۱۳۹۱ آبان ۳۰, سه‌شنبه

سوریه و چاکرقلمهای ملی ـ میهنی!



سوریه و چاکرقلمهای ملی ـ میهنی!
 

این نوشته در دو بخش تنظیم شده است
بخش اول
به رایگان پیش‌برندگان سیاست‌های بورژازی خونخوار کارگرکُش

به زیر کشیدن دیکتاتوری بشار اسد با نقشه سی‌آی‌ای آمریکا، دخالت و حمایت رژیم اسلامی وابسته به امپریالیسم از دیکتاتوری بشار اسد برای سرکوب مخالفین او، کناره‌گیری نخست‌وزیر سوریه و پیوستن او به "انقلاب آزادی" (این از همه اخبار جالبتر است لابد فردا رهبر انقلاب سوریه از آب در می‌آید)، استعفای کوفی عنان به دلیل ناممکن شدن نقشه های سازمان ملل (شاید او هم به رسوایی و بی‌آبرویی سازمان ملل پی برده است)، دعوت عربستان سعودی ـ مرتجع‌ترین نوکر اعظم امپریالیسم ـ از احمدی‌نژاد برای حضور در نشست سوریه برای "جلوگیری" از جنگ شیعه و سنی در منطقه۱، سفر جلیلی، دیپلمات رژیم سرمایه‌داری اسلامی، به سوریه برای اعلام حمایت رژیم اسلامی از دولت بشار اسد و کمک به سرکوب تروریست‌ها و مقابله با حمایت‌کنندگان تروریست‌ها (بخوان مخالفین واقعی اسد و امپریالیسم)، حمایت شوروی و چین از دولت بشار اسد، کمک مالی بریتانیا "نه برای اینکه مخالفین یکدیگر را بکُشند (لابد برای ماچ و بوسه کردن همدیگر! گویی که مخالفین از همه رقم به صرف چلوکباب در خیابانها هستند!!!)، امضاء مجوز محرمانه مالی در حمایت از مخالفین بشار اسد، و..... برخی دیگر از عناوین خبری خبرگزاری‌های دنیا در این مورد می‌باشند که در پایین این نوشته لینک برخی از این منابع در اختیار شما قرار می‌گیرد۲

 هر قطعه از جهان را که امپریالیستها می‌روبند تا سیاست‌های جدید سلطه خود را گسترده‌تر کنند خون است و خونریزی برای برپایی انقلابهای "بشردوستانه" این جانیان بشریت!

اینان اکثراً در نطق‌های "بشردوستانه‌شان" از واژه تروریست استفاده می‌کنند! اما قبل از هر چیز باید پرسید مخالفین (تروریست‌های) دولت بشار اسد چه کسانی هستند؟ مخالفین دست‌ساز سی‌آی‌ای؟ و یا مخالفین واقعی دیکتاتوری بشار اسد؟ و هدف رژیم سرمایه‌داری اسلامی از کمک به تروریست‌های سوریه چیست؟ آیا بنا به ذات طبقاتی دین منظور رژیم اسلامی کمک به سرکوب کدام دسته از این مخالفین در سوریه است؟ مگر کارنامه ۳۳ ساله جنایتکارانه رژیم اسلامی مشخص نیست!؟ مگر در ایران شاهد نبوده‌ایم که رژیم اسلامی بنا به ماهیت طبقاتی دین که هیچ گونه تضادی با سرمایه ندارد، انقلابیون واقعی در دهه ۶۰ را به بهانه محارب و ملحد و برهم‌زننده نظام به چه طرز وحشیانه‌ای در زندانهای سراسر کشور قتل‌عام کرد تا جیب رفسنجانی‌های جانی را پُرتر کند و سرمایه‌داران جهانی را نیز فربه‌تر سازد؟ آیا آمریکا نیاز داشت که کشتار و سرکوب مخالفین سرمایه‌داری جهانی را با وجود احکام الهی به رژیم اسلامی دیکته کند و ساواک دیگری برای آن درست کند، تا وابستگی سیاسی رژیم به آمریکا اثبات شود؟!!! چرا ملی ـ میهنی‌های چاکرقلم در مورد تضاد دین و سرمایه قلم‌فرسایی نمی‌فرمایند؟ این قلم‌چاکران شعار مردمی روزهای بعد از قیام ۵۷، "خر همان خر است پالانش عوض شده" را به خاطر می‌آورند؟

در این بین اما "ملی ـ میهنی"هایی که چاکرصفتی خود را به رژیم اسلامی وابسته به امپریالیسم در ایران بارها نشان داده‌اند، چاکرقلم‌هایشان، سریالی مقاله ترجمه می‌کنند، تا در فقدان یک حزب واقعی کمونیستی و عدم متشکل بودن کارگران ایران که رژیم منفور اسلامی آنها را حتی از به خاطر برپایی یک تشکل ساده سرکوب می‌کند، خوانندگان نوشتجات خود را به حمایت "ملی ـ میهنی" از رژیم جنایتکار اسلامی در ایران در صورت "بروز حمله امپریالیستهای خون‌آشام" دعوت کنند! همانهایی که ترجمه‌هایی از حزب به اصطلاح کمونیستی سوئد ارائه می‌دهند، همان احزابی که اکثر اپوزیسیون ایران را تروریست قلمداد می‌کنند و در این ۳۳ ساله هم هرگز دیده نشده که این گونه احزاب به اصطلاح کمونیست (بخوان خواهران و براداران حزب منفور و خائن توده همکار رژیم) جنایات رژیم اسلامی وابسته به امپریالیستها را در حق زندانیان سیاسی، در حق سرکوب خلق کرد و ترک و بلوچ، در حق سرکوب زنان و کارگران و دانشجویان رژیم اسلامی را محکوم کنند! در راس این ملی ـ میهنی‌های چاکرقلم، "حزب توفان"، فرزند خلف حزب منفور و خائن توده، می‌باشد که نظریه‌پردازانش که امروز از فرط بی‌آبرویی اسم عوض می‌کنند، کمونیست‌های جان‌به‌دربرده از رژیم سرمایه داری اسلامی را تهدید می‌کنند که "آره اگر خیالت را راحت می‌کنه می‌گم امثال تو کمونیست را خودم سر می‌بُرم"!۲

رژیم اسلامی که نه تنها ۳۳ سال است در ایران، توافق شده پشت پرده، برای حفظ منافع امپریالیستها سرکوب می‌کند و جان و دسترنج کارگران را به یغما می‌برد و سفره آنان را هر روز خالی‌تر می‌کند، بلکه اساساً به دلیل در دست داشتن ابزاری به نام "دین" که هیچگونه تضادی با سرمایه ندارد، تولیدکننده مداوم تنش (بزرگترین حربه امپریالیستها برای عقب راندن مبارزات بر حق کارگران) چه در داخل ایران و چه در منطقه خاورمیانه و سایر نقاط دنیا است؛ این‌بار جان "شهروندان ایرانی در سوریه" را نیز دست‌آویز قرار داده است! و کیست، مگر همان چاکر قلمهای ملی ـ میهنی‌های وطنی!!، که نداند این "شهروندان ایرانی در سوریه" همان حزب‌الله سرکوبگر است که در ایران مردم ایران را ۳۳ سال است سرکوب می‌کند، و سالیان سال است که به حماس و حزب‌الله لبنان و دیگر دست‌پرورده های امپریالیستها کمک می‌کند، و امروز هم در سوریه به میدان می‌آید که اتفاقاً چندجانبه عمل کند و نیز به داغ‌تر شدن تنور امپریالیستهای خونخوار کمک کند. آیا واقعاً رژیم اسلامی، این نوکر امپریالیستها، دلسوز مردم سوریه است؟ یا این همان حزب‌الله‌ی نیست که به حزب‌الله لبنان کمک مالی می‌کرد و حزب توفان هم آنرا در لبنان حامی مردم لبنان می‌نامید؟ البته "جناح راست حزب توفان" چنین چیزی را باید گفته باشد، چرا که "جناج چپ حزب توفان" مدعی شد که این کمونیست‌ها بودند که در لبنان با شرکت در جنگ و گذشتن از خون خودشان حامی مردم لبنان شدند!!! همین سیاست "راست و چپ" را همین امروز هم در موضع‌گیری‌های توفان می‌توانید ملاحظه کنید۴!

آمریکا، سردسته قلدرهای جهان، با به خطر افتادن سودهای کهکشانی سرمایه‌دارهای جهانی و ورشکست شدن چندین بانک در آمریکا، سالهاست که در پی تغییر دادن نقشه جهان برای بردن سهم بیشتر از غارتگری و چپاول منابع طبیعی موجود بر روی کره زمین است۵. و این امر ممکن نمی‌گردد مگر با استفاده از طرحهای مختلف جنایتکارانه سازمان آدمکشی آن، سی‌آی‌ای، به طرق مختلف که امروز اسم رمز طرح‌های جنایتکارانه خود را هم دموکراسی آمریکایی گذاشته‌اند! آخرین جنایات را هم در لیبی همه شاهد بوده و هستیم! که بعد از سلاخی انسان در لیبی، چطور قذافی را توسط همان مخالفین او (بخوان تروریست‌های دست‌پرورده‌شان، نیروهای القاعده) سلاخی کردند! و خادمین رنگارنگ امپریالیستها هم جار زدند که لیبی مثل عراق نیست، در لیبی انقلاب شده، همان خادمین بی‌آبرویی که از حمله ارتش ددمنش امپریالیستها به افغانستان به بهانه "صدور تمدن و دموکراسی و جنگ با طالبان" حمایت کردند!

رژیم اسلامی مخالفین خود را "تروریست" و "برهم‌زننده نظم ملی" می‌خواند (همان عبارتی که شاه جلاد هم برای سرکوب و کشتار مخالفین دیکتاتوری خود به کار می‌برد)، رژیم بشار اسد هم ۱۷ ماه به شکلی سیستماتیک مشغول پاک کردن سوریه از وجود "تروریست‌هایی" است که نظم داخلی را بر هم زده‌اند، یعنی همان مخالفین دیکتاتوری بشار اسد! آمریکا هم مشغول کمک "بشردوستانه" به مخالفین دیکتاتوری بشار اسد و ایضاً مخالفین دیکتاتوری رژیم سرمایه‌داری اسلامی در ایران است! از طرفی روسیه (بخوان مافیای سرمایه‌داری) هم مدعی است که اگر امروز در امور سوریه دخالت نکند فردا آمریکا به فکر دخالت در امور داخلی آن کشور نیز خواهد افتاد!!!!

همه می‌دانند که رژیم‌های سرکوبگر وابسته به امپریالیسم، مثل رژیم‌های شاه دیکتاتور و دیکتاتوری سرمایه‌داری اسلامی در ایران، دیکتاتوری صدام در عراق، دیکتاتوری مبارک در مصر، و... کمونیست‌های واقعی و سایر ضدامپریالیستهای راستین را سرکوب کرده و سازمانها و احزاب آنها را نیز چه با نفوذ مزدوران جنایتکاری مانند فرخ نگهدار از هم پاچانده‌اند، و یا با نفوذ مافیای مواد مخدر در بین آنها، مانند کشورهای آمریکای لاتین، از مبارزه سیاسی نظامی بر علیه رژیم‌های موجود تهی کرده است! مگر در ایران ندیدیم که چگونه حزب توده در کنار رژیم سرمایه‌داری اسلامی قرار گرفت و یا فرزند خلفش اکثریت خائن و جنایتکار چنین کرد؟ شکی نیست که رودخانه مبارزه طبقاتی از جریان باز نمی‌ایستد! شکی نیست که این مبارزه قهرآمیز است که دیکتاتوری‌های وابسته به امپریالیستها را سرنگون می‌کند و تنها راه رهایی قید و بند استثمار است! اما حال که چنین امکاناتی موجود نیست، چاره چیست؟ مردم را به دامن این رژیم‌های سرتا پا جنایت انداختن؟ یا رفتن زیر چتر امپریالیستهای خونخوار؟

پُر واضح است که هیچکدام از این راه‌ها به نفع طبقه کارگر و زنان هیچ مملکتی نیست! مصر نمونه بارز آن است که درست مانند رژیم اسلامی در ایران شروع به سرکوب مخالفین امپریالیستها کرده است و سازمان امنیتش را فرمان به سرکوب داده است!

کارگران و زحمتکشان ایران باید آگاه‌تر و هشیارتر از هر زمان دیگری باشند. باید بیش از هر زمان دیگری به متشکل کردن خود بپردازند! باید از رفتن به زیر چتر این یا آن جناج جنایتکار رژیم اکیداً پرهیز کنند! فریب شعارهای مسموم "ملی ـ میهنی"ها از هر رقم را نخورند! باید توده‌های مردم و اقشار مختلف را به پشتیبانی از خود فرا خوانند! به هیچ عنوانی با رژیم سرمایه‌داری اسلامی و اربابان جهانی او سازش نکنند! و وقتی که زمانش فرا رسید به جای قرار گرفتن در کنار این رژیم جانی پادگانها را تسخیر کنند، با سلاح‌های به دست آمده میدان را به نبرد با دشمن طبقاتیشان تبدیل کنند! چه دشمنی که ۳۳ است سرکوب می‌کند، چه سربازان مزدور ارتش امپریالیستها و یا پادوهای مزدور آنها!

کلام آخر اینکه برخی‌ها از امپریالیستها کمک مالی دریافت می‌کنند تا گام به گام اهداف شوم آنها را به پیش ببرند، بعضی‌ها اما ظاهراً کمک مالی دریافت نمی‌کنند و سیاست‌های بوررژازی خونخوار کارگرکُش را به رایگان به پیش می‌برند! هر دوی این دسته در یک صف قرار دارند و آنهم صف ضدانقلاب!
بيستم مرداد ۱۳۹۱ برابر با دهم اوت ۲۰۱۲

پانوشت‌ها:

۱) دعوت شاه عربستان از احمدی‌نژاد برای شرکت در نشست:

۲) برخی از منابعی که اخبار آنها تیتروار در این بخش از نوشته آمده است:

دیدار دیپلمات رژیم اسلامی با بشار اسد

کناره گیری نخست وزیر سوریه و پیوستن او به "انقلاب آزادی"!

کوفی عنان استعفاء می‌دهد

اوباما مجوز حمایت مالی محرمانه از "شورشیان " سوریه را صادر می‌کند:

بریتانیا "نه برای کشتن یکدیگر" شورشیان سوریه را حمایت نمی‌کند بلکه برای ماچ و بوسه کردن! گویی که "شورشیان به صرف ضیافت" در خیابانها هستند!!!

۳) به این موضوع در بخش دوم این نوشته پرداخته می‌شود!

۴) به لینک زیر مراجعه کنید: "حزب‌اﷲ" یا "کدام کمونیستها"!

۵) کارزار دلارهای آمریکا برای سرمایه‌گذاری بر روی جنبشهای مردمی در جهت توسعه دموکراسی آمریکایی، فرمول جدید تغییر رژیم‌ها!:

 


صبا راهی:
سوریه و چاکرقلمهای ملی ـ میهنی!
این نوشته در دو بخش تنظیم شده است
بخش دوم
هوادار حزبالله مترجم میشود!
قضیه برمی‌گردد به حدود ۶ سال پیش و در یک گروه ایمیلی به نام "دوستداران اقلیت". در آن گروه ایمیلی فردی به نام "بابک خوبان" نیز حضور اینترنتی داشت و مشغول بحث‌های "سیاسی" (!)، درست مانند امروز موضوع همکاری با امپریالیستها، بود که ایشان نظر هیچ‌کسی را در مخالفت با رژیم سرمایه‌داری اسلامی (حزب‌الله) در ایران را بر نمی‌تافت؛ تا به آنجا که خود را "توفانی" یعنی متعلق به حزب توفان معرفی می‌کرد و می‌گفت: "... من توفانی می‌گم نه."۱
البته ایشان در جاهای دیگری منکر "توفانی" بودن خود می‌شوند. وقتی هم به نظرات ارتجاعی و خطرناک حزب توفان برخورد می‌شود در کامنت‌های "صادقانه" خود، مثلا در سایت اعتراض می‌نویسند:
واقعا این خجالت‌آور است که حزب کار ایران توفان خود را حزبى انقلابى می‌نامد٬ اعلامیه صادر می‌کند٬ مردم را به تشکیل جبهه دعوت می‌کند٬ اما زبان در کام کشیده٬ لال‌مونى گرفته و از مواضع خویش دفاع نمی‌کند. اینجا فقط یک نفر٬ آنهم کسى که کوچکترین ارتباطى با این حزب ندارد باید از صبح تا شب با این یاوه‌گویان وطن‌فروش کلنجار برود. ... من نه رهبرم و نه ماموریتى از شما گرفته‌ام که با این اراذل و اوباش سر و کله بزنم. شما تشکیلات دارید٬ پس جلو بیایید. اگر حالش را ندارید کمى آب هندوانه بخورید. با حرف زدن و اعلامیه پخش کردن که مبارزه تمام نمی‌شود٬ باید از آنها دفاع کرد.
بابک خوبان، ۱ دسامبر ۲۱۰۰
اما در جایی دیگر در همان بحث همکاری با امپریالیستها در پس یک "ادبیات لمپنی" عیناً چنین می‌گوید:
" ... من یک تار موی حزب‌الله را که با امپریالیسم مبارزه می‌کنه به صدتا مثل تو نمی‌دم."۲
و بالاخره در جاهای دیگری نیز۳ باز هم شاهد ادبیات چاروداری ایشان می‌شویم که به فردی که به نظرات ایشان برخورد می‌کند می‌گوید:
"قبر پدر تو و رفیق صبا. گوه اضافه نخور."
و در ادامه آن چنین می‌گوید:
" ... آره اگر خیالت را راحت می‌کنه میگم که امثال تو کمونیست را خودم سر می‌برم."
مگر غیر از این است که وزارت شکنجه و کشتار رژیم سرمایه‌داران خونخوار اسلامی با خواندن چنین تهدیدهایی با دمشان گردو می‌شکنند؟ آیا چنین افرادی را بی‌پاداش هم خواهند گذاشت؟۴
به هر رو بابک خوبان را در آن گروه ایمیلی به دلیل دیدگاه‌های عقب‌مانده و خطرناک سیاسی‌اش و تهدیدهایی که در مورد عناصر انقلابی در آنجا بیان می‌داشت ـ دیدگاهی که از دل حزب به غایت منفور و خائن توده‌ی نوکر بورژازی می‌آمد ـ به عنوان "توده‌ای منفور" می‌شناختند! و البته در عالم مبارزه طبقاتی کسی را توده‌ای نامیدن از صد تا توهین و دشنام بدتر است؛ البته برای کسانی که ضدکارگر نباشند، خائن نباشند و همکار رژیم سرمایه‌داری اسلامی نباشند!
بابک خوبان مدتی از صحنه مجازی اینترنت غیب شد! تا اینکه بنده روزی ایمیلی از ایشان دریافت کردم که حکایت از بیماری‌های گوناگونی می‌کرد که گویی همین فردا ایشان رو به موت است! بنده هم از سر دلسوزی قدری ایشان را تسکین دادم و اضافه هم نمودم که اگر کاری از دست من ساخته است دریغ ندارم. و از آنجاییکه ایشان نوشته بود که از سرطان استخوان رنج می‌برد و چندین عمل روی استخوان پای ایشان شده و چشمهای ایشان هم در آستانه نابینا شدن است، و نوشتن و خواندن در نتیجه بسیار دشوار است، من شماره تلفنم را برای ایشان نوشتم که اگر در روزهای آخر عمر خواست با کسی صحبت کند و از اوضاع جهان برایش بگوید با من تماس بگیرد، ایشان پاسخم را اینبار به فارسی نوشت که از اعتمادی که من به ایشان داشتم و شماره تلفنم را برایشان نوشتم ممنون است اما ترجیح می‌دهد که در اسکایپ یا یاهو با من صحبت کند تا همدیگر را نیز ببینیم!!!! من از ایشان عذرخواهی کرده و خواهش غیرمنطقی ایشان را قبول نکردم. مدت کوتاهی نگذشت که ایشان ایمیلی برایم فرستاد و گفت که کتابی را درباره لنین از زبان سوئدی ترجمه کرده است که می‌خواهد من این ترجمه را برای ایشان بازخوانی کنم! و البته ایشان می‌دانست که من به زبان سوئدی آشنایی ندارم و قصد ایشان هم رعایت امانت‌داری در ترجمه و یا تطبیق ترجمه با متن اصلی نبود، به گفته خودش می‌خواست بداند که آیا موضوع برای دیگران قابل فهم و پی‌گیری است و البته موضوع به نظر بنده چیزی از دخل و تصرف در متن و تنظیم آن با دیدگاه ارتجاعی و خطرناک این شخص نمی‌توانست باشد!
به هر رو، باز هم به درخواست ایشان پاسخ منفی دادم. اما تعجبم در این بود که چطور چشم‌های رو به نابینا شدن ایشان "شفا" پیدا کرده، حال وخیم جسمی‌اش خوب شده، و مهمتر از همه چرا ایشان از همان نام "پُرافتخار" خود یعنی بابک خوبان که "یک تار موی حزب‌الله را که با امپریالیسم مبارزه می‌کنه را به صد تا مثل بنده نمی‌داد" استفاده نمی‌کند! همان نامی که فحاشی‌های لمپن‌وارش نثار هر مخالف عقیده‌اش شده بود!
اما جالب است بدانید وقتی سابقه این شخص در سایت اعتراض افشا شد ببینیم واکنش ایشان و همفکران این شخص در کامنت‌هایی که در سایت اعتراض نوشته شد چه بود. در اینجا کامنت‌های مورد نظر با خط کشیدن بر زیر آنها مشخص شده است:
با توجه به اوضاع سایت و با توجه به اینکه فردى مشغول لو دادن افراد سایت است٬ از شما خواهش می‌کنم که جلوى این کامنتها را بگیرید٬ در غیر اینصورت من ارتباط خودم را با این سایت قطع می‌کنم. اگر تا یکى دو ساعت آینده این اتفاق نیفته٬ دیگه نام مرا در این سایت نخواهید دید . با درود و با تشکر از تمام زحماتى که براى انتشار اخبار و نظرات ما متحمل می‌شوید.
بابک خوبان، ۶ دسامبر ۲۰۱۱
ملاحظه می فرمایید که ایشان از لو دادن حرف می‌زند! مگر ایشان کاری بر علیه رژیم سرمایه داری اسلامی می‌کرده و می‌کند؟ ایشان که به نوعی شعار "خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم" را در سطور بالا عربده کشیده بود پس دیگر این مظلوم‌نمایی‌ها چیست؟ و بعد از اینکه در کامنت بعدی در زیر ایشان بنده را یک " جاسوس" خطاب می‌کند و بقیه ماجرا را هم خودتان دنبال کنید:
دوست عزیز
من تا به حال ندیدم که کسى یک جاسوس را دوست خطاب کنه. من این فرد را می‌شناسم و اطلاعاتى هم ازش دارم. گذشته از این اون ای‌میلهایى را هم که از سایت اقلیت براى سایت شما فرستاده شد این فرد فرستاده بود. اما من چیزى گفتم؟ اسمى از او بردم؟ من می‌دونم این شخص کیه٬ در کجا زندگى می‌کنه و حتى شماره خونه‌اش را دارم؟ اما تا به حال چیزى نگفتم و نخواهم هم گفت. این شخص بیماره. اما تعجب می‌کنم که شما اینگونه افراد را دوست خطاب می‌کنید. لذا باز هم از همکارى با شما تا این لحظه تشکر می‌کنم و امیدوارم که موفق باشید. انسانهاى صادق هم اشتباه می‌کنند.
بابک خوبان، ۶ دسامبر ۲۰۱۱
راستش ما نفهمیدیم که منظور ایشان از انسانهای صادق چه کسانی هستند؟ اما مسئله اینجاست که بنده مخالف رژیم سرمایه‌داری اسلامی با هر دسته و جناح هستم و نظراتم را هم به اندازه کافی مکتوب نموده‌ام، اینکه ایشان باز هم "‌تهدید" را ادامه می‌دهد تا آنجا که مثل وزارت اطلاعات رژیم مارک "جاسوس" هم به عناصر انقلابی می‌زند، برمی‌گردد به ماهیت "هواداری او از حزب‌الله بنیادگرای دست‌ساز استکبار جهانی"!
دوست عزیز سربلند
لطفا جلوى این کامنتها را بگیرید. توجه داشته به اینکه چه اتقاقى در حال رخ دادن در این سایت است. یک نفر با نامهاى مختلف به این سایت آمده و مشغول شناسایى و شناساندن افراد به دیگران است٬ به چه دلیل٬ به دلیل اینکه آن فرد با مشى چریکى موافق نیست و یا اینکه معتقد است باید در مقابل متجاوزان به ایران مقاومت نمود. منظور بابک خوبان است.
من با استدلال مخالف نیستم٬ با شعارهاى از قبیل مرگ بر این و یا مرگ بر آن هم مخالف نیستم. اینکه مواضع کسى را همسو با این و یا با آن جناح دولت دانستن هم ایرادى ندارد٬ اما در صدد شناسایى افراد برآمدن کاریست که می‌بایست با شدت با آن و به خصوص از جانب شما برخورد شود. چرا که سایت مال شماست و این شما هستید که آنرا اداره می‌کنید.
صبر و تحمل هم اندازه‌اى دارد. فرد مورد نظر این جاسوس من نیستم٬ شما هم نیستید اما تصور کنید که این شخص با شما یک چنین کارى را می‌کرد. از طریق این کامنت می‌خواهم که جلوى این فرد را بگیرید٬ چرا که در غیر اینصورت من هم مانند همان فرد دست به این کار خواهم زد و دهان خود را باز می‌کنم ...... او را جلوى چشمش می‌آورم.
طاهر مه آرام، ۶ دسامبر ۲۰۱۱
البته به قول دوستی :
"... اینکه یک محفلی به اسم توفان بخواهد از حماس و حزب‌الله دفاع کند و منتقدین این آت و آشغالهای وابسته به جمهوری اسلامی را عامل "صهیونیسم و استکبار" بداند، صرفاً باعث خندۀ خوانندگان را فراهم می‌آورد. البته نقاط اشتراک سیاستهای اینها با حکومت اسلامی به قدری است که گهگاهی تشخیص ادبیات کیهان شریعتمداری و ماهنامۀ توفان مشکل است. معلوم نیست کسانی از پاسداران حزب‌الله لبنان دفاع جانانه می‌کنند، چرا خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی در حرف هستند؟ این مسئله چیزی نیست به جز بی‌آبروئی مبارزات ضداستکباری (!!!!) رژیم در میان میلیونها مردمی که در تجربه پُربهای ۳۲ ساله خود به ماهیت تا خرخره وابسته این حاکمیت خائن پی برده‌اند."
اما فرمان "قتل‌عام کمونیست‌های ایران" را در کامنت بعدی آقای بابک خوبان ملاحظه کنید:
کمونیستهاى ایران همواره با ندانم‌کاریهاى خود آب به آسیاب امپریالیستها ریخته است. نیرویى که از ابتدا٬ زمانى که هنوز نه به بار بود و نه به دار٬ سر به کوه و بیابان زد٬ چرا که در کتابى خوانده بود خمینى دست‌نشانده امپریالیستهاست٬ حقش چیست. و تازه بعد ٣۰ سال با دشمنان خلق راه‌پیمایى می‌کند.
"کمونیستى" که در گوشه‌اى از جهان و مرتب نق می‌زند٬ اینها سرمایه‌دارند. اینها وابسته‌اند. من در این جنگ شرکت نمی‌کنم٬ حقش چیست؟
کمونیستى که ایدئولوژى را بهانه کرده براى اینکه به زندگى لجن‌وار خود در گوشه‌اى از اروپا ادامه دهد٬ حقش چیست؟
کمونیستى که به جاى تحلیلى منطقى از جهان با دادن آمارى از راى‌گیریهاى سازمان ملل نتیجه می‌گیرد که هر دو طرف جنگ مرتجعند حقش چیست؟
کمونیستهایى که بدن برهنه دخترى را مستمسک قرار داده و به وسیله او می‌خواهند آزادى و دمکراسى را گسترش دهند حقش چیست؟
و من می‌توانم به این لیست صد بار دیگر هم اضافه کنم.
آیا این کمونیستها به استالین نیاز ندارند. آیا ما٬ همه ما٬ به استالینى جهت آدم نمودن ما نیاز نداریم. آیا ما به فردى که گوش ما را بکشد و به ما بگوید که اى حمال‌ها دست از حماقت خویش بردارید٬ این شما نیستید که نابود می‌شود٬ بلکه پاى حیات کشور و ملتى در میان است.
رفیق استالین کبیر جایت خالیست.
باباک خوبان، ۵ دسامبر ۲۰۱۱
یکی از کامنت‌گذاران در سایت اعتراض با نام غلام درابطه با نوع برخوردهای بابک خوبان با من چنین نوشت:
" ... او با خانم "صبا راهی" دشمن شده است، چرا؟ چونکه خانم صبا راهی در همین سایت پرونده و سابقۀ او را به طور کامل و مفصل افشا کرد. به همین خاطر او در کامنت‌هایش خطاب به او فحش می‌دهد و حتی در کامنتی در همین جا نوشت که هرگاه نوشته یا کامنتی از آن خانم (صبا راهی) ببیند پایین‌اش فحش خواهد داد."
امروز، در حالیکه بخشی از نیروهای لمپن و خمینی‌صفت حزب‌الله در سوریه در کنار نیروهای فاشیستی بشار اسد سرگرم قصابی معترضین سوری هستند، بابک خوبان (پیام پرتوی) از حزب توفان و همفکران او با زبان حزب کمونیست سوئد که از "تضیعف حزب‌الله توسط آمریکا" (چه کسی مسئول ترور در سوریه است؟) سخن می‌گوید۵ابراز نگرانی می کنند! با خود فکر می‌کنم، او، بابک خوبان یا همان پیام پرتوی مترجم جدید که با رژیم سرمایه‌داری اسلامی در ایران مشکلی نداشت و ندارد، از حزب‌الله، بنیادگرای دست‌ساز امپریالیستها، چه نوع ایرانی و چه نوع لبنانی آن به اضافه حماس که دفاع می‌کند پس چرا اسم به آن "خوبی و پُرافتخار" بابک خوبان را برای ترجمه متون "روشنگرانه"اش استفاده نمی‌کند؟ البته ایشان و حزب مطبوع‌شان توفان، طرفداری از بنیادگرایی مانند حزب‌الله و آن را "مدافع مبارزات ملی مردم لبنان نامیدن" و در کنار حزب‌الله ایران به جنگ رفتن قضیه امروزشان نیست که از سر ماهیت ارتجاعی سیاسی‌شان است۶.
البته بابک خوبان طرفدار حزب‌الله بنیادگرا مختار است از هر "اسامی" استفاده کند! اما بنده هم به عنوان کسی که قلمم و فکرم و زندگی‌ام را در راه رهایی طبقه کارگر گذاشته‌ام، وظیفه خود می‌دانم که ماهیت ارتجاعی و خطرناک دشمنان طبقه کارگر را افشا کنم! انواع و اقسام اتهام و مارک زدن به عناصر انقلابی از طرف محفلهایی چون توفان و هوادارانش و امثال آنها نیز تازگی ندارد، مگر رژیم مطبوع پیام پرتوی (بابک خوبان) و حزب مطبوع‌شان "حزب کار توفان" کم به عناصر انقلابی انواع و اقسام مارک و اتهام‌ها را زده تا آنها را به چوبه‌های دار و تیرباران ببندد؟ اتهام و مارک و انگ زدن برای من اهمیت ندارد چون مهم این است که برای خودم کاملاً روشن است که به خاطر نابودی سیستم سرمایه‌داری و پیروزی طبقه کارگر از همه چیز خود گذشته و خواهم گذشت، و با دشمن طبقاتی طبقه کارگر به هیچ وجه تن به سازش نداده و نخواهم داد و با اینگونه اتهام‌زدن‌ها از جانب هر کس که باشد، از هدفم عقب‌نشینی نخواهم کرد.
خوانندگان ترجمه‌های پیام پرتوی با خواندن این دو نوشته طبیعتاً از خود خواهند پرسید کسی که می‌خواهد سر کمونیست‌هایی مثل صبا راهی و امثال او، که سرنگونی رژیم اسلامی وابسته به امپریالیستها را بی هیچ پشتوانه امپریالیستی و در طی یک مبارزه قهرآمیز می‌بینند، بُبرد، در وحله اول آیا می‌تواند خود و نوشته‌هایش قابل‌اعتماد باشند؟ در وحله دوم ایشان دلسوز بورژازی هستند یا طبقه کارگر؟
پانوشت‌ها:
۱) برای اطمینان از صحت موضوع به لینک زیر در خط اول نوشته ایشان مراجعه شود:
۲) لینک زیر سندی است دال بر این دیدگاه به شدت ارتجاعی و خطرناک بابک خوبان (پیام پرتوی) هوادار حزب توفان:
۳) به این لینک‌ها در این بخش از این نوشته پرداخته می‌شود:
۴) چنانچه در مورد دیدن فارسی در این لینکها مشکلی دارید، احتمالاً باید زبان کامپیوترتان را از طریق Encoding تغییر دهید!
۵) این نوشته را در اینجا ببینید:
۶) برای کسب اطمینان از صحت این موضوع به لینک زیر مراجعه شود:

“حزب اله” یا ” کدام کمونیستها”! و کدام “اعتبار”؟


حزب اله” یا ” کدام کمونیستها”! و کدام “اعتبار”؟


(در رابطه با موضع ارتجاعی و خطرناک حزب توفان" )

صبا راهی
اخیرأ آقای فریدون منتقمی سطوری منتشر نموده که محتوی آن برای کسانی که احیانأ خط و خطوط سیاسی حزب توفان را در جنبش کمونیستی ایران دنبال میکنند ناآشنا نیست، در اصل به نظر بنده ایشان موضوع تازه ای را ارائه نداده است!
از این رو این نوشته قصد برخورد به نوشته آقای فریدون منتقمی که بسیار ناشیانه از روی حقایق تاریخی پرشی غیابی میکند، بطور مثال در یکی از تحلیل های شان ایشان بعنوان  دبیر فرهنگی سابق کنفدارسیون محصلین و دانشجوان!!!) در رابطه با مبارزات مردم در ایران از انقلاب مشروطه تا کنون، به انقلاب بهمن ۵۷ اشاره دارد که  مردم به خیابانها ریختند اما در آن  تحلیل منصفانه و صادقانه از کمونیست های پیشگام انقلاب یعنی چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق که خواب را از چشم امپریالیسم و شاه سگ زنجیری شان ربوده بودند ندارد! که اگر نخواهیم اسم این رفتار ایشان را تنگ نظری سیاسی بگذاریم، حذف آگاهانه بخشی از تاریخ مبارزاتی عنوان شایسته ای برای این رفتار سیاسی دبیر فرهنگی سابق کنفدارسیون….” میباشد! کسانی میتوانند  دلسوز مردم و به ویژه طبقه کارگر و محروم ایران باشند که تاریخ را آنگونه که بوده و هست بیان کنند و نه آنگونه که ارتجاع میخواهد!
اما اجازه دهید به اصل مطلب، موضع ارتجاعی و خطرناک حزب توفان، که آقای منتقمی هم به نوعی از آن دفاع میکند برگردیم.. این قضیه برمیگردد به سال ۱۳۸۶ که در آنزمان که امپریالیستها توسط چماق صهیونیستی خود به لبنان حمله کردند. در آنزمان حزب توفان در تاریخ پنجم مرداد ۱۳۸۶ در یک مقاله(۱) تحت عنوان بمباران بربرمنشانه به کشور مستقل لبنان ادامه دارد! در لینک مقابل http://toufan.org/243.pdf حزب اله لنبان را نماینده واقعی مردم لبنانمعرفی میکند!
اما چندی بعد در مقاله جدیدی(۲) تحت عنوان میهن پرستی کمونیستی و میهن پرستی امپریالیستی در این لینکhttp://www.iranima.com/toufan88-mihan.htm حزب توفان صحبتی از حزب اله  لبنان نمیکند و در عوض در مقام مقایسه دو حزب کمونیست عراق و لبنان چنین تحلیلی را در مورد حمله امپریالیستها به لبنان توسط چماق  صهیونیست ها ارائه میدهد: ” در مقابل آنها جزب کمونیست لبنان قرار دارد که در مقابل تجاوز وحشیانه صهیونیستها ایستادگی کرد و تعدای از اعضایش برای دفاع از میهن جانباختند ولی احترام مردم لبنان را بدست آورد و امروز با سربلندی توانسته اند بسیاری از اعضاء جدید به حزب خویش جلب کنند. این حزب به جریانی زنده در لبنان بدل شده است.”
وقتی دو مقاله حزب توفان را میخوانی و سطر بالا را به مقاله شماره (۱) مقایسه میکنید سوالی پیش روی دارید که چطور شده بکباره حزب کمونیست لبنان در مقاله شماره (۲) پیدا شد و در زمان حمله به لبنان خبری از آن نبود و به نظر حزب توفان این حزب اله بود که داشت از محرومان لبنان دفاع میکرد! همان محرومانی که به دلیل نداشتن وسایل نقلیه و سایر امکانات از این قبیل که این  حزب اله باید برایشان فراهم میآورد برجا مانده بودند و کشته میشدند! حزب اله از حمله بمب ها به محرومان خبر نمیداد و خود زودتر از همه محل را ترک میکرد و این محرومان ، کودکان و کارگران، ۲۴ کارگر در یک مزرعه مشغول کار بودند، کشته شدند! نه خونی از دفاع حزب اله اسراییلی ریخته میشد و نه خونی از دماغ حزب اله لبنان! که هر دو در راستای یک برنامه تنظیم شده برای سرکوب بیشتر مبارزات واقعی مردم و نیز تقسیم جغرافیای جدید خاورمیانه دوش به دوش امپریالیستها محرومان را میکُشتند تا به مقاصد پلید خود برسند!
ضمن اینکه این تحلیل حزب توفان بسیار متناقص با تحلیلی است که در مقاله شماره (۱) ارائه میدهد، شفاف هم به خواننده نمیگوید که بالاخره حزب توفان ، کمونیست ها را نماینده واقعی محرومان میداند یا  حزب اله لبنان را؟ و آیا این کمونیستها چه نوع کمونیست هایی هستند؟
به عبارتی دیگر آیا حزب اله لنبان را  کمونیست میداند؟ کمونیست هایی مثل  اکثریت و حزب توده خائن  که به دلیل ماهیت کثیف شان شانه به شانه حزب اله ایران، محرومان را سرکوب میکردند و کسانی را هم که از حقوق محرومان ایران دفاع میکردند به تیغ جلادان رژیم می سپردندو از خمینی جلاد میخواستند که سپاه را به سلاح سنگین مجهز کند؟
حزب اله یکی از بنیادگرایان دنیا که ساخته و پرداخته امپریالیست ها میباشد، عملأ در ایران هم نشان داده است که در راستای اهداف امپریالیستم محرومان را سرکوب(حمله رژیم جنایتکار به کردسنان برای سرکوب خلق کُرد)، سرکوب خلق تُرک در رویدادهای سال ۱۳۸۵، سرکوب مبارزین واقعی راه انقلاب( قتل عام زندانیان سیاسی در دهه شصت به فرما خمینی جلاد)، ایجاد اختناق و سانسور در کشور، توسعه مالکیت خصوصی، و سلب هر گونه آزادی های اجتماعی با برخی از خصوصیات حزب اله ایران به رهبری خمینی جلاد که همه از آن مطلع هستیم و هر کدام از ما هم شاید که عزیزی را به فرمان این جلاد قرن از دست داده باشیم.
بطور خلاصه، رژیم موجود در ایران (حزب اله) با تمام جناح و دسته بندی هایش را تحت هیچ عنوانی و تحت هیچ شرایطی وتحت هیچ  بهانه یی نمی توان نماینده مبارزه ملی مردم ایران دانست، هیچ نیرویی مردمی، چنین تصویر خطرناکی را به توده ها و بخصوص توده های محروم نمیدهد، تصویر  اعتماد دوباره به این رژیم سراپا جنایت و سرکوب و غارتگر دسترنج زحمتکشان در اصل کمک مجدد به منافع و اهداف پلید امپریالیسم است! دادن چنین تصویر خطرناک که چیزی جز فریب توده ها نیست تکرار همان موضع خائنین به خلق و محرومان در بدو به قدرت رسیدن حزب اله ایران به رهبری خمینی جلاد، یعنی حزب توده و اکثریت خائن و منفور است!
چند سال پیش وقتی سطور بالا را، دریک گروه ایمیلی بنام ماهی سیاه کوچولو،http://groups.yahoo.com/group/Mahi_Siah_Kocholo/ ، برای هوادار حزب توفان بابک خوبان که عضو آن گروه ایمیلی بود و تاریخ حزب توفان و مقالات و اطلاعیه های حزبش را در آن گروه پخش میکرد و اگر سوالی پیش می آمد از دیدگاه های حزبش توفان دفاع میکرد، نوشتم و از ایشان پرسیدم: ” آیا موضعی که حزب شما (حزب توفان) برای مقابله با تجاوز امپریالیست ها اتخاذ و تبلیغ میکند این است که مردم شانه به شانه این حزب اله(رژیم) سراپا جنایتکار بجنگند؟
یا اینکه نه! هر نیروی مردمی ابتدا بررسی ماهیت رژیم را در دستور کار خود برای شناخت به توده ها میگذارد و با موضع درست نسبت به ماهیت رژیم با تمام دسته و بندی و جناح هایش، به مردم و به ویژه طبقه کارگر و زحمتکش میگوید برای نابودی رژیم از این میدان استفاده کنند، پادگانها را تسخیر کنند، اسلحه ها را مصادره، رژیم را نابود و با سلاح هایی که در دست دارند با ارتش متجاوزگر بجنگند؟
هوادار حزب توفان بابک خوبان در پاسخ به سوال بنده نوشت:اگر این نوشته نتونسته شما را قانع کنه٬اجازه بده که من اونو برای شما تفسیر کنم.قضیه از این قراره که حزب توفان تصورنمیکند که اوضاع ایران با عراق فرقی داشته باشه. آمریکا با متحدانش به ایران حملهمیکنند (البته اگر بکنن)٬ دولت ایران را در عرض دو هفته از هم میپاشونن. تازه جنگشروع میشه. جریانهای مختلف با تشکیل نیروهای پارتیزانی به جنگ تجاوز گران میرن. حزبتوفان هوادار تشکیل جبهه ای از تمام نیروهای ضد امپریالیست است. این کاملا در اینمقاله مستتر است. حزب توفان بر این اعتقاد است که کمونیستها با حفظ استقلال سیاسی وایدئولوژیکی خودشون باید در این جبهه شرکت کنند. در این جبهه تمامی طبقاتی کهمیخوان بر علیه امپریالیسم مبارزه کنن شرکت میکنند. در این جبهه است که استقلالبرای کمونیستها معنی پیدا میکنه. حالا اگر منظور شما اینه که از حزب توفان اعترافبگیرید که با حزب الله همکاری میکنه٬ من صد در صد به شما میگم که بله. اگر حزب اللهبخواد که با کمونیستها در جبهه ای واحد و با احترام به مواضع مستقل حزب توفان باامپریلایستها بجنگد٬ بله حاضر است. اگر هم حزب الله نخواد٬ مسلما با صف مستقل خودشمیخواد بجنگه. اون هم از نظر حزب توفان مورد پشتیبانی قرار میگیره٬ چرا که درآنزمان٬ حل تضاد کار و سرمایه در گرو حل مسئله ملیست. در آن مقطع حل مسئله ملی درصدر تمامی برنامه ها قرار میگیره. ما مشکلاتمون را با حزب الله به صورتی شخصی حلمیکنیم و این ارتباطی به امپریالیستها نداره.”
امروز یعنی پس از گذشت ۳۲ سال از عمر جنایتکارانه رژیم حزب اله وابسته به امپریالیسم در ایران و پس از گذشت چهار سال از موضع بشدت ارتجاعی و خطرناک حزب توفان در مورد حزب اله لنبان، حزب توفان به این سوال ساده پاسخ نمیدهد که چطور حزب الهی که جدش در ایران آنهمه جنایت که در بالا برشمرده شد مرتکب میشود، که اساسأ رژیم حزب اله در ایران یک رژیم سراپا ضدکارگر و ضدمحرومان است، و سیاست های داخلی و خارجی آن دقیقا منطبق بر سیاست های جنایتکارانه امپریالیستها میباشد، چگونه میتواند  دلسوز مردم مبارزه کشور  مستقل لبنان باشد؟ سیاست های  مستقل رژیم حزب اله در ایران که منطبق با سیاست های جنایتکارانه امپریالیستها میباشد، همان سیاست ها، جنایاتی ست که رژیم در حق خلق کرد و ترک و زندانیان سیاسی و  اعمال داشت. و سیاست های خارجی آنهم  ایجاد تشنج در منطقه، کمک به نیروهای المهدی دست ساز امپریالیسم انگلیس در عراق برای عملیات  تروریستی و کشتن سُنی ها، و از همه مهمتر فریبکارانه با  امپریالیستها عناد کردن بر سر ساخت  سلاح های اتمی“! درست مثل شعار  مرگ بر استکبار جهانی خمینی، در حالی که تمام سیاست های  استکبار را در ایران پیاده میکرد!
مگر میشود در این جهان که کارتل های نفتی و اسلحه سازی و شرکایشان برای تعیین جغرافیای جدید غارت و سلطه گری با نفوذ از طریق سی آی ای مخوف شان که این روزها هزینه آن و گَل و گشادی آن صدای حتی برخی از سناتورهای آمریکایی را نیز درآورده است!!!!، در بین مبارزات مردمی انقلاب های واقعی را منحرف میکنند و توسط همین نیروهای دست ساز خود یعنی القاعده  انقلاب های سارکوزی، کامرون ، اوباما را راه میاندازند، مردم را از گوسفند هم حیوانی تر سر می بُّرند و بعد هم هنوز  انقلا ب شان تمام نشده ، بدو بدو به لیبی میروند و  زنده باد لیبی زنده باد فرانسه  راه میاندازند کشوری می تواند  کمی مستقل سیاسی باشد؟ مگر آنکه سیاست هایش بر سیاست های امپریالیستها منطبق باشد!
آیا مطرح کردن  حزب اله ایران کمی مستقل سیاسی ست، از طرف حزب توفان ، همانند آن شعاری نیست که اکثریتی های خائن در ابتدای انقلاب۵۷ برای  خوش خدمتی به حزب اله به رهبری خمینی جلاد و کمک به رفع بحران اقتصادی امپریالیستها نظرات لنین آموزگار دلسوز پرولتاریا را که در مقاله ی ابتکار عظیم، شنبه های کمونیستی را- آغاز انقلابی دشوار برای سرنگون ساختن بورژازی…_ الگو قرار میدهد، را به سرقت برد و برای کمک به رژیم حزب اله وابسته به امپریالیسم استفاده میکردند که  کارگران برای تو دهنی زدن به امپریالیستها باید بیش از ۸ ساعت کار کنندو حزب اله ایران را به دلیل شعار مردم فریب  مرگ بر استکبار جهانی ضدامپریالیستی ارزیابی میکرد تا هر چه بیشتر به فریب توده ها به ویژه کارگران و زحمتکشان خدمت کند! آیا بورژازی در ایران سرنگون شد؟
از آنجاییکه امروز آقای فریدون منتقمی نظرات حزب توفان را با شکل و شمایل دیگر اما در مفهوم یکی بیان میکند و مینویسد:اگر حماس از ایران پول می گیرد، اگر حزب اله از ایران پول می گیرد…. چون این کمکها به آنها اعتبار می داد و نه بی اعتباری” ! باید از ایشان نیز پرسیدکدام اعتبار؟ آیا حزب اله ایران که فریدون منتقمی در نوشته اش بسیار آگاهانه از آن تحت عنوان  ایران استفاده میکند تا حس  میهن دوستی را در راستای منافع حزب اله تامین کند، رژیم معتبری ست و ما نمیدانستیم؟ آیا کمک گرفتن از حزب اله ایران به کسی  اعتباری جز تروریستی و خدمت به بورژازی میدهد؟ مگر کارنامه سیاه و جنایتکار حزب اله ایران به رهبر خمینی جلاد و تمام جناح های رژیم این کار نامه را جلوی چشم و عقل ما نمیگذارد؟
به همین لحاظ بود که ترجیح دادم مستقیم به سراغ مواضع بغایت ارتجاعی و بغایت خطرناک حزب توفان در دو مقاله آن در لینک های بالا، بروم تا ذهن خواننده  میهن پرست  ی را که ناآگاهانه ممکن است فریب تبلیغات چنین نظرات ارتجاعی  میهن پرستانه که تنها در جهت منافع بورژازی است بخورد روشن گردد!
اینکه برخی از سازمانها فریب امپریالیستهای ریاکار را خورده اند بجث درستی است که نمی توان با سنگر گرفتن در پشت موضع دفاع از  حزب اله و حماس آن را ضدمهین پرستانه جلوه داد!
در پایان باز هم تاکید میشود که رژیم موجود در ایران (حزب اله) با تمام جناح و دسته بندی هایش را تحت هیچ عنوانی و تحت هیچ شرایطی و تحت هیچ  بهانه یی نمی توان نماینده مبارزه ملی مردم ایران دانست، هیچ نیرویی مردمی، چنین تصویر خطرناکی را به توده ها و بخصوص توده های محروم نمیدهد، تصویری  اعتماد دوباره به این رژیم سراپا جنایت و سرکوب و غارتگر دسترنج زحمتکشان در اصل کمک مجدد به منافع و اهداف پلید امپریالیسم است! دادن چنین تصویر خطرناک که چیزی جز فریب توده ها نیست تکرار همان موضع خائنین به خلق و محرومان در بدو به قدرت رسیدن حزب اله ایران به رهبری خمینی جلاد، یعنی حزب توده و اکثریت خائن و منفور است!
صبا راهی
بیست و پنجم دوهزار و یازده / پانزدهم شهریور ماه ۱۳۹۰
نوشته فریدون منتقمی در لینک زیر