۱۳۹۱ دی ۸, جمعه

خشم و کینه طبقاتی کارگران صاحب کارخانه را به آتش کشید!


خشم و کینه طبقاتی کارگران صاحب کارخانه را به آتش کشید!

Tea garden owner, wife burnt alive in Assam


صبا راهی

"در یک حادثه وحشتناک..، حادثه ناگوار..، کارگران عصبانی..." اینها برخی از عنوان های خبر است.  اتفاق افتاده در روز چهارشنبه؛ دیروز، که خبرگزاری های سرمایه داری مثل بی بی سی ایسنا و ... برای اعلان خبر از آن ها استفاده کرده اند، و در سایت های خارج از کشوری هم تا الان که این سطور را می نویسم چیزی از این خبر دیده نمیشود.

خبر از این قرار است. که در هند ۷٠٠ نفر از کارگران خشمگین جان به لب آمده از زورگویی ها و ستم استثمار صاحب کارخانه چای آسام که بر سر مسایل حقوقی و مسکن خود مدتها بود که با او مجادله داشتند بالاخره در یک اقدام انتقام جویانه خانه او را با تیرکمان محاصره میکنند، و آنرا به آتش میکشند و صاحب کارخانه و همسرش را با به آتش کشیدن منزل در آتش می سوزانند.

آیا کارگران اینکار را برای " لذت" یا " تفریح و سرگرمی" انجام دادند؟ مسلمأ خیر! آنان جانشان به لبشان رسیده بود که بدلیل نفرت از زورگویی صاحب کارخانه و بردگی نیروی کار آنها و مکیدن یک عمر خون شان  توسط او که حاصل کار  ۷٠٠ کارگر به جیب این یک نفر می رفت میتواند باشد. او از بالای نیروی کار ۷٠٠ کارگر همه چیز داشت و آن ۷٠٠ کارگر هیچ!
در کشورهایی مانند هند و ایران و پاکستان و بنگلادش... موقعیت حقوقی کارگران با موقعیت حقوقی کارگران در کشورهای غربی کمی فرق دارد! در کشورهایی مثل ایران کارفرما هر ظلم و ستمی به کارگر میکند و کارگر دستش به جایی بند نیست، از داشتن یک ظرف اجتماعی صنفی محروم است و اگر برای داشتن آن تلاش کند به بند کشیده می شود. در حالیکه سرمایه تمام ظرفهای خود را دارد. پلیس؛ ارتش، زندان، شکنجه گر،؛ بازجو، خلاصه تمام ابزار سرکوب که بوسیله آنها بتواند بیشتر استثمار کند را دارد. تا اگر کارگر نسبت به کم بودن دستمزدش اعتراض کرد یا مطالبات بر حق دیگری داشت را با قهر کامل روبر کند. کارفرماها به حرفهای کارگران توجهی نمی کند، با بی اعتنانی و ریل عوض کردن، خواسته های کارگران را پشت گوش می اندازند و پیش خود می گویند " کارگران محتاج من هستند که به اونها کار بدم بنابراین هر چی بخوام میتونم زور بگم"

اما این کارفرماهای طماع که فقط به فکر خود و آقازاده هایشان هستند غافلند که هر قدر قهرآنها پرزورتر باشد سبب ساز آن میشود که کارگران جهنمی برای خود و خانواده شان که روی ناز و نعمت (بخوان از دزدی دسترنج کارگران) زندگی میکنند فراهم آوردند که سرنوشت شان مانند صاحب کارخانه چای آسام در هند شود و زنده زنده در آتش جهنم کارگران بسوزند!
کارگران عمرهای کوتاه خود را در بردگی مطلق کارفرماهای زالو صفت سپری میکنند به این امید که روزی دستمزدشان کفاف مخارج زندگی بخور و نمیرشان را بکند،که بچه هایشان به جای کار،به جای گدایی بجای مواد فروشی تحصیل کنند، اما آیا چنین شده است؟ یا روز به روز زندگی شان سیاه تر می شود؟

روزانه هزاران کارگر دچار مرگهای ناشی از عدم رعایت مسایل ایمنی و بهداشتی و یا آسیب های شدید عضوی  میشوند. اسم این عمل جنایت آمیز سهل انگاری عمدی از طرف کارفرما می باشد. کارفرما طبق قوانین کاری که تمامأ به نفع کارفرما نوشته شده میگوید " میخواستی مواظب باشی تقصیر من نیست"!  و گرنه بطور مثال کارخانه ای شیر اسید و آب را با هم عوض میکند بدون آنکه بالای آن دو شیر یک اعلامیه ای ساده بچسباند و اولین کارگر که از شیر اسید می خورد می میرد... خب، در مملکتی که کارفرمایش می تواند چنین جنایتکارانه بی مسئولیت باشد که با جان کارگران بازی کند آیا قوانینش هم از آن کارفرمای زالو دفاع نمی کنند؟ یا اصلا مگر جایی هست که مردم بروند حق شان بگیرند؟ از چه کسی؟ از ظالمان و زورگویان و ستمگران؟ یا آنکه همانطور که پروین اعتصمامی می سراید:

جمله آنان را که چون زالو مکندت خون بریز

وندر آن خون دست و پایی کن خضاب این رنجبر

  هند با آنهمه منابع طبیعی مردمش از گرسنگی می میرند و در کشورما نیز وضع به همان منوال است. اتوبوس حامل دانش آموزان هر ساله به " دره" پرت می شود، دانش آموزان سر کلاس با وسایل عهد حجری در آتش می سوزند... با همان بخاری هایی که در زمان ما در مدارس ما بود و ما بخاطر اینهمه ظلم و ستمی که شاه در حق ما می کرد انقلاب کردیم که از این وضعیت بدرآییم. نه اینکه جیب زالوهایی مانند، خامنه ایی ها، رفسنجانی ها و عسگر اولادی ها و... آقازاده هایشان و اربابان آنها پر شود!

دیر نیست روزی که کارگران ایران هم ازمنزلهای مجلل این زالوهای جنایتکار برایشان جهنمی درست کنند تا بیش از این وعده " بهشت دورغین" به کارگران ندهند! حتما رفرمیستی ها که معتقدند باید زالوصفتان و جانیان را ناز و نوازش و تر و خشک کرد عزاداری میکنند! و در مذمت کارگران "عصبانی بی فرهنگ" سیاه نویسی کنند. تا مبادا زیر پای زالوهای جانی داخلی جهنم برپا شود! که می شود! همانطور که در هند شد!

نکته آخر اینکه احتمالا سایت های رفرمیست این نوشته را منتشر نکنند!

هشتم دیماه ۱۳۹۱ برابر با بيست و هشتم دسامبر

۱ نظر:

  1. این ستمگر اگر ذره ای مروت داشت کمی به زندگی کسانی که آنها را یک عمر استثمار کرده بود فکر میکرد بجای خبر کردن پلیس برای سرکوب آنها از منزلش بیرون می آمد و به خواسته های کارگران عمل می کرد. حقا که حقش بود که بخاطر طماعی اش در آتش خشم فقرا بسوزد. البته پلیس وقتی رسید که او و همسرش تاوان ستمگری هایشان را پرداختند!

    پاسخحذف