمریکایی و مستشاران آن نیز برای غارت منابع ایران و سرکوب هر گونه مخالفتی با نوکر شان در همه جا مستقر بود، دوره ای که خبرنگاران خارجی وقتی به ایران می آمدند( مثل همین دوره) آنها را به مناطقی که برنامه ریزی میکردند میبردند ، به راه آهن تهران و شوش و خاوران و ... مناطقی که فقر و بدبختی از سر و کول آن بالا میرفت( مثل همین دوره) نمی بردند. دوره ای که حکومت فاشیستی شاه ترور و خفقان را نهادینه کرده بود و هر روز دستهای کثیفش بیشتر به خون مبارزان راه آزادی آغشته میشد، - همه نوکران امپریالیسم چنین میکنند همانگونه که رژیم اسلامی چنین میکند- دوره ای که شاه جلاد با حکومت ترور و خفقانش جزیره آرامش برای خود و صاحبان قلاده اش درست کرده بود و فکر میکرد که این دوران " ابدی" است. سیاهکل سرخ ثابت کرد که دشمن ضربه پذیر است هر قدر که تا بن دندان توسط اربابان جهانی اش مسلح  شده باشد.

دو سند تاریخی

گوشه ای از حکومت ترور و خفقان سلطنت شاه جلاد برای نسلی که آن دوره را ندیده است، ندیده است که مزدوران "کراواتی" ساواک شاه جلاد نه تنها در داخل بلکه در خارج از کشور هم قلدری میکردند و به مخالفین شاه از ملیت های دیگر هم تعرض میکردند و با چماق آنها را مورد حمله فیزیکی قرار میداند در حالیکه فرهنگ " شاهنشاهی" هم از زبانشان جاری میشد،  لینک زیر را که شامل دو سند تاریخی از دوران سلطنت ننگین است قرار میدهم. آن را بخوانید و ببینید و به هر طریقی که میتوانید به دست دوستان و هموطنان خود برسانید.


ساواک شاهنشاهی در خارج از ایران! (دو سند تاریخی)

صبا راهی
نوزده بهمن ۱۳۹۱ برابر با هفتم فوريه ۲۰۱۳

۱۳۹۱ بهمن ۱۵, یکشنبه

درباره اعدام انقلابی ستمگران!


درباره اعدام انقلابی ستمگران!

(به عبارتی تحریف مارکس توسط لیبرالها)


صبا راهی

آدمخوارانِ طبقه ستمگر جهانی در لیبی برای دوره جدید سلطه گرایی بر انسان و منابع سرزمینها انسان کار و ارتش ذخیره کار را سلاخی میکنند،در این مورد از طرف لیبرالها چیزی نوشته نمیشود! اما وقتی نوبت به مجازات شایسته این ستمگران و نوکران و مزدوران آنها میرسد…. این دلسوزان ستمگران حسهای ” متمدانه وانسانگرانه” یشان گُل میکند و دست به قلم میشوند تا “کینه طبقاتی” را که جریان زندگی در دل کودکان کارو طبقه استثمارشده ایجاد میکند را ” غیرممتدانه و غیرانسانی” بنامند! و با تحریف نظرات مارکس تئوری های بورژازی را تبلیغ کنند!

آشنایی با مبانی پایه ای و اصولی دیدگاه سوسیالیستی متبلور در نظرات مارکس و انگلس را با چه دیدگاه طبقاتی؟ بطور مثال امپریالیستها متخصصینی دارند که در همکاری با سی آی ای حتی”ممکن است” بیشتر از هر مدعی مارکس و انگلس و لنین خوانده بر این نظرات مسلط باشند و استفاده از آن نظرات را در جهت منافع طبقه بورژازی جهانی سمت و سو دهند بطور مثال مزدورانی مثل پاسدار گنجی جنایتکار را نیز ” لنین” خوان معرفی میکنند و برای این مزدور وطن فروش نیز مقاله نویسی در باره نظرات لنین میکنند تا بتوانند اهداف استثمارگرانه، جنایتکارانه خود را راحت تر به پیش برند. یا متون مارکسیسم را در جهت منافع غارتگران ترجمه و اشاعه دهند، مثل حزب توده خائن و کاریکاتور آن حزب دست ساز آقای منصور حکمت! آن یکی در عمل و در زمانی که طبقه کارگر به پشتبانی آن نیاز داشت ثابت کرد که ضدکارگر است و کاریکاتورش در خارج از زمین دشمن با مواضع پروامپریالیستی و برنامه ارتجاعی اش!

در همین ضمن” اومانیست های صرف” مدام از ” متمدن بودن انسانگرایانه” و نیز درجهت ” نه به مجازات مرگ جنایتکاران استثمارگر” حرافی میکنند که همانطور که گفته شد این موضوع نمی تواند چیزی جز دامن زدن بیشتر به آشتی طبقاتی را باشد!

اما آیا ” آشنایی با مبانی پایه ایی دیدگاه سوسیالیستی که نظرات ” مارکس و انگلس، و بنده لنین را هم به آن اضافه میکنم، در آن متبلور است به تنهایی کافی ست؟ یا اینکه در وحله اول موضع طبقاتی است که تعیین میکند که در کجا ایستاده و از منافع چه طبقه ای دفاع میکند؟ که تا چه اندازه قادر است مبانی پایه ای مارکس و انگلس و لنین را با پدیده ها در جامعه تطبیق دهد و از آن علم در جهت پیشبرد منافع استثمارشدگان استفاده کند!

اعدام بزهکاران و اعدام ضدانقلاب

لیبرالهای ” دلسوز ستمگران ” ابتدا یک صورت مسئله غلط تنظیم میکنند، آنچه که انحرافات نظرات سیاسی خودشان هست را به دیگران نسبت میدهند، و از این هم فراتر میروند و میگویند که این نظرات انحرافی باید اصلاح شود. و طبق نظرات ” درست” اینان کینه طبقاتی ” زشت” است، ” مجازات ” ستمگران استثمارگر ” بی تمدنی” است!
این افراد در مخیله ” سوسیالیستی” شان نقش جریان طبیعی زندگی که ستمدیدگان استثمارشده را با معانی ” کینه طبقاتی و مجازات ستمگران” آشنا میکند، را آگاهانه نادیده میگیرند!

اینها به نفع شان نیست که بفهمند که این جریان زندگی و تضاد های عمیق طبقاتی ست که بذر کینه را در دل محرومان و ستمدیدگان میکارد. و روند این زندگی ستمگرانه ای که استثمارگران کاخ ساز بر آنها تحمیل میکنند، برکودکان کار، برپدر و مادر علیل استثمارشده شان که اگر جزو ارتش ذخیره کار نباشد حقوقش کفاف سیر کردن شکم کودکانش را نمیدهد، بطور طبیعی به محرومان تعلیم راهی جز نابودی زالوهایی که نه تنها خون آنها و طبقه شان را مکیدند بلکه راه را برای استثمار بیشتر سرمایه داری جهانی هموار کردند ، ندارد! و چه مجازاتی شایسته از مرگ برای این جنایتکاران! مگر کمون پاریس اینرا به ما نیآموخت؟ مگر انقلاب کبیر اکتبر این را به ما نیآموخت؟

تحریف مارکس توسط ” مارکس خوانهای نخبه”!

در سال 1835 در بطن بحث روز در آنزمان ، یعنی” مجازات اعدام برای بزهکاران”، مارکس بدرستی نقدی تحت عنوان ” در رابطه با مجازات اعدام ن” می نویسد. مارکس در این مقاله از مجازات اعدام بزهکاران بدلیل تنگناهای اقتصادی که سیستم سرمایه داری خود بوجود آورده سخن میگوید و که این مجازات اساسأ ربطی به ” اعدام انقلابی ستمگران استثمارگر ” ندارد، اما تحریف کنندگان مارکس مجازات اعدام را که مارکس بدرستی محکوم میکند را با اعدام انقلابی ستمگران یکی میکنند تا نتایج لیبرالی خود را ارائه دهند. و جالب تر اینکه دستور ” اصلاح انحرافات” را نیز صادر میکنند!
آیا مارکس که در پرتو اندیشه های نجات بخش او کمون پاریس و انقلاب کبیر اکتبر به وقوع میپوندد اعدام بزهکاران را با اعدام انقلابی در یک کفه ترازو قرار میدهد؟

گویا از نظر تحریف کنندگان مارکس مارکس چنین کرده است!!!!! البته مارکس اگر میدانست که ” نخبگانی ” در قرن بیست و یکم پیدا میشوند که نظرات مارکس را با ” نبوغ” خود در جهت منافع بورژازی تحریف کنند، مارکس نه برای ” شهرت” خودش بلکه برای کمک به استثمارشدگان حتمأ پانوشتی برای درک این ” نوابغ” از آن مقاله به آن شفافی اضافه می نمود.
البته امروزه که در اروپای ” متمدن” ماشین سرکوب استثمارگران جوانهایی را که پول بلیط اتوبوس داخل شهری را ندارند پلیس های هارش را به همراه ” کنترل کنندگان بلیط” به داخل اتوبوسها میفرستد،و اتوبوس را از هر طرف محاصره میکنند، طوری که تو فکر میکنی که بمبی ” نترونی” از همانهایی که امپریالیسم آمریکا در فلوچه بکار برد و امروز افشا میشود در اتوبوس کارگذاشته شده اند، تا جوانی که بلیط ندارند و در حال فرار هستند را بیگیرند و ده نفری بر سرش میریزند و بعد هم دستهای او را از پشت دستبند میزنند تا او را ” مطیع” سیستم برده داری کنند و تخلفش را با پرداخت “جریمه نقدی” و یا رفتن به زندان به او” متمدنانه” یادآوری کنند!در حالیکه کمپانی ها بزرگ چند ملیتی از پرداخت مالیات معاف هستند و هیچ قانونی هم در این دادگاه های ” بین المللی” پلیسش ” ده نفری ” سر آنها نمیریزد و آنها را دستبد نمیزند!و جریمه شان هم نمیکند! در نتیجه ستمگران “مجازنند متمدانه” ستمدیدگان را ” رام” کنند تا تن به بردگی دهند. بعد هم معلوم نیست که جوانهای ستمدیده در زندانها و بازداشتگاه چه بلاهایی برسرشان میآید! نه ” نگران ” نباشید این جا “غرب متمدن ” است با آمپول هوا میُکشد یا با قرص هایی ” مُسکن” شورشیان را ” رام و مطیع” میکنند.

به راستی چرا انقلاب کمونیستی و نظام کمونیستی که برای سرمایه داری جهانی، مالکان بزرگ زمین، کمپانی های نفتی و ساخت اسلحه، و سایر اقشار ارتجاعی وحشت آور است را عده ای ” اومانیست صرف” میخواهند غیروحشت آور کنند؟

“انقلاب کمونیستی قاطع ترین شکل گسستن رشته های پیوند با مناسبات مالکیتی است که ماترک گذشته است. شگفت آور نیست اگر این انقلاب در جریان تکامل خود با ایده هایی که ماترک گذشته است با قاطع ترین شکل قطع رابطه کند.” مارکس درباره هفتمین سالگرد انترناسیونال- 1871
استفاده واژه هایی که در گفته مارکس در بالا برجسته شده برای چیست؟ قاطع ترین شکل یعنی چه؟ مگر غیر از این است که پرولتاریا از اتوریته خود یعنی انقلاب و سلاحی که در دست دارد کمال استفاده را میبرد تا قدرت به طبقه حاکم سرنگون شده ” دو دستی تقدیم” نشود!

البته برای کسانی که دیدگاه طبقاتی شان مجازات ” مرگ” را شایسته استثمارگران جنایتکار نوکر امپریالیسم نمیداند درک واژه های تاکید شده در بالا دشوار و یا غیرممکن باشد. اینان لیبرالها بر واژه های ” مُدروز” مانند ” متمدن ” و ” انسان” و “حقوق بشر” تاکید دارند.

کمون پاریس در سال 1871 اولین دیکتاتوری پرولتاریا در جهان بود که در پرتو علم نجات بخش مارکسیسم توانست دیکتاتوری ارتجاعی سرمایه داری را سرنگون و دیکتاتوری خود را اگر چه به مدت کوتاه ، دو ماه و نیم، جایگزین آن نماید. یکی از علل کوتاه بودن عمر کمون پاریس کوتاهی پرولتاریای ظفرمند در درهم شکستن کامل ماشین کهنه دولتی و سرکوب ناکامل ضدانقلاب، تاخیر در مصادره بانکها و موسسات بزرگ مالی و نهادها بود. به عبارت دیگر دیکتاتوری پرولتاریا بطور همه جانبه بر طبقات استثمارگر و ظالم اعمال نشد و در نتیجه طبقه حاکم سرنگون شده بطور کامل خلع مالکیت نشد.

لیبرال هایی که دیگران را به مبانی ابتدایی علم… رجوع میدهند غیرممکن است بفهمند که منظور مارکس از : ” دیکتاتوری طبقاتی پرولتاریا به مثابه پله ای ضروری ست برای گذار به سوی محو اختلاف طبقاتی بطور کلی، محو کلیه روابط تولیدی که این اختلافات بر روی آن پایه میگیرند، محو کلیه روابط اجتماعی متناسب با این روابط تولید و دگرگونی همه افکاری که از این روابط برمیخزند.”چیست!
حتی اگر به غلط اسم سایت خود را ” دگرگونی” نهند اما نظرات بغایت رفرمیستی را اشاعه دهند!

لیبرال هایی که تئوری های بورژازی را تبلیغ میکنند بی شک هدفشان چیزی جز ترویج و تبلیغ ” خلع سلاح” طبقه استثمارشده نیست. چرا که محو تمام ابزار ستم بورژازی با “چای و شیرینی” صورت نمیگیرد. در پس یک انقلاب کمونیستی در میدان مبارزه موضوع مرگ و زندگی طبقات است. و اگر طبقه استثمارشده که تا امروز از هر طرف مورد سعبانه ترین ستم های بورژازی جنایتکار قرار گرفته خود را خلع سلاح کند و از مجازات مرگ برای ستمگران استثمارگر و نوکران امپریالیسم طفره رود، شک نباید داشته باشد که گردن های هم طبقه خود را زیر گیوتین دیکتاتوری بورژازی ییبنید. یعنی همان کاری که دیکتاتوری بورژازی جهانی در دنیا و در ایران توسط رژیم های وابسته به آن در حال انجام آن بود و میباشد.

خانم ها و آقایان لیبرال! سرمایه داری رحم و مروت ندارد و قدرت را به راحتی از دست نمیدهد! چشمهایتان نمیبیند که در عراق وافغانستان و لیبی چه میکنند برای اینکه بیشتر و البته ” متمدنانه تر” بچاپند! با ترحم به ستمگران بیش از این به طولانی شدن عمر سرمایه داری و سرمایه داران خونخوار و کاخ سازها و بانکدارها و صاحبان موسسات بزرگ مالی ودلال های ارزی و بساز و بفروشها و نهاد هایی که پشت نام ” سازمانهای خیریه”با آب نبات چوبی آتش خشم کودکان کار را خاموش میکنند، کمک نکنید! شرم تان باد که حتی یک سطر در مورد جنایات امپریالیستها، برای آگاهی نسل جوان نمی نویسید! شرم تان باد که بجای قلم زدن در راه بالا بردن آگاهی مبارزه طبقاتی، برای ” حق زندگی” ستمگران که کودکان کار را به بردگی میکشند دلسوزی میکنید! شرم تان باد که این همه جنایت در حق زحمتکشان و محرومان را که قلدرهای امپریالیستی روز و شب در حق آنها اعمال میکند را نمی بینید و برای مجازات مرگ این زالوها اشک میریزید!
به واقع شرم بر شما

مرگ بر امپریالیسم و تمام نوکران رنگارنگ و ریز و درشت آن تحت هر نام و لوایی
زنده باد انقلاب کمونیستی و مجازات مرگ آن برای ستمگران استثمارگر

سی و یکم اکتبر 2011