۱۳۹۱ مهر ۵, چهارشنبه

نُه نفر به یک نفر!


نُه نفر به یک نفر!
در حاشیه تظاهرات ضد ریاضت کِشی در اسپانیا


A demonstrator struggles with Spanish National Police riot officers outside the the Spanish parliament in Madrid


این است " برابری" در نظام سرکوبگر سرمایه داری که اساس و بنیادش بر پایه دورغ و ریا و زور و قلدری شکل گرفته است! این است آن زورگویی و قلدری که سرمایه داری بر مردم حاکم میکند. مردمی که شیره جان آنها را روز و شب می مکد و آنها را هر روز بیشتر در تنگناهای اقتصادی قرار می دهد، تا زبر بار قرض روند، تا مجبور شوند دزدی کنند، تا مافیای مواد مخدر که خود سرمایه داری آنها را " تولید" میکند را در جان جوانان بیندازد، تا آنها را ابتدا معتاد کند و بعد آنها را به منجلاب " مواد فروشی" و سودای " پولدارشدن" بکشاند، تا به این وسیله بتواند خمودگی و اسارت را بر جامعه حاکم کند، تا شعله های خشم انقلابی به این وسیله "خاموش" گردد، تا راحت تر بتواند آنها را سرکوب کند!

همان ددمنشی هایی که سی و سه سال توسط مزدوران رژیم وابسته به امپریالیسم ددمنش در ایران شاهد آن هستیم! 
واقعأ وحشت سرمایه داری از خشم جوان چیست؟

جوانی که به وضعیت موجود اقتصادی اعتراض دارد، جوانی که آینده یی برای خود نمی یابد، جوانی که کار ندارد، امکانات تحصیل با هزینه های سرسام آور ندارد، تازه اگر هم داشت با کدام کار آینده اش را بسازد، کدام امکانات ایجاد کار در جوامع گسترش می یابد؛ مگر مصرف گرایی، مثل همان " آی فون 5" که چند میلیارد برای خرید آن صف کشیده بودند!

پلیس هار سرمایه داری همیشه در میدان است تا هر گونه اعتراضی را به "حیوانی ترین" وضع سرکوب کند! در اسپانیا تظاهرات های عظیم بر علیه ریاضت اقتصادی که دولت اسپانیا مانند سایر دولتها بر جامعه تحمیل کرده است تا از حق استثمارشوندگان بزند و در حلقوم  سرمایه داران خونخوار بریزد که سودهای نجومی شان کاسته نشود، برپاشده، کارگران راه آهن نیز در بارسلون به این تظاهرات پیوسته اند، و پلیس سرمایه داری این حیوان درنده نیز به وظیفه خود مشغول است! این شیوه های ددمنشانه همان " دموکراسی حقوق بشر" ی است که غرب " متمدن" مدعی آن است!

وقتی جلوی دوربین ها، در روز روشن با معترضین چنین میکنند در داخل سلولهایشان چه می گذرد؟
 آیا حدس آن مشکل است؟ 
اما این سیل خروشان را سر باز ایستادن نیست، هر قدر که بزنند؛ هر قدر که بکُشند با رویش جوانه ها چه می کنند!

آیا انگلیس و آمریکا و آلمان و چین و روسیه و ایتالیا و اسپانیا؛ در یک کلام این " حقوق بشری های هار"، که با مردم خودشان این رفتار ددمنشانه را دارند می توانند برای ما " دموکراسی" به ارمغان بیاورند؟ یا اینکه ما خود باید رژیم اسلامی نوکر امپریالیستها را در یک مبارزه آگاهانه سازماندهی شده قهرآمیز سرنگون کنیم؟

صبا راهی     

بیست و شش سپتامبر دوهزار و دوازده


۱۳۹۱ شهریور ۲۶, یکشنبه

مگر اینها الان نیست در جامعه ما؟


مگر اینها الان نیست در جامعه ما؟
گرامی باد یاد جاودان یار و یاور کودکان کار،
صمد بهرنگی دلسوز واقعی کارگران

صبا راهی

صمد بهرنگی، آموزگارِی دلسوز، دلسوزی واقعی و کمونیستی راستین بود که ریشه دردهای ظلم و ستم نابرابری طبقاتی در جامعه را، به ساده‌ترین، قابل‌فهم‌ترین و در عین‌حال زیباترین کلام در قصه هایش به تصویر می‌کشید، ضمن اینکه راه و چاره ریشه‌کن کردن این دردها یا به گفته او میکرب‌ها را نیز ارائه می‌داد! به طور مثال به قسمتی که از یکی از قصه‌های ارزشمند او، بیست و چهار ساعت در خواب و بیداری، عیناً کپی شده است، دقت نمائید.

"... پدر و دختر می‌خواستند داخل مغازه شوند كه دیدند من جلوشان ایستاده‌ام و راه را بسته‌ام. نمی‌دانم چه حالی داشتم. می‌ترسیدم؟ گریه‌ام می‌گرفت؟ غصه‌ی چیزی را می‌خوردم؟ نمی‌دانم چه حالی داشتم. همین‌قدر می‌دانم كه جلو پدر و دختر را گرفته بودم و مرتب می‌گفتم: آقا، شتره فروشی نیست. صبح خودش به من گفت. باور كن فروشی نیست.

مرد من را محكم كنار زد و گفت: راه را چرا بسته‌ای بچه؟ برو كنار.

و دوتایی داخل مغازه شدند. مرد شروع كرد با صاحب مغازه صحبت كردن. دختر مرتب برمی‌گشت و شتر را نگاه می‌كرد. چنان حال خوشی داشت كه آدم خیال می‌كرد توی زندگیش حتی یك ذره غصه نخورده. من انگار زبانم لال شده بود و پاهایم بی‌حركت، دم در ایستاده بودم و توی مغازه را می‌پاییدم. میمون‌ها، بچه‌شترها، خرس‌ها، خرگوش‌ها و دیگران من را نگاه می‌كردند و من خیال می‌كردم دلشان به حال من می‌سوزد.

پدر و دختر خواستند از مغازه بیرون بیایند. پدر یك سكه‌ی دو هزاری به طرف من دراز كرد. من دستهایم را به پشتم گذاشتم و توی صورتش نگاه كردم. نمی‌دانم چه جوری نگاهش كرده بودم كه دو هزاری را زود توی جیبش گذاشت و رد شد. ...

... کسی من را از پشت گرفت. دست‌هایم از ماشین کنده شده و به رو افتادم روی اسفالت خیابان. سرم را بلند کردم و آخرین دفعه شترم را دیدم که گریه می‌کرد و زنگ گردنش را با عصبانیت به صدا در می‌آورد. صورتم افتاد روی خونی که از بینی‌ام بر زمین ریخته بود. پاهایم را بر زمین زدم و هق‌هق گریه کردم. دلم می‌خواست مسلسل پشت شیشه مال من باشد."

همانطور که ملاحظه می‌کنید، صمد بهرنگی، آموزگاری که ادبیات انقلابی را در ایران پایه‌گذاری کرد، "صدقه" گرفتن را به بچه‌ها یاد نمی‌دهد! و برعکس کودکان را از صدقه‌گرفتن دور می‌کند، چرا که به درستی ذات صدقه را درست تشخیص می‌دهد، همان ذاتی که همیشه فرد را توسری‌خور، دست‌نگاه‌کن و نیازمند و ملتمس بار می‌آورد و ملتمس فربه‌هایی می‌کند که شیره جان کودک را، چه از طریق استثمار کودکان کار، و چه با استثمار پدران و مادران کودکان کار می‌مکند. هستند "سوسیالیست"هایی که کاسه گدایی برای کودکان کار در دست گرفته‌اند و برای خود نیز "نام و نانی" برپا کرده‌اند و در سایت و وبلاگ‌شان هم برای کسب اعتبار کتاب صمد بهرنگی را قرار داده‌اند! لابد گذار اینها به "سوسیالیسم"شان از طریق "انقلاب مخملی امپریالیستها" می‌باشد! که البته پُرواضح است که اینگونه افراد با افکار مسموم‌شان به هیچوجه نمی‌توانند برای کودکان کار و پدران و مادرانشان قابل اعتماد باشند، چرا که تمامی سعی مذبوحانه بورژازی خونخوار کارگرکُش هم همین بوده و است که توسط بنگاه‌های خیریه و صندوق صدقات شعله‌های خشم و نفرت نابرابری طبقاتی کودکان کار را را فروکش کند! و کسانی که این کاسه‌های گدایی را دوره می‌گردانند در اصل چیزی جز خدمت به بورژازی جهانی و نوکران اسلامی‌شان در ایران، برای پرت کردن استخوانی جلوی آنها، در "حال و آینده" نمی‌کنند!

مثال عینی که همین امروز همه شاهد آن هستیم کشتار کارگران اعتصابی معدن در آفریقای جنوبی می‌باشد. بورژازی جهانی از طریق کاسه‌های گدایی مانند کنسرت‌های باب گیلدوف، مادونا، کمک به بچه‌های آفریقا توسط دلال خبری بی‌بی‌سی و سایر نهادهایش هر ساله از جیب زحمتکشان پول جمع می‌کند تا "فقر" را در آفریقایی که روی انبوهی از ثروت خوابیده است و ثروتش را دزدهای انگلیسی و آمریکایی و فرانسوی و بلژیکی و هلندی و ..... به غارت می‌برند، ریشه‌کن کند! آیا فقر ریشه‌کن شده است؟ یا اینکه بنا به گزارش کوتاهی در این نوشته کشتار کارگران اعتصابی معدن در آفریقای جنوبی فقر بنا به بحران جهانی سرمایه ده برابر شده است؟ همین مسئله نیز در ایران صدق می‌کند، که فقر در ایران نیز به دلیل بحران جهانی سرمایه چندین برابر شده، وگرنه ماهیت سیاسی اقتصادی و نظامی دیکتاتوری اسلامی وابسته به امپریالیستها هیچ فرقی با ماهیت دیکتاتوری شاه وابسته به امپریالیستها ندارد! آیا صندوق‌های خیریه و کاسه‌های گدایی توانستند فقر را در آفریقا ریشه‌کن کنند؟ یا بنگاه‌های خیریه "شاهنشاهی" و یا صندوقهای صدقات اسلامی در ایران موفقیتی داشته‌اند؟!! یا اینکه اصلاً این فقر چطوری به وجود آمده و می‌آید؟ چرا باید در مملکتی مثل ایران و قاره‌ای مانند آفریقا که روی ثروت خوابیده است، مردم در فقر زندگی کنند؟ چرا کودکان باید به جای رفتن به کلاس درس، کار کنند تا شکم خود را سیر کنند؟ ثروت یک مملکت که همان منابع طبیعی آن است که متعلق به همه مردم است را چه کسانی به جیب می‌زنند؟ مگر نه آن است که اینان همان کسانی هستند که خون کارگران و زحمتکشان را مثل زالو می‌مکند و فقر و فحشا و اعتیاد را در جامعه تولید و بازتولید می‌کنند تا محرومان را هر چه بیشتر دست‌نگاه‌کن خود کنند!

از خود بپرسیم آیا وضعیت معیشت امروز کارگران و کودکان کار در ایران فرقی با دیروز کرده است؟ دیکتاتوری شاه وابسته به امپریالیسم نیز همان را بر سر سفره کارگران و زحمتکشان و محرومان می‌برد که امروز دیکتاتوری اسلامی وابسته به امپریالیسم می‌برد! به همین سبب است که نوشته‌های ارزشمند آموزگاری انقلابی مانند صمد بهرنگی تا زمانی که فقر و ظلم و ستم نابرابری طبقاتی و تبعیض‌های مختلف در جامعه وجود دارد نیز چراغ راه آینده می‌باشد! این قلم شکی ندارد که اگر صمد بهرنگی در رژیم دیکتاتوری اسلامی شکوفا می‌شد دستگاه آدمکشی رژیم اسلامی نیز همان جنایتی را در مورد او اعمال می‌کرد که دستگاه آدمکشی دیکتاتوری شاه نوکر امپریالیسم آمریکا، چرا که اشاعه افکار انقلابی صمد بهرنگی سدی محکم در برابر منافع امپریالیستهای خونخوار و رژیم‌های دست‌نشانده شاه و ملای آنها می‌باشد! مگر هر دو رژیم شاگردان صمد بهرنگی را شکنجه نکردند و به قتل نرساندند و سر به نیست نکردند؟ مگر رژیم اسلامی شاگردان صمد بهرنگی را در تابستانهای ۶٠ و ۶۳ و ۶۷ قتل‌عام نکرد؟ مگر فرزاد کمانگر شاگرد دیگر صمد بهرنگی را نکُشت؟ مگر شاگردان صمد بهرنگی امروز در زندانهای رژیم اسلامی نوکر امپریالیستها نیستند؟

در پایان توجه شما را به دو مصاحبه با دوستداران صمد بهرنگی که چند سال پیش در مراسم بزرگداشت او انجام شده جلب می‌کنم. برای شنیدن روی کلمه آبی‌رنگ زیر کلیک کنید:

نهم شهریورماه ۱۳۹۱ مصادف با نهم شهریورماه ۱۳۴۷ روزی که صمد بهرنگی یار و یاور کارگران و کودکان آنها در قلب تاریخ مبارزه طبقاتی جاودانه شد، می‌باشد!


جنجال کاریکاتورها و حزب حکمت!




 
جنجال کاریکاتورها و حزب حکمت!
صبا راهی           
در " فوریه امسال " روزنامه دانمارکی ، "Jullands Posten" یولنز پستن  با درج مجدد کا ریکا تورهایی از محمد پیامبر اسلام که نخستین بار  در دسامبر سال گذشته به چا پ رسیده بود، سبب ایجاد  موج  خشونتهای زیادی  از سوی مسلمانان در جهان شد . اکثر نشریات اروپا هم  بی آنکه به دنبال اصل ماجرا باشند با هیاهوی بسیار تیتر روزنامه های خود را برای دامن زدن به خشونت بیشتر مسلمانان با درج کاریکاتور و اخبار خشونت ها پوشش دادند. از طرف دیگر فلمینگ رز، سردبیربخش فرهنگی روزنامه دانمارکی یولنز پستن ، معتقد است که مطبوعا ت اروپایی دچا ر" خود سا نسوری " شده اند و با این انگیزه اما با هدفی از پیش تعیین شده اقدام به سفارش کاریکا توری از چهره محمد می نماید. تغییر فضای سیاسی که در ا صل شکستن دیوا ر " آزا دی بیا ن " ا ست موضوعی میبا شد که رز سردبیر بخش فرهنگی یک روزنا مه دست راستی دا نما رکی  برا ی چا پ این کا ریکا تور استد لال می کند. و همه به خوبی میدانیم که حق آ زا دی بیان برای یک روزنا مه دست را ستی چیزی به غیر از قرارداد ن ابزا ری در دست طبقه متمول برای سرکوب طبقه زحمتکش که بخشی از این طبقه را مها جران تشکلیل میدهند نیست. اینکه ا صل این ا نگیزه و هد ف آن از کجا شروع  شده توجه تا ن را به بخشی از مقا له جا ن سا گ که در جهت بررسی جایگاه سیاسی فملینگ رز سردبیر بخش فرهنگی  روزنامه یولین پستن؛   دانیل پا یپز و نخست وزیر دا نما رک پردا خته است جلب می کنم . 

جا ن سا گ در مورد اینکه فلمینگ رز از لحا ظ سیاسی در کجا قرار دارد  می نویسد: 
در مجموع در مطبوعات آمریکا در واقع هیچ اثری از این واقعیت نیست که فلمینگ رز ، سردبیر بخش فرهنگی روزنامه دانمارکی معتصب سرسخت انزجار اسلامی و از لحاظ تفکر نزدیک به دا نیل پا یپز است. در حقیقت ، تقریبا هیچ گونه سا بقه ای  از رز در روزنا مه دارنمارکی یولین پستن وجود ندارد!
و در مورد ا قدا م روزنا مه دانما رکی یولین پستن  به درج کا ریکاتور سا گ معتقد ا ست که:

عمل روزنامه یولین پستن یک توهین حسا ب شده به وسیله یک روزنامه دست راستی در کشوری ست که تعصبا ت شدید نسبت  به اقلیت مسلمان معیار محسوب میشود در صورتیکه اغلب این مشکل( تعصبات شدید)  رسما تا یید شده ای نیست!
اما نکته ای که بسیار  قابل تعمق است این ا ست که به نقل از مقاله جان سا گ ؛ فلمینگ رز در سال  2004 توسط جرج بوش  کاندید دریافت جا یزه صلح از" انستیتو آمریکا " شد . انستیتو آمریکا ، موسسه ای است که توسط کنگره آمریکا پایه ریزی شده و زیر نظر گروهی منتخب شده از طرف دولت آمریکا اداره میشود!
جا ن سا گ در مقا له خود چنین ا دا مه میدهد:
در سال 2004 فلمینگ رز به آمریکا سفرمیکند تا با دا نیل پا یپز از نزدیک ملاقا ت و گفتگو های همفکرانه داشته باشد وبعد از این ملاقات بود که کارتون " هوشنمدا نه " پا یه ریزی شد. 
دانیل پا یپز کیست؟
اما همین مقاله اشاره می کند که دانیل پایپز چه کسی است. داینل پا یپزکسی ست که می خواهد  فلسطین کاملا از طریق نظامی معدوم شود و در واقع از تمام جامعه مسلمان جهان و راسیسم او در حد همان راسیسم احمدی نژاد رییس جمهور ایران است که نابودی کامل اسراییل را می خواهد.
شخص دیگری که جا ن سا گ در مقا له خود به آن میپردازد نخست وزیر دانما رک است و نقش دست راستی متعصب مذهبی ای که او در را ستا ی اهداف حمله امپریا لیست امریکا به
عراق دا شته و نزد یکی و ارا د ت بوش را به او بیا ن می کند . جان می نویسد:
از طرفی دیگر،  نخست وزیر دانمارک آندرا س فوگ  هم خود را در لایه " حق آزا دی بیان " پوشانده است که آنهم قا بل محکوم کردن است ، اما او یکی از معدود کسانی در اروپا است که جرج بوش طرفدار اوست. آندراس فوگ نخست وزیر دانمارک هما ن کسی است که  با طرفداری کا مل از حمله نظا می آمریکا به عراق نوشت که : ما بر ضد آنها هستیم و نیروهای نظامی امان را برای جنگ مسیحیان با مسلمانا ن  به عراق می فرستیم. 
تصویری که جا ن سا گ در مقا له اش به خواننده میدهد ترسیم منطقی واقعی ا ز زنجیره ایست که ا مپریا لیسم آ مریکا برای ا هدا ف غیر بشری خود در د نیا استفا ده می کند . بسیارطبیعی ا ست که مطبوعا ت دست نشا نده آمریکا خود هیچگا ه مستقیم در چنین جنجا لهائی که نتیجه آن جز دا من زدن به موج خشونت ها نیست  وا رد نمی شوند .فلیمنگ رز می گوید که مطبوعا ت ا روپا را دچا ر خود سا نسوری دیده ؛ د ل دست راستی اش به درد آ مده خوا سته که از " حق آ زا دی بیا ن " استفا ده کند اما او  خودش ، کسی است  که بنا به گفته جا ن سا گ  "موقعیت برابر" را زیر پا می گذارد و به آن اعتقا دی ندارد . فلمینک رزهمان روزنا مه نگار مدعی " حق آ زا دی بیا ن " است که بنا به گفته جا ن سا گ در سال 2003از درج کا رتون مسیح -  که نشریا ت انگلیسی در خواست در ج آن را در روزنامه یولین پستن کرده بودند- خود داری می کند 
!
ریشه های پنها ن مذهبی – سیاسی فلمینگ رز به ا ینجا ختم نمیشود او در پا سخ مطبوعا ت انگلیسی که از او می پرسند که آ یا حا ضر است برای جبران کا ریکاتور محمد ؛ کار یکاتور مسیح را ا مسا ل در روزنامه خود چا پ کند می گوید: من از وظیفه درج کا ریکاتورها اصلاپشیما ن نیستم . اما سوا ل شما که آیا من کاریکاتور مسیح را در روزنا مه ام چا پ می کنم
"مثل این است که از قربانی  تجا وز شده  بپرسید که آ یا پشیما ن است که جمعه شب برا ی رفتن به د یسکوتک دامن کوتا ه می پوشد ."
 هما نطور که میدا نید روزنا مه نگا ری تصمیمم به سفا رش کا ریکا توری از محمد به کاریکاتوریست های استخدام شده روزنا مه  دست راستی میگیرد با ا ین هدف که دیوار خود سا نسوری را شکسته و "حق آز ادی بیا ن"  دست را ستی ها را قو ی تر کند . این هما ن حق آ زا دی بیا ن یکطرفه ی بورژازی برای سرکوب طبقه کارگر و زحمتکش است که شاهد آ ن هستیم.  طرفداران این گونه آزادی بیان از یک سو  با قصد صدور " تمدن " به خا ور میا نه همسو شده و دولت آنها نیز با ارسا ل نیروها ی نظا می اش به ا فغا نستا ن و عراق با ا مپریا لیست ها هم سرنوشت میشود.
همین مدافعین سینه چاک "آزادی بیان" که  در بالا آنها و وابستگی هایشان را بهتر شناختیم در جنجال کاریکا تورها ظاهرا در همه جا اینگونه جلوه دا دند که گویا مسئله بر سر تضا د بین " تمدن و دموکراسی" تود ه های مسیحی ا ز یک سو با " عقب ما ندگی و ا رتجا ع " توده های مسلما ن است! گویا توده مسلما ن " بمب گذا ر و تروریست " هستند و توده مسیحی "دموکرات و متمدن " .  البته  فرا مو ش نشود که حدود ده سا ل پیش نیز با نما یش فیلم" آخرین وسوسه مسیح " در  پاریس یکی ازسینما ها به آتش  کشیده میشود و یک نفر هم جا ن خود را از دست می دهد! و روشن است که این کار "اسلام سیاسی" و یا "توده های متعصب مسلمان " نبوده است.
 اما تصور کنید  خواننده یا جریا نا ت  سیاسی بعضا باصطلاح کمونیست " نا آگاه"   زمانی که نظرات  سردبیر بخش " فرهنگی " روزنامه دانمارکی را می خوانند ممکن است سر از پا نشناخته و نگرانی های " فرهنگی" مطبوعا ت غرب را تحسین کنند و تلاش روزنامه مذکور را برای " شکستن دیوار خود سا نسوری در نشریات غرب"  بستا یند  و آنها را منجی " آزا دی بیان " بدانند ! البته ا گر این دسته از خوانندگان و جریانات  از مخا لفان " اسلام سیاسی " هم باشندف آنگاه باید دید که با رفتن پشت این نظریه چگونه ماهیت اصلی خود یعنی "جانبداری از فرامین امپریالیستی" را ناشیا نه رو می کند! (١)

چطور میشود که نشریات غربی دلشا ن برا ی " آ زا دی بیا ن " که در سا نسورخا نه های  دولت های راسیتسی شا ن ظاهرآ حبس شده ا ست به یکبا ره سوخته و بد ین وسیله قصد " رها  " شد نش را دا رند؟ چطور میشود که ا ین روزنامه ها هر گز از اختنا ق ؛ سا نسور و کشتا ر مبا رزین کمونیست و مسلمان در کشورهای تحت سلطه ا مپریا لیسم چیزی نمی نویسند و دلشان از آزادی بیان مبحوس شده در آنجا به درد نمی آ ید ؟ چرا حالا فقط نگرا ن خود سا نسوری نشریات " غربی " هستند ؟ ا سا سا ؛ وا قعیت پشت ا ین از بند رها کردن " آ زا دی بیا ن " چه هد فی نهفته است ؟ اینا ن کیستند که مدعی " حق آزادی بیان " هستند ؟ آزا ی بیان برای چه طبقه ای و در را ستا ی منا فع چه سیستم های حکومتی؟ آ یا در نشریا ت این مدعیان حق آزا دی بیان برای " همه " است؟ آیا این "آ زا دی بیا ن شان"  برا ی سرکوب هر چه بیشترمبا رزین و منحرف کردن ا فکا ر عمومی جها ن از حرکتهای اعترا ضی نظیر آنچه در ا یران توسط کا رگران شرکت وا حد از ما ه پیش تا کنون صورت گرفته است، نیست؟
به را ستی چرا کا ریکا توری که پنج ما ه پیش قصد شکستن دیوار کاغذ ی " خودسا نسوری" در مطبوعا ت غرب را کرده بود ا مروز یعنی درست همزمان با ا عترا ضا ت کارگری در ا یرا ن جنجا ل براه می اندا زد ؟ روزی که ا مپریا لیسم در تدا رک برا ه ا ندا ختن جنگ دیگری در خا ور میا نه یعنی ایران است ؟ چطور میشود که مطبوعا ت " غربی"زما نی که کمپ های پنا هنده گی در پا ریس دو با ر در فا صله ا ی کوتا ه به آتش کشیده میشود و هر با ر بیش از هفتا د  زن و مرد و کود ک در آن زنده زنده در آتش کشته میشوند احسا س در قفس بود ن آ زا دی بیا ن بر علیه موج راسیسم دولتی را ندارند؟و یا وقتی که یا زده پنا هنده در هلند در با زادشتگاه ا دا ره مها جرت با ز هم زنده زنده دربه آتش کشیده میشوند و جا ن خود را از دست میدهند دلشان برای "آزادی بیان" به درد نمی آید؟
باز هم فراموش نکنیم که همین مطبوعا ت غربی خواهان "حق آزادی بیان" چگونه خشم جوانان عا صی شده از تبعیض و نا برابری ؛ بیکاری و فقرکه چند ما ه پیش در فرانسه به خیا بانها ریخته بودند را با توسل به "امامان" مساجد خاموش می کند و آنها را روانه خانه هایشان میسا زد؟ و دیدیم که دست را ستی های فرا نسه چطور به عوض پا سخ گویی به خوا سته های مهاجران آنها را تهدید به محروم شدن از " افتخار " داشتن و یا پس گرفتن پا سپورت های فرانسوی شا ن نمودند! و یا وقتی که پلیس ها ر ا نگلیس در هفتم جولای 2005 ( بمب گذاری لندن) به مغز کارگر برزیلی هفت گلوله به بهانه مشکوک بودن به " تروریست" شلیک می کند چگونه دست راستی ها ی ا نگلیس به بهانه مصونیت در مقابل  بمب گذاریهایی که همه میدانند کار دست پروده های خود امپریا لیسم آمریکا بودند " حق شلیک با گلوله سربی" را به پا رلما ن ا نگلیس میبرند! و بسیاری از این دسته وقایعی که هیچگا ه دغد غه مطبوعات دست راستی غرب نبوده است.
هما نطور که دربا لا اشا ره شد روزنا مه یولین پستن یکی از روزنا مه های دست راستی است که طرفدا ر سر سخت حمله به عرا ق و مدا خله نظا می ا مپریا لیست ها ست که معتقد هستند که دخا لت نظا می تنها راه تمدن به خا ور میا نه مییا شد.
و با ز هم هما نطور که اشا ره شد روزنا مه دانما رکی با هدفی بس پلید و غیر بشری به تحریک تعصبا ت دینی مسلما ن پردا خته و تحت شعا ر دفاع از " حق آ زا دی بیا ن " مطبوعا ت آ نهم در راستا ی ابزا ری برای طبقه دا را برای سرکوب طبقه محروم و زحمتکش جا معه دا نما رک بوده است . یعنی استفاده از هما ن ا بزا ری (دین) که امپریا لیسم به نوع دیگرش به دست رژیم جلاد موجود در ایرا ن داد تا مبا رزین انقلابرا قتل عا م کند ؛ جنگ ایران و عرا ق را بر پا کرد و امروز هم در ا یرا ن همه شا هد هستیم که چگونه وحشیا نه زحمتکشان را با بیشرمی تمام به خاطر مطا لبه حقشا ن محکوم میکنند و به بند میکشند ؛ همسران و کودکا ن آنها را با ضرب وشتم گروگان میگیرند و به زندان میبرند تا چند صباحی بیشتر ننگ غلاده ا مپریا لیسم بر گردن لاشه ها یشان با شد! این هما ن ما هیت وا قعی" آ ز ادی بیان " یکطرفه بورژازی است برای سرکوب طبقه زحمتکش.
 اما در این میان هم کم نبودند جریانا ت سیاسی ایرا نی همدم امپریالیستها که یکبار دیگر با هم آوا شدن با روزنامه دانما رکی و " پاسداری از آزا دی بیان"ماهیت غیرکا رگری و سر سپرده گی وشیفته گی شان را به " غرب" با صراحت هر چه بیشتر از پیش به نمایش گذاشتند. یکی از این جریانات جریانی موسوم به "حزب کمونیست کارگری" میباشد که با افتخاری " غربی مابانه " در اطلاعیه ای تحت عنوان " آزادی بیان را پاسدا ری کنیم " یکبار دیگر ثابت می کند که کجا ایستا ده است و از چه طبقه ای دفا ع می کند . پس از آنکه منصور حکمت رهبر این حزب باصطلاح کمونیست با بی شرمی تمام  اسراییل را دموکراتیک ترین کشور د نیا نا مید و اعلام کرد که دست رد به سینه کمک مالی هیچ دولتی نمی زند( مصاحبه او با صفا حائری در لندن ) ؛ امروز هم می بینم که با زماندگان خط منحرف حزبی او برای دست و پا کردن هویت سیا سی برای خود آنهم در جوامع دست راستی و نه در مابین کارگران ایران از" آ زا دی بیا ن" مطالبه شده توسط روزنامه دست راستی دولت دانمارک دفاع و پاسداری می کنند . پاسداری از آزادی بیان دولتی (دانمارک) که  در سال دو هزار و یک سرنوشت خود را به ا مپریا لیسم گره میزند ؛ مداخله نظا می ا مپریا لیست ها در عراق را تنها راه صدور " تمدن " میداند ؛ و آزا دی بیا ن را به عنوان ابزاری در دست طبقه دارا  برای سرکوب طبقه زحمتکش جامعه می خوا هد !
امروز هم  می بینیم همین حزب، با حمایت از " آزادی بیان امپریالیستی" پادویی چه سیمستم هایی را دراروپا می کند. این جریان سیاسی  هر روز با عمل کرد خود بیشتر نشان میدهد که نه تنها در جنبش کارگری ایران جایی ندارد بلکه با رو کردن ماهیت غیر کارگری خود از طریق ارسال شتابان اطلاعیه ها یی نظیراطلاعیه  زیر و پشتیبا نی از خط سیاسی دولت های امپریا لیستی ، برای هیچ نیروی سیا سی قابل اعتما د نیست. حزبی که از در پوشش دفاع از "آ زا دی بیا ن" در واقع از سیاستهای امپریا لیستی دفاع می کند، نشان می دهد که صرفا با استفاده از نام کمونیست و کارگر در صدد مشاطه گری و خوش خدمتی به امپریالیست ها است. چاپ آگاهانه ومجدد کاریکاتورها در این نشریات دست راستی و فریاد آی آزادی آی آزادی این گونه مطبوعات که تنها بلندگوهای تبلیغاتی سرمایه داران جهانی هستند، ربطی به "آزادی بیان" مورد نظر کمونیستها ندارد. جنجالی که در ورای این کاریکاتورها هم از سوی دولتهای غربی و هم دولتهای وابسته بر پا شده در خدمت پیشبرد سیاست جنگ طلبانه دولت بوش بر علیه کارگران و خلقهای ستمدیده دنیا ست. فراموش نکنیم که این مقامات دولت بوش جلاد بودند که در فردای فاجعه 11 سپتامبر زیر نام "دفاع از دمکراسی و ارزشهای غرب" از "جنگ صلیبی" دم زده و از "جنگ تمدنها" نام بردند.  نیروهای سیاسی ای که زیر نام "دفاع از آزادی بیان" و مخالفت با "اسلام سیاسی" به حمایت از موضع دولتهای سرمایه داری امپریالیستی در این جنجال پرداخته اند، جز رسوایی و ایفای نقش در داغ کردن تنور سیا ستها ی جنگ طلبانه دولت بوش و شرکاء سودی نخواهند برد. 
در پا یان توجه شما را به اطلاعیه حزب باصطلاح کمونیستی حکمت در زیر جلب مینما یم.
فوریه 2006
باید از آزادی بیان پاسداری کرد!
در حاشیه جنجال اسلامیست ها و چاپ کاریکاتورها
چاپ کارتون هایی از محمد (پیغمبر اسلام) در یک نشریه دانمارکی و بدنبال آن در چند نشریه اروپایی بهانه ای بدست جریانات اسلامی برای آشوب بپا کردن و جنجال و هیاهو راه انداختن داده است. فغان بر میاورند که به مقدسات اسلام توهین شده است. اسلامیست ها تهدید به قتل و بمب گذاری کرده اند و در برخی کشورهای اسلام زده بخصوص در لبنان و فلسطین و اندونزی تظاهرات خشونت آمیز سازمان داده اند. دولت های اسلامی به دولت های غربی اعتراض کرده اند. عربستان سعودی محصولات دانمارکی را تحریم کرده است. روزنامه "یولند پستن" دانمارکی رسما از اسلامی ها عذرخواهی کرده است. سردبیر نشریه "لوسوار" فرانسوی اخراج شده است. دو ژورنالیست اردنی که قصد چاپ کاریکاتورها را داشته اند زندانی شده اند، آفریقای جنوبی چاپ کاریکاتورها را ممنوع کرده است و خبر چاپ کاریکاتورها و واکنش دولتها و اوباش اسلامی در راس اخبار قرار گرفته است.
ارعاب و گروکشی سلاح جریان اسلامی است. اسلام سیاسی جریانی است که کارنامه سیاهی از جنایت و کشتار دارد، بطور روزمره برای پیشبرد اهدافش به  ترور و سرکوب متوسل میشود. و زمانی که حقایق جنایاتش آشکار میشود، فغان بر میاورد که به مقدسات اسلام توهین شده است. ایدئولوژی متعفن اسلامیست ها تنها با ترور و ارعاب میتواند دوام پیدا کند. خودشان بخوبی واقفند که در صورت وجود آزادی بیان و عقیده و بدون ترور و ارعاب، بازارشان بسرعت کساد میشود. جنایت، سرکوب، خفقان، ترور و ارعاب جزء مکمل همه گروهها و دولت های اسلامی برای بقاء است.این حق مسلم هر نشریه و فردی است تا چنین کاریکاتورهایی و یا هر متنی را در نقد هر "مقدساتی" بچاپ برساند، یا به ریشخند بگیرد. این عین آزادی بیان و نقد است. آزادی بدون قید و شرط بیان و نقد یکی از حقوق پایه ای جامعه مدرن و متمدن است.حزب کمونیست کارگری جنجال و هیاهویی که توسط جریانات اسلامی براه افتاده است را شدیدا محکوم میکند و در دفاع قاطع از حق آزادی بیان و عقیده و نقد اعلام میکند که نباید از این جریانات ارتجاعی عذرخواهی کرد. بالعکس باید این حملات وحشیانه را محکوم کرد و قاطعانه از حق آزادی بیان و نقد دفاع نمود و جریانات و مرتجعینی که علیه مردم فتوای قتل و بمب گذاری صادر میکنند را شدیدا مورد تعقیب قانونی قرار داد.حزب کمونیست کارگری ایران  ٥ فوریه ٢٠٠٦، ۱۶ بهمن ۱۳۸۴